آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

شعر عدالت(17):عدالت خواهی جوهره شعر

شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد. این حادثه از بحران هایی ناشی می شود که گاهی در کارکردهای زبان پدید می آید. زبان، کارکردهایی دارد و هرگاه که این کارکردها دچار نقص می شوند، شعر برای بازسازی و ارتقای جایگاه زبان وارد صحنه می شود. حادثه شاعرانه به معنای احیای کارکردهای زندگی بخش زبان است. در گفت وگوهای روزمره ممکن است جمله «من گرسنه ام، به من کمک کنید.» کارکرد خودش را از دست بدهد و عکس العمل مناسبی به دنبال نداشته باشد، اما وقتی همین مفهوم قالبی هنری و شاعرانه پیدا کند، انرژی تازه ای می یابد و می تواند نظام زبانی مخاطب را به هم بریزد. هر کس نظام زبانی و جمله بندی درونی ویژه ی خود را دارد که رفتارهایش را توجیه می کند. یک قطعه شعر می تواند به این نظام نفوذ کند و دائم در ذهن تکرار شود و جمله بندی فرد را به هم بریزد. آجرهایی که ساختمان روانی انسان را می سازند همین جمله ها هستند. هنر، یک جمله تازه و تأثیرگذار به جان این ساختمان می اندازد و ارتعاش ایجاد می کند. هرچه قدرت هنری کار بیشتر باشد، این ارتعاش ها و لرزه ها شدیدتر می شود. آدم ها مدام صداهای خودشان را می شنوند و گوششان در برابر صداهای معمولی بسته است. شعر می تواند این سد را بشکند و به لایه های درونی ذهن نفوذ کند. پس شعر اساساً با «عدالت» آغاز می شود و مسئله اش رفع اختلال و بازیابی حق زیستن (آن هم زیستنی عاشقانه و آزاد) است و این حق از ابعاد الهی وجود انسان به شمار می آید. زیبایی به معنای اجازه دوست داشتن و دوست داشته شدن است. تعریف زیبایی و عدالت یکی است؛ اینکه هر چیزی در جای خودش باشد. شعر هیجان و شورشی است در برابر اختلال ها و به هم ریختگی جای اشیا. پس هر شاعر حقیقی، شاعری عدالت خواه است. تعریف قرآن از شعر مؤمنانه، کاملاً ادیبانه و کارشناسانه است و دادخواهی (انتصار) در مرکز آن قرار دارد. وظیفه شاعر واقعی همین دادخواهی و مبارزه با اختلال های زبانی است.
شاعران تأثیرگذاری داشته ایم که حادثه های مهمی آفریده اند. شعر «مولا ویلا نداشت» علیرضا قزوه یا بعضی شعرهای محمدکاظم کاظمی، که بارها تکثیر شده اند، حادثه ای مهم به شمار می آیند. وقتی از شعری این همه استقبال می گردد، معلوم می شود که شاعران تا حدودی کار خوشان را انجام داده اند. اتفاق ناخوشایندی که چند سال پس از انقلاب رخ داد این بود که بسیاری از هنرمندان به دلیل ریا و تحجر در سطح های رویین سیاست و فرهنگ، کم آوردند و کنار کشیدند. ریا، تحجر و مدیریت های ناشیانه ی فرهنگی بسیاری را سرخورده کرد، وگرنه مفاهیم انقلاب اسلامی آن قدر شکوه و درخشش داشت که هنرمندان و شاعران یک عمر از این مفاهیم مایه بگیرند. مفاهیم انقلاب ما از مفاهیم مبارزه های شیلی کمتر نیست، اما هنرمندان ما به اندازه ی پابلو نرودا به آن ادای دین نکردند. البته شاید ضعف مبانی فکری و فلسفی هنرمندان هم در این کم آوردن و کنار کشیدن ها بی تأثیر نباشد.
دانش بسیار مهم است؛ اگر عمق فکری نباشد و فقط بخواهیم بر عاطفه و احساس تکیه کنیم، حرکت ما پایدار نخواهد بود و نوعی هُرهُری مذهبی گریبان گیر هنرمند می شود. هنر عالم خلاقیت و خیال است. خیال از امکانات بزرگی است که خدا به بشر داده است تا بتواند حیاتش را گسترش دهد. خیال در پیشرفت علوم و تکنولوژی سهم مهمی داشته؛ برای مثال انسان، نخست خودش را با بال و در حال پرواز تخیل کرده و سپس به سمت اختراع هواپیما گام برداشته است. خیال می تواند به اندیشه کمک کند، اما تخیل به تنهایی راه به جایی نمی برد. عملکرد خیال تولید چینش هایی متفاوت از آنچه داریم است، پس باید ماده ی خامی در دست داشته باشد و با آن بازی کند تا از آدم چیزی بسازد. بچه ای که خیال قوی دارد، اما سواد ندارد نمی تواند خلاقیتش را بروز دهد و شکوفا کند. بسیاری از اندیشمندان بزرگ اهل خیال پردازی و هنر هم هستند. ما به آدم های دو وجهی نیاز داریم. هنرمند باید حداقل مبانی و مبادی دستش باشد و با استفاده از آنها نوآوری کند. 
شعری که در خدمت زندگی باشد، امید را نمی کشد و سیاه نمایی نمی کند. شعر سیاه، شعر حقیقی نیست و اصلاً در تعریف شعر نمی گنجد، اما شعر اعتراض شعری است که درنهایت زندگی ساز است، سیاهی ها را نشان می دهد، اما برآیند آن سیاه نیست. شعرواره هایی که به کلی تلخی و سیاهی اند و هنگام خواندن آنها حس مرگ به خواننده دست می دهد و انگار گوشت مرده زیر زبان او می گذارند، نسبتی با حقیقت، زندگی و شاعری ندارند. شاعر حقیقی و مسلمان می داند که زندگی حقیقی، تازه بعد از مرگ و پایان یافتن این جهان مادی آغاز می شود، پس هرقدر در این جهان تلخی ببیند دچار یأس و دل مردگی نمی شود. شاعر مسلمان براساس تعریف قرآن در سوره شعرا «ذکر کثیر» و «عمل صالح» دارد و به دنبال صلاح و اصلاح است نه تخریب و افساد. در قرآن از یک سو «ذکر والله کثیرا» برای شاعران مؤمن آمده و از سوی دیگر عبارت «الا بذکرالله تطمئن القلوب» ذکر شده است، پس شاعر مؤمن دلش آرام است. مؤمن، اگر شمشیر هم می زند، از روی عشق و مهر می زند نه کینه و نفرت. چنین فردی به فکر عدالت است. شعری که پر از کینه و مرگ و نفرین باشد شعر عدالت نیست. شعر اعتراض با «طنز»، «زیبایی»، «عشق» و «حماسه» آمیخته است و همه ی این ویژگی ها از تلخی زبان می کاهد. شعر قیصر را ببینید، حتی وقتی اعتراض می کند، زبانی پر از زیبایی های لفظی و خیالی دارد و شعرش شعر مرگ نیست یا محمدکاظم کاظمی و قزوه، بسیار از طنز و حماسه بهره می برند. 

علی محمد مؤدب 

سخنانی از اندیشمندان درباره عدالت

عدالت به عنوان یکی از بزرگترین معماهای هستی، سبب شده است که اندیشه ورزان درباره آن سخنان جالبی مطرح کنند که در این یادداشت به برخی از آنها اشاره می شود: 

دانش باید توهم های متافیزیکی، پیشداوری ها و خرافه ها را پشت سر بگذارد، اما مفهوم عقلانیت (یعنی حقیقت، آزادی و عدالت) را به عنوان سنت از نسلی به نسلی منتقل کند.(فروید)

عدالت از لوازم تمدن است، یعنی این ضمانت که نظام حقوقی استقرار یافته، از این پس به سود فرد شکسته نشود.(فروید)
 از قمار دوری کن؛ زیرا قمار بازی کار شیطان، کودک حرص و آز، برادر بی عدالتی و بالاخره پدر فرومایگی است.(جورج واشنگتن)
مرد عاقل همواره نه نکته را در نظر دارد : روشن دیدن، خوب گوش دادن، مهربان سخن گفتن، آداب داشتن، راستگو بودن، انجام وظیفه کردن، پرسیدن هنگام تردید، خود را از خشم دور نگاه داشتن و در عین موفقیت، عادل و منصف بودن.(کنفوسیوس)
خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نجیب باشد، هرگز بدخو نمی شود.(بزرگمهر)
علاوه بر این سخنان دو مثل انگلیسی و امریکایی درباره عدالت وجود دارد:
کسی که قدرت را با پول بخرد، عدالت را هم به پول می فروشد.(مثل انگلیسی)
عدالت، مجموعه وظایف اخلاقی است.(مثل آمریکایی)

چالش در مصادیق(24): بررسی عدالت در کارخانه ذوب آلیاژ تهران

یکی  از دانشجویان محترم برای طی کردن دوره کارآموزی در کارخانه ذوب آلیاژ معرفی شد. بعد از اتمام دوره کارآموزی از وی خواستم مواردی را که احساس می کند ممکن است بی عدالتی در سازمان باشد بنگارد. این مواردی است که ایشان برشمرده است. هدف از این کار، کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و نقد شرکت مورد نظر برای اصلاح اشکالات احتمالی است. اگر موردی به اشتباه بیان شده است، تقاضا داریم یاداوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. برخی مواردی که در شرکت عادلانه به نظر نمی رسد عبارتند از:
با توجه به خصوصی بودن این کارخانه، امکان دسترسی به اطلاعات برای تهیه گزارشی کامل از وضعیت عدالت و اجرای آن درباره کارکنان فراهم نبود. ولی با صحبت هایی که با کارگران و کارکنان صورت گرفت، اگرچه به طور کلی از شرایط کاری خود راضی به نظر می رسیدند، اما از کم بودن حقوق و مزایا که مبنای آن قوانین و مقرارت کار و تامین اجتماعی است، راضی به نظر نمی رسیدند. ضمن این که بعضی از کارگران و کارکنانی که در بخش های دارای محیط سخت و زیان آور مانند کنار کوره های ذوب کار می کنند، انتظار داشتند نسبت به دیگر کارگرانی که در محیط های مناسب‎تر مشغول هستند، تفاوت حقوق و مزایای آنها بیش از آن چیزی باشد که در حال حاظر اعمال و پرداخت می گردد. متاسفانه این مشکل در بسیاری از کارخانه های کشور وجود دارد و مناسب است که برای رفع آن نیروی کار تا حدودی در سود بنگاه شریک شود تا انگیزه کارکنان برای کار افزایش یابد و حقوق عادلانه تری دریافت دارند.
یکی از مشکلات دیگری که سبب کم شدن رضایت کاری و پایین آمدن انگیزه های شغلی کارگران و کارکنان است، تحرّک شغلی ناچیز بود طوری که تا فردی که در مشاغل با جایگاه بالاتر قرار گرفته از کار خود بازنشسته یا مستعفی و یا بر کنار نشود، امکان جایگزینی دیگران و در نتیجه ارتقاء شغلی فراهم نمی باشد. بنگاه ها باید شرایطی را فراهم کنند که نیروی کار امید ارتقای جایگاه شغلی خود را داشته باشد.
با این اوصاف، در مواردی نیز مدیریت کارخانه برای کارکنان خود شرایط مناسبی فراهم کرده است، از جمله تا جایی که ممکن بوده به امور رفاهی آنان پرداخته شده و تجهیزات ایمنی و پیش بینی ملزومات بهداشتی برای کارکنان، تا حدود زیادی رضایت کاری و انگیزه فعالیت را در آنان افزایش داده است. همچنین شرایط محیط کاری مانند رعایت نظم و بهداشت محیط کار و رعایت دیگر مقررات مربوط به محیط تا حدودی مناسب است.

 فاطمه  احسنی فروز ، محمدرضا آرمان مهر

شعر عدالت(16): شعر نو

در این یادداشت شعری  نو به نام عدالت از دیوان اشعار ف. شیدا بیان می شود که در عین سادگی زیبا هم هست. اشاره دارد به ارمان شهر عدالتی که روزی در گیتی برپا خواهد بود.

بی جواب نخواهد ماند
یک روز عدالت نفسی طوفانی خواهد کشید
و آن خاکستر را با خود خواهد برد
و آنگاه آتش حق جوئی بر خواهد خواست
به سوزاندن ظلمی سیاه
که زندگی را
به تاریکی برده و من و تو را
دست بسته برجای نهاد
دیر نخواهد بود آن روز
خداوند در همه جا ناظر است
و خشم  او را
گریزی نیست
انتظار به پایان خواهد رسید
و آن کس که ظلم پیشه کرد
تاوان پس خواهد داد
بر روی همین زمین
اسمان جای خویش دارد
زمین عدالت خویش را

بر روی زمین از خدا خواهد خواست
از درد تمامی چشمانی که
حسرت زده بر خاک زمین
 چشم دوخته و گریستند
 و آن روز دیر نخواهد بود

جنگ نرم و عدالت اقتصادی(6): راهکارها

جنگ نرم اقتصادی همچون جنگ نرم فرهنگی باید جدّی گرفته شود، و به جای افسران جنگ نرم، افسران خرد ورزی وارد عرصه شوند. جنگ نرم جواب های نرم، آرام، کارآمد و عاقلانه لازم دارد؛ که این وظیفه خردورزان جامعه است.جنگ نرم چیزی جز جنگ اندیشه ها نیست؛ و حقیقت فرهنگ نیز جز باورها و هنجارهای ذهنی نیست. روش برخورد با جنگ نرم از نوع سخت نیست؛ بلکه باید روش های نرم، آرام و عاقلانه در پیش گرفت. جنگ نرم کار فرهنگی و اندیشه ای است. گرچه اذعان می شود برای شرایط خاص و در حد محدود، به هرحال کارهای سخت نیز لازم خواهد بود.
در موضوع اقتصاد نیز چنین است. در جنگ نرم اقتصادی هم روش های چکشی و ضربتی چندان کارایی ندارد؛ و چه بسا برخی افراط ها موجب تفریط های بعدی و ایجاد خسارات زنجیره ای دیگر می شود. گرچه در برخی موارد لازم است برخورد های سخت نیز وجود داشته باشد؛ مثلاً برخورد با محتکرین و برخورد قاطع با فاسدان اقتصادی از این جمله است. گاهی برخورد با صاحبان ثروت نیاز به مشت آهنین دارد. البته اینها نباید جهت گیری کلی قلمداد شود؛ بلکه فقط به عنوان تکنیک های کاربردی و راهکارهای عملیاتی محدود است. این جنبه از تهاجم دشمن با سرعت ولی مخفیانه است، به همین دلیل نیز ناگهان کشور دچار بحران های شدید می شود؛ چرا که اگر یک مریضی و یا یک خطر پنهان آشکار شود، هرچقدر هم سخت باشد، به هرحال می تواند چاره اندیشی شود؛ اما نگرانی و دغدغه شدید وقتی است که مریضی های اقتصادی و خطر تهاجم وجود داشته باشد، ولی مورد غفلت باشد. امید است مسئولان و دست اندرکاران اقتصادی با توجه به این خطر خصوصاً بعد رفاه طلبی آن که همچنان به صورت پنهان در حال گسترش می باشد، موضوع مورد توجه قرار دهند. حرکت در جهت اصلاح اقتصادی با پرکردن شکاف شدید بین فقر و ثروت یک ضرورت امروزی است، که اگر دیر مورد توجه قرار گیرد شاید نتوان چاره ای کرد.
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر

جنگ نرم و عدالت اقتصادی(5): مبارزه با مبانی فکری رفاه زدگی

 نباید تصور کرد مبارزه در جنگ نرم اقتصادی و به خصوص مبارزه با جنبه رفاه طلبی آن، به معنی کنار نهادن نعمات الهی و محصولات دانش بشری است؛ قطعاً اینها همه آفریده خدا برای استفاده انسان و دیگر موجودات است، و البته باید انسان از آن بهره ببرد تا شاکر خداوند باشد. بلکه مقصود این است که دنیا نباید هدف انسان قرار گیرد. دنیا فقط محل گذر و آزمون انسان است. در همه امور زندگی و از جمله برخورداری از نعمات الهی، لازم است انسان با محوریت توحید حرکت کند؛ یعنی اینکه هرجا کمترین انحرافی از راه حق و صراط الهی بود، باید توقف نمود. یعنی این که برای دستیابی به هدف، نمی توان دروغ گفت. نمی توان حق دیگران را پایمال کرد. هیچ توجیهی برای برخورداری از رانت قابل قبول نیست. حتی فردی که گمان می کند برای یک هدف مقدس می خواهد کار اقتصادی کند، حق ندارد از اصول و خطوط قرمز پروردگار عبور نماید. هیچ کس در هیچ شرایطی حق ندارد دین الهی را زیر پا گذارد تا مثلاً به هدفی که گمان می کند به نفع دین یا به صلاح مسلمین است، برسد؛ چه رسد به اینکه با هدف کسب منفعت شخصی اقدام به شکستن حریم های الهی نماید.
 هیچ کدام از ما علم غیب ندارد تا بداند این کاری که می کند، واقعاً به صلاح دین و به صلاح مسلمین یا نظام اسلامی هست و یا نه؟ هیچ کس نمی داند فردا چه اتفاقاتی خواهد افتاد، و آن تافته ای که ما بافته ایم چه صورتی پیدا خواهد کرد. در واقع همه ما بر اساس ظنّ و گمان عمل می کنیم. حتی دقیق ترین یافته های علمی و تجربی نیز بر مبنای ظنّ و گمان است. البته میزان ظنّ آن ممکن است کم و زیاد باشد. اما باید دانست آیه شریف قرآن می فرماید: ظن و گمان کفایت از حق و حقیقت نمی کند(سوره مبارکه یونس: 36). امّا اصول دین حق بر مبنای قطع و یقین است. وقتی دین گفته است دروغ حرام است، وقتی دینِ حق، بیان کرده است که هیچ کس با هیچ توجیهی حق ندارد به بیت المال دست درازی نموده و بیش از حق خود برداشت نماید، پس اگر کسی گمان کرد، و تصور کرد که مثلاً صلاح در این است که برای انجام فلان کار، فلان دروغ گفته شود، و یا از فلان منابع بیت المال به نفع فلان گروه بهره برده شود، باید به وی گوشزد کرد اینها ظن و گمان است، که در مقابل حق و حقیقت دین نباید و نمی تواند قرار گیرد. نگاه مصلحت اندیشانه یک انحراف فکری است. انحرافی است که بر مبنای مغالطه ای صورت گرفته است. البته باید توجه کرد اینکه نسبت به امور مختلف نوع نگاه و نوع تصمیم گیری برخواسته از حکمت و مصلحت باشد، با اینکه نگاه مصلحت اندیشانه باشد، خیلی تفاوت می کند. نگاه ناشی شده از حکمت و مصلحت برای رسیدن به حق و حقیقت است. لذا هر عملی که موجب دور شدن از اصل هدف شود، انحراف بوده و دنبال نخواهد شد. در حالی که در نگاه مصلحت اندیشانه، خود مصلحت هدف قرار خواهد گرفت. همچنان که در نگاه رفاه طلبی خود رفاه می شود هدف و مقصود. و این بسیار خطرناک است. ملاحظه می شود که این مبانی فکری غلط در تضاد با اصل اساسی عدالت و حق است، و برای تحقق حق و عدالت اندیشه و مبانی فکری باید اصلاح شود
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر

عدالت در ادبیات(2): مثال هایی از نوشته های ادبی

عدالت را شاید بتوان یکی از اصلی ترین سرچشمه‌های شکل‌گیری جریان‌‌های ادبی دانست. حال اگر دریچۀ چشم خود را با عینک عدالت به سوی ادبیات برگردانیم به جرأت می‌توان گفت در اکثر آثار ادبی مسئله عدالت جایگاهی ویژه دارد و ادبا و رمان‌نویسان عدالت را جوهره و شالوده اکثر آثار خود قرار داده‌اند. از نوشته‌‌های محسورکننده «داستایوسکی» و «چخوف» و «پوشکین» و «گورکی» در روسیه تا رمان‌‌های تحسین برانگیز فرانسوی همچون نوشته‌‌های «سلین» و «فلوبر» و «پروست» و از آثار تحیر برانگیز «گوته» و «نیچه» در آلمان تا نوشته‌‌های شیرین و خاطره‌انگیز نویسندگان انگلیسی همچون «شکسپیر» و «چارلز دیکنز» و «تامس هاردی»، همه و همه دارای بازتابی خاص و معنادار از عدالت‌اند. عدالتی که در زمینه آن جامعه و فرهنگ ریشه داشته و با تعاریف آن دیار چهره خود را به مردم می‌نمایانده است. اما به طور قطع باید گفت که قرار دادن انواع عدالت‌‌های مطروحه در یک چارچوب کاری دشوار است. 
پرداختن به موضوع عدالت کاری است که متاسفانه تاکنون در حوزه علوم انسانی به صورت تخصصی و چشمگیر بدان پرداخته نشده است. حوزه ادبیات نیز چنین است، چرا که هیچ کار شاخص تحلیلی، و بررسی دقیق علمی در کشور در حوزه ادبیات با موضوع عدالت انجام نشده است. از این روست که معرفی و ترجمه برخی مقالات و پژوهش‌‌های انجام‌شده در این حوزه با محوریت عدالت کاری لازم و ضروری می‌نماید. چرا که اولاً محققین با کارهای شاخص انجام‌شده در این حوزه آشنا می‌شوند. و از سوی دیگر، نحوه پرداختن و تحلیل این موضوع را از سوی اندیشمندان غربی مورد بازبینی قرار می دهند. این نکته خالی از لطف نیست که موضوع عدالت در حوزه ادبیات زمینه‌ای است که جای کار بسیار دارد. چه اگر در این زمین حاصلخیز با بذر‌‌های مرغوبی کار شود ثمری خواهد داد که عطر آن روشنی‌بخش جان‌‌ها و بیدارکننده دل‌‌ها خواهد بود. عدالت موضوعی نیست که مختص به یک مکان یا زمان خاص باشد. بلکه امری فطری است و فصل مشترک بین انسان‌هاست. این مسئله از طرفی کار را آسان و از سوی دیگر آن را مشکل می‌کند. از آن‌جا که همه انواع بشر به طور فطری و غریزی به مسئله عدالت به عنوان یک حق نگاه می‌کنند، از این رو مخاطب عام خواهد بود. و از سوی دیگر پرداختن به این موضوع با یک دیدگاه علمی و با تعاریف مشخص کار را مشکل خواهد کرد، چرا که تعاریفی که از عدالت موجود است‌ گاه همسو و در موارد زیادی متضاد یکدیگرند و شاید نتوان در تعاریف به یک زبان مشترک رسید. به عنوان مثال چیزی را که عده‌ای حق مسلم می‌دانند عده‌ای دیگر آن را کاملاً نفی کرده و در برابر آن می‌ایستند. 
با این تفاسیر سه محور اصلی در این بحث در نظر گرفته شد که عبارتند از: عدالت شاعرانه، عدالت اجتماعی و عدالت در شکل آرمانی خود (عدالت اتوپیایی). در بحث عدالت شاعرانه مقاله‌ای از «جانتان کرتزر» آورده شده است که در آن ایده‌‌های اصلی زیبایی‌شناختی عدالت چه در ادبیات و چه در سایر حوزه‌‌ها تبیین شده است و به این مسئله پرداخته شده که عموماً آیا مفهومی کلی همچون عدالت نیازمند تبیین زیبایی‌شناختی هست یا خیر. در ادامه در مقاله دیگری با عنوان داستان و عدالت به کارکرد تعاریف عدالت در حوزه اجتماعی و بازتاب آن در ادبیات پرداخته شده است و اینکه در عدالت فردی نیز عنصری ادبی همچون داستان می‌تواند تاثیرگذار باشد و برای تکمیل این بحث تخلیصی از کتاب رمان‌‌های اعتراض در قرن ۱۸ انگلستان بدون تصرف آورده شده تا مخاطب در این حوزه نیز به تعریف و تحلیلی درست از این جنبه مطرح شده عدالت در ادبیات نیز آگاه گردد. و در ادامه مقاله‌ای با بررسی دو اثر معروف ادبیات با عنوان‌‌های «آرمان‌شهر» اثر «سر تامس مور» و «سفر‌‌های گالیور» اثر «جاناتان سوئیفت» به عدالت از منظر متعالی و آرمان‌شهری آن پرداخته می‌شود. در حوزه عدالت در ادبیات در بحث نظری اثری مطرح و مشخص به صورت ترجمه‌شده وجود ندارد که بتواند نظریات نویسندگان کشور‌‌های دیگر را به مخاطب ایرانی معرفی کند. اگر چه باید انصاف را رعایت کرد و گفت رمان‌هایی که ترجمه می‌شوند‌ گاه به مضامین عدالت پرداخته‌اند اما این را هم باید در نظر گرفت که حق مطلب ادا نشده­است. 
سعید محمدی. تلخیص و ویرایش: محمدرضا آرمان مهر

عدالت در ادبیات(1): غفلت ادبیات از عدالت اجتماعی

مفهوم عدالت در هر زمینه و جایگاهی تعریفی متفاوت به خود می‌گیرد تا آن‌جا که عده‌ای عدالت را چونان دستاویزی برای منافع خود تعریف کرده و بدان ردای دلخواه خود را می‌پوشانند. اما برای تحقق این مفهوم متعالی که بشر از آغازین روزهای حیات فردی و اجتماعی خود گرایشی فطری بدان داشته، باید ابتدا به تعریفی واحد رسید تا شاید بتوان آن را به بحث گذاشت. کلی بودن این مفهوم در بعضی از تعاریف کار را مشکل‌تر می‌کند، چرا که همچون مفاهیم دیگری چون آزادی هر نحله و جریان و تفکری آن را باب میل خود تعریف و تفهیم می‌کند. با این حال اگر به تعریفی واحد دست یابیم باز آن تعریف در زمینه‌‌های مختلف شکل خود را تغییر داده و تعاریف جدیدی را بازتولید می‌کند. شاید بتوان در اقتصاد یا اجتماع و یا سیاست از عدالت یک مفهوم را دید اما قطعاً شکل و شمایل آن به یک سیره و صورت نخواهد بود. به عنوان مثال عدالتی که در اقتصاد با عنوان عدالت اقتصادی مطرح می‌شود در عمل خود را به صورت رفاه به مردم نشان خواهد داد و یا عدالتی که در اجتماع مورد بحث قرار می‌گیرد با عنوان عدالت اجتماعی خود را در برابری افراد در برابر قانون و آزادی اجتماعی نمایان خواهد کرد. می‌بینیم که اگر چه این تعاریف از منظر ماهوی با یکدیگر تفاوتی ندارند اما در عمل و در صورت با یکدیگر متفاوت خواهند بود. از این رو عدالتی که ما در ادبیات با آن روبه‌رو می‌شویم نیز از این قضیه مستثنی نیست.  عدالت را شاید بتوان یکی از پایه‌‌های اساسی و یکی از اصلی ترین سرچشمه‌های شکل‌گیری ادبیات و جریان‌‌های ادبی دانست. سه محور اصلی در این بحث در نظر گرفته شده است که عبارت‌اند از عدالت شاعرانه، عدالت اجتماعی و عدالت در شکل آرمانی خود(عدالت اتوپیایی)(سعید محمدی).  
 ادبیات هم مانند بسیاری از بخش‌ها از موضوع عدالت اجتماعی غفلت کرده است و ردپایی از این بحث در آن نمی‌بینیم. البته بسیاری معتقدند وظیفه ادبیات پرداختن به این موضوعات نیست، اما اتفاقا لازم است ادبیات در پرداختن به مفهوم عدالت اجتماعی حضور پررنگی داشته باشد و این موضوع را دستمایه محتوای آثار کند. متاسفانه برخی از اثار ادبی ما که ادعای به‌روز بودن دارند شخصیت‌ها و ماجراها را طوری می‌نویسند که با اتفاقات و زندگی امروز ما تفاوت دارد. امید است نویسندگان هم به‌خصوص در حوزه ادبیات داستانی بیشتر به عدالت اجتماعی توجه کنند و تصور نکنند موضوع عدالت اجتماعی یک موضوع تئوریک است که تنها در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود یا در سخنرانی مقامات برای معرفی خود و اقداماتشان آورده می‌شود. عدالت اجتماعی مفهومی فراگیر است که باید در ادبیات هم تجلی پیدا کند.(رضا رسولی). 

جنگ نرم و عدالت اقتصادی(4): خطرات رفاه طلبی و رفاه زدگی

آنچه به زعم این نوشتار خطرناک و مسری است، این است که اگر برخی افراد به سوی رفاه طلبی بروند، این خصیصه به سرعت در جامعه رشد می کند؛ چرا که چشم و هم چشمی کردن و خود را با دیگران مقایسه کردن به راحتی مابین افرادی که از جهاتی در وضعیت یکسان قرار دارند، گسترش یافته و به آسانی هم قابل جلو گیری نیست. زیرا افراد یکسان همچون دو دوست، دو برادر و یا خواهر، احساس می کنند چه چیزی از دیگری کمتر دارند تا از آسایش های مشابه یا بیشتر برخوردار نشوند. اگر هدف رفاه طلبی باشد، بتدریج حدودِ شرعی، و محدوده های امر پروردگار نیز کنار نهاده خواهد شد. خطر طولانی مدت این است که گرچه ممکن است خودِ افراد نسل اول به دلیل تربیت و آموزش های دوران کودکی و نوجوانی خویش حاضر نباشند برخی حدود شرعی و خط قرمز ها را بشکنند؛ امّا فرزندان وی که در محیط رفاه بزرگ شده و به آسایش خو کرده اند، حاضر نخواهند شد رفاه خود را ترک گفته و به راحتی بیشتری از این خط قرمز ها خواهند گذشت.آنها برای دستیابی به رفاه بیشتر حاضر خواهند بود به هرگونه عملی دست بزنند.
خطر اصلی این نیست که یک نفر دچار رفاه زدگی شده و فرضاً برخی فرایض شرعی خود را فرو نهد، گرچه به جای خود این موضوع نیز خطرناک هست، بلکه خطر اصلی این است که رفاه زدگی موجب فرو غلطیدن کل جامعه در مسیری بدون انتها می شود؛ مسیری که با شبهه و حرام شروع شده و سپس هر عملی مجاز شمرده می شود؛ و نه تنها مجاز، که از همه ابزار دین، فلسفه و عقل نیز کمک می گیرد تا شرایط خود را توجیه نماید. لذا این توجیه همان جهل مرکب است که رهایی از آن بسیار مشکل است. آسیب دیگری که این روال ایجاد می کند، این است که موجب فقر بیشتر فقرا و عمیق تر شدن شکاف های طبقاتی می گردد؛ همان چیزی که در نهایت موجب طغیان و بروز انقلاب های بعدی خواهد شد؛ و در نهایت به ضرر همان رفاه زدگان و یا فرزندان آنها خواهد بود. مگر تاریخ غیر از این حکایت می کند؟ در قرآن نیز نام امت ها و اقوام زیادی برده شده است که به دلیل رفاه طلبی در نهایت به عذاب ها و بلاهای الهی دچار شده و امروزه عبرت تاریخ شده اند.
به هرحال نظام امروز ایران، مدعی جامعه ای است که می خواهد به جامعه عدل جهانی منتهی شود؛ و نه این که مجدداً همان چرخه تاریخ تکرار شود. اتفاقاً برای ایران امروز که در شرف پیشرفت های شگرف اقتصادی است، این خطر، یعنی رفتن جامعه به سوی رفاه زدگی، بیش از هر زمانی وجود دارد. وقتی به دلیل تلاش ها و مقاومت های ایثارگرانه ملتی، خدواند نعمت خود را ارزانی آن قوم و ملت می کند، نه برای خوشایند آنان که برای امتحان الهی است. پاداش کامل و تامّه الهی در این جهان نیست؛ و بلکه در آن جهان خواهد بود؛ آنچه در این جهان از خوبی و بدی وجود دارد، همه و همه آزمون های مختلف الهی است. اگر آن ملت دچار غرور شدند و تصور کردند که نغمات از آنها رخت بربسته و نعمات به سوی آنها آمده است، و سپس دست به جانب رفاه زدگی و رفاه طلبی گشودند، بی گمان در ورطه خطر و نابودی هم در این دنیا و هم در آن دنیا قرار خواهند گرفت. این خطر، از خطر بدحجابی ها و بد دینی ها و یا بی دینی ها بدتر است. چرا که حتی یکی از عوامل اصلی و قدرتمند همان بی دینی ها، بی حجابی ها و فساد های اخلاقی، مسائل اقتصادی و مشکلات آن است.
امروزه متأسفانه احساس می شود که رفاه زدگی به سرعت در حال گسترش است، در حالی که گسترش سریع آن و خطرات بالقوه آن، کمتر مورد توجه برنامه ریزان قرار گرفته است؛ کارشناسان مربوطه، سمینارهای برگزار شده و مراکز علمی نیز به این جنبه جنگ نرم توجه چندانی نمی کنند. هیچ جا این سخن مطرح نمی شود که گسترش رفاه زدگی و رفاه طلبی چه زیان های غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت؛ این مسئله مورد بررسی قرار نمی گیرد که فرهنگ مصرف گرایی، تجمل گرایی، اسراف و تبذیر، چشم و هم چشمی، فرهنگ بیگانه پرستی و عدم اعتماد به نفس، عدم اعتماد به تولیدات داخلی، سقوط در سراشیبی اضمحلال فرهنگی و.... چه اندازه می تواند موجب از رونق افتادن اقتصاد شود؛ و از سوی دیگر به این توجه نمی شود که این فرهنگ بیگانه می تواند موجب هجوم آسانتر و سریعتر فرهنگ فاسد اخلاقی غرب شود. لذا عدم توجه به این مسئله، موضوع را بسیار خطرناک ساخته است؛ چرا که بیماری که شناخته نشده باشد، و بیماری که خود بیمار از وجود آن آگاه نباشد، بسیار خطرناک تر از بیماری آشکار خواهد بود. رفاه زدگی و انحطاط اخلاقی، دو برادر بدون جدایی از هم هستند؛ که یکی موجب بروز دیگری می شود. دو نیروی شیطانی که نمی توان یکی را حذف کرد ولی به دیگری توجه نداشت. بی توجهی به یکی از این دو جنبه موجب شکست در هردو خواهد شد. مگر غیر از این است که رانت ها، فسادهای اقتصادی، خودخواهی ها و خودکامگی های اقتصادی، همه و همه نتیجه زیاده خواهی هایی است که ریشه آن ناشی از رفاه طلبی و رفاه زدگی است؟ مگر غیر از این است که علت اصلی عدم موفقیت برنامه های فرهنگی اخلاقی و یا حتی شکست آن، ناشی از گره خوردن فرهنگ و اقتصاد می باشد؛ پس آیا نباید همزمان با کار فرهنگی اخلاقی که البته به جای خود ضروری و لازم است، اصلاح فرهنگ اقتصادی و یا به عبارتی مبارزه با رفاه طلبی هم صورت گیرد؟
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر

جنگ نرم و عدالت اقتصادی(3): هدف اصلی اقتصاد و زندگی

واقعیت این است که مغالطه بزرگی در این خصوص صورت گرفته است، به همین دلیل نمی توان به راحتی مرز درست را از نادرست تشخیص داد. حقیقت این است که انسان نه برای دنیا، بلکه برای آخرت آفریده شده است؛ لذا هرچه موجب شود او از این مسیر دور گردد، خطا و هر آنچه در این مسیر قرار داشته باشد، ثواب خواهد بود. نعمات الهی البته برای انسان خلق شده است؛ و البته انسان وظیفه دارد تا نهایتی که توان دارد در راه آبادانی جهان تلاش نماید. او وظیفه دینی دارد که دنیای خود و دنیای دیگران را به بهترین صورت بسازد؛ و وظیفه دارد دنیایی آباد و شرایطی مناسب حتی برای حیوانات فراهم نماید. معنی جانشینی خداوند در زمین غیر از این هم نیست. یعنی او باید نقش پدر و مربی را برای همه موجودات ایفا کرده، و زندگی طبیعی و آرامی را برای همگان فراهم نماید. چه بسا تلاش امروزه بشر برای حفظ نسل حیوانات و موجودات، و جبران خطاهای دوران جهالت خویش، که موجب از بین رفتن محیط زیست شده بود، در همین راستا بوده و لذا بسیار خوب و شایسته است. امّا بسیار تفاوت است بین این که افراد دنبال رفاه برای دیگران و در جهت رضای الهی باشند؛ و یا در پی رفاه و آسایش خود باشند. حضرت علی(ع) نیز بسیاری باغ ها و نخلستان ها ایجاد کردند؛ امّا ایشان هیچ گاه دنبال رفاه طلبی خود نبود. بین رفاه و رفاه طلبی بسیار تفاوت وجود دارد. آنچه خطرناک است رفاه طلبی است. رفاه طلبی است که موجب می شود فرد در راه رسیدن به آن، اصول دیگر را فدا سازد. اگر تلاش برای رفاه در جهت رضای الهی باشد، نه تنها بد نیست، بلکه ثواب بوده و حتی برخوردار از پاداش الهی نیز هست؛ امّا باید توجه داشت وقتی فردی برای رضای خدا دست به کاری می زند، هرجا بداند و احساس کند رضایت الهی در امر دیگری است، بی گمان دست از عمل خود برخواهد داشت. در حالی که اگر هدف وی رفاه باشد، چه بسا رانت ها، حق کشی ها، حق خوری ها، قدرت طلبی ها، و ثروت اندوزی ها اتفاق بیفتد.
فرض کنیم فردی برخوردار از منابع مالی خوب و کافی باشد، و فرض کنیم بر اساس وظیفه انسانی خود در جهت رفاه خانواده خویش نیز بخواهد تلاش کند(که البته شایسته تقدیر است)، آیا او برای تفریحات سالم خانواده خود یک سفر اروپایی را انتخاب خواهد و یا سفر به یکی از نقاط کشور خودمان را؟ آیا در خرید وسایل مورد نیاز زندگی، محصولات تولیدی داخل را انتخاب خواهد کرد یا محصولات خارجی را؟ آیا اگر یکی از کارهای تجاری او باعث زیانی به برخی از افراد کشور و مثلاً ایجاد خسارت برای کشاورزان و یا صنعتگران شود، آیا آن تجارت را کنار خواهد گذاشت؟ پاسخ به این سؤال دقیقاً مرز بین رفاه و رفاه طلبی را روشن می سازد. کسی که در پی رفاه طلبی و رفاه زدگی باشد، حتی در حالتی که تولیدات داخلی این کشور نیز بتواند قابل رقابت با تولیدات خارجی باشد، بازهم تولیدات خارجی را انتخاب خواهد کرد، چون گرچه محصولات داخلی هم نیازهای وی را برآورده می سازد، ولی به هرحال تولیدات خارجی هم اسم و رسم بهتری دارد؛ و هم ممکن است اندکی ویژگی های بهتری داشته باشد. اما فردی که به خاطر رضایت الهی به دنبال ایجاد رفاه برای خود یا خانواده اش باشد، وقتی احساس کند رفتار او می تواند موجب آسیب به خانواده های دیگر و بیکار شدن صنعتگران شود؛ وقتی احساس کند فلان صادرات یا واردات می تواند موجب خسارت به بیت المال گردد، قطعاً چنان کاری را انجام نخواهد داد. چرا که اگر پروردگار او را دستور داده تا به فکر رفاه خانواده خود باشد، در کنار آن دستور داده است تا موجب آسیب به دیگران و آسیب به نظام اسلامی نگردد. اگر تلاش برای رفاه خانواده در جهت رضایت خدا باشد، ایجاب می کند تا اگر قناعت وی موجب شود تا کار دیگران و اقتصاد جامعه اسلامی رونق بگیرد، قطعاً قناعت پیشه خود نماید، هرچند شرایط اقتصادی مناسبی هم داشته باشد(ادامه دارد).
محمد ساجدی و  محمدرضا آرمان مهر