آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

فقرا چگونه زندگی می کنند؟(2)

این یادداشت به بخش دوم نگرش دکتر نعمت الله فاضلی درباره زندگی فقرا اختصاص دارد که با ویرایش و تلخیص اندک ارائه می گردد، به این امید که دید ما را نسبت به جهانی که در آن زندگی می کنیم توسعه دهد:

هنگامی که در زمینه فقر و شادی بحث می‌کنیم، گویی که از رابطه دو ضد سخن می گوییم. فقر به نوعی به معنای فقدان شادی است و شادی به معنای غنا، برخورداری و نبود فقر است. این تصور عمومی از مفهوم شادی و فقر در ذهن همگان است. اما اگر بتوانیم انواع فقر و شادی را از یکدیگر جدا کنیم، در آن صورت ممکن است به نوعی از شادی‌های فقیرانه و فقر شادمانه برسیم.

شادی دارای سه وجه مختلف است: وجه شناختی، وجه عاطفی و وجه رفتاری؛ می توان گفت وجه شناختی شادی عبارت‌است از ارزیابی افراد از زندگی. در صورتی که افراد ارزیابی شان از زندگی مثبت باشد و در مجموع به این نتیجه برسند که زندگی خوب، موفق و قالب قبولی دارند، می‌توان گفت از نظر شناختی، از نوعی شادی برخوردارند. وجه دوم شادی عبارت ‌است از وجه عاطفی و هیجانی و احساسی آن. احساس شادی در اینجا به معنای نوعی ادراک حسی از زندگی است. ادراکی که لزوما بر پایه نوعی ارزیابی دقیق، عمیق و روشن از فعالیت‌ها، جریان زندگی، دستاوردها، پیروزی‌‌ها و برخورداری‌ها نیست، بلکه حاصل نوعی تجربه زیستی، درک شهودی و هیجان یا احساس درونی ما از جامعه، جهان و خودمان است. وجه هیجانی و عاطفی شادی را می توان به نوعی با واژه خوشی نیز توضیح داد. احساس خوش داشتن، خوشی‌ های کوچک یا بزرگی که ما در زندگی روزمره خود تجربه می‌ کنیم. لذات نیز به نوعی احساس شادی را به ما می دهند . لذت ناشی از خوردن، نوشیدن یا ارضای میل جنسی. وجه عاطفی و احساسی شادی و خوشی گاهی به طور گذرا و موقّت و گاهی برای مدت طولانی تری در ما شکل می گیرد. گاه وقتی صبح ها از خانه برای رفتن به کار بیرون می آییم، تماشای گل‌ها، نسیم بهاری، جنب و جوش مردم و زیبایی صبح نوعی احساس خوب یا حس خوش را در ما تولید می کند. این خوشی، لذت و هیجان را می توان بعد عاطفی یا احساسی شادی نامید. اما بعد رفتاری شادی عبارتست از مجموعه فعالیت‌ها، اعمال و رفتار و کوشش‌‌هایی که ما برای شاد زیستن، تولید شادی و کسب تجربه شادی و خوشی انجام می‌دهیم. رقصیدن رفتاری شادمانه است. گفتگوهای دوستانه یا گپ زدن‌های ما، سفرکردن، دید و بازدید دوستان رفتن، پرهیز از تنش، میل به دوستی، گذشت‌کردن و امثال اینها مجموعه‌ای از رفتارهای شادمانه‌اند. ما معمولا شادی را با لبخند می شناسیم. چهره‌های خندان نماد بارز انسان‌های شادند. لبخند، رفتاری انسانی است. گوسفندان نمی‌خندند، گل‌ها و گیاهان نیز از نعمت لبخند محرومند. انسان حیوانی‌است که لبخند می‌زند. از این رو باید گفت شادی در رفتارهای ما و در کارهایی که انجام می‌دهیم تولّد پیدا می‌کند.

اکنون می‌خواهم از این زاویه به موضوع فقر و مناسبات آن با شادی بپردازم. آیا فقرا خوشی را تجربه می‌کنند؟ اگر تجربه شادی و خوشی در بین فقرا باشد، کدام وجه از شادی در بین آنها بیشتر است؟ ابتدا بگذارید این واقعیت را نیز توضیح دهیم که فقر برچسب خشونت باری است که ما به جمعیتی زیادی از انسان ها منصوب می‌کنیم. انسان‌ها ویژگی‌های اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی گوناگونی دارند، هیچ‌گاه نمی توان میلیون‌ها نفر را به دلیل داشتن یک ویژگی مشترک، مثلا درآمد کم، در یک مقوله گنجاند و گفت همه کسانی که درآمدشان از یک مقدار خاص پایین‌تر است فقیرند، و بعد مجموعه وسیعی از ویژگی‌ها را برای فقرا نام برد و گفت همه کسانی که فقیرند این ویژگی‌ها را دارند. از آنجایی که فقر نوعی برچسب منفی است، بنابراین وقتی برای میلیون ها نفر به شیوه منفی نام‌گذاری می‌کنیم، طبیعتا مجموعه‌ای از صفات منفی را نیز برای آنها در نظر می‌گیریم. فقر چیزی شبیه سرطان، جذام یا ایدز نیست که همه دارندگان آن به یک درد مبتلا شده باشند. اگر چه همه کسانی که سرطان دارند نیز همگن و مشابه هم نیستند. بیماران سرطانی نیز به گروه‌های عمومی، جنسیتی، دینی، زبانی ، نژادی و گروه‌های اجتماعی مختلف تقسیم می‌شود. کسانی که درآمد کمتری دارند، قطعا از این جهت که درآمد آنها پایین است مشترکند، اما زندگی، مجموعه‌ای از مولفه‌های گوناگونی است که درآمد تنها یکی از آنهاست. اقتصاد‌دان بزرگ پرویی، فرناندو دسوتو(1941) در کتاب بزرگ و کلاسیکش به عنوان «راز سرمایه» و همچنین کتاب دیگرش، «راه دیگر» که هر دو به فارسی نیز ترجمه شده اند، به ما نشان داد که فقرا نیز سرمایه‌های زیادی دارند. ما باید تعریفمان از سرمایه را اصلاح کنیم. به اعتقاد دسوتو اگر ما اشکال گوناگون سرمایه‌هایی که فقرا دارند به رسمیت بشناسیم و زمینه سرمایه‌گذاری و بهره‌برداری از اشکال گوناگون سرمایه‌ها برای فقرا فراهم شود، آنها نیازی به کمک‌های مالی ما ندارند. فقرا از سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی، سرمایه عاطفی، سرمایه انسانی، سرمایه طبیعی و اشکال دیگر سرمایه های خاص خودشان برخوردارند. حتی به اعتقاد دسوتو فقرا سرمایه اقتصادی نیز دارند اما راه‌های توسعه و بهره برداری از این سرمایه اقتصادی را خوب نمی‌دانند.

اکنون اجازه دهید به پرسش اصلی‌مان بازگردیم. اینکه آیا فقرا شادی را تجربه می‌کنند یا خیر. ما هنگام بحث در زمینه شادی این را می‌پذیریم که دست یافتن به یک تجربه شادی پایدار و حس خوب زندگی، با رفاه و خدمات گوناگون مانند خدمات بهداشتی و درمانی، آموزش، تحصیلات دانشگاهی، مسکن مناسب، برخورداری از اشکال گوناگون بیمه‌ها و دیگر امکانات زندگی رابطه و همبستگی مستقیم دارد. امری کاملا بدیهی و مسلم است که رنج و درد به حس شادی و خوشی‌های ما لطمه می‌زند. تردیدی نیست که شکم‌های گرسنه، نمی‌توانند شاد باشند. همان طور که بدن‌های مجروح و بیمار از شادی‌های زندگی محرومند. اما آیا فقرا با وجود محرومیت‌های گوناگونی که دارند، شادی را تجربه نمی‌کنند؟(ادامه دارد)

دکتر نعمت الله فاضلی، محمدرضا آرمان مهر 

فقرا چگونه زندگی می کنند؟(1)

 در این یادداشت بخش اول نگرش دکتر نعمت الله فاضلی درباره زندگی فقرا با ویرایش و تلخیص اندک ارائه می گردد، به امید این که آشنایی بیشتری با موضوعات عدالت و فقر از بعدی دیگر حاصل شود.

 فقر و شادی: یک روز یک خاخام در خیابانی راه می‌رفت، صدای الیاس پیغمبر را شنید که می‌گفت: گرچه تو روزه می‌گیری و عبادت می‌خوانی، هرگز لیاقتت برای اخذ جای بهتر در بهشت بیشتر از آن دو نفری که در آن طرف خیابان ایستاده‌اند نیست. خاخام به طرف آن دو نفری که در آن طرف خیابان ایستاده بودند دوید و گفت آیا شما به فقرا خیلی کمک می‌کنید؟ آن دو خندیدند و جواب دادند: خیر، ما خودمان فقیر هستیم. خاخام پرسید پس حتماً همیشه نماز می‌خوانید و خدا را نیایش می‌کنید؟ جواب دادند: خیر، ما انسان‌های غافلی هستیم. حتی نمی‌دانیم که چگونه باید نماز خواند. خاخام گفت: پس به ما بگوئید که چه می‌کنید؟ جواب دادند: ما لطیفه و حرف‌های خنده‌آور می‌سازیم، ما کسانی را که غمگین هستند، شاد می‌کنیم (وورمبراند، 1360). بحث درباره فقر و شادی، دشوار است زیرا نه تنها فقرا، با رنج‌ها و دشواری‌های زیادی در زندگی خود درگیرند، بلکه همه آنها که به مطالعه فقر پرداخته‌اند یا همه کسانی که برای تولید بازنمایی از زندگی فقرا در غالب فیلم، رمان، داستان یاگزارش تلاش کرده‌اند، تصویر زندگی فقیرانه را معمولا تصویری تراژیک، انباشته از مصیبت ها و فجایع ترسیم‌کرده‌اند. در ادبیات فارسی، به ویژه ادبیات معاصر ما، فقر و زندگی فقیرانه، معنایی جز بدبختی، رنج، عذاب و ناخوشی و ناشادی ندارد. 
در محیط روستایی محرومیت از کالا‌ها و امکانات حداقل در نیم‌قرن گذشته که من به دنیا آمدم، امری عمومی و معمول بود. بسیاری از امکانات فنّاورانه، ثروت‌ها و خدمات عمومی امروزی در گذشته در روستاها وجود نداشت. ما در روستایمان، آب بهداشتی، برق، جاده آسفالته، اتومبیل، تلویزیون و آشپزخانه مدرن و بسیاری از کالاها که امروزه سوپر مارکت‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای عرضه می‌کنند در اختیار نداشتیم. روستای 50 سال پیش ایران، جامعه‌ای بود که در دوره کمیابی قرار‌داشت. ما هنوز در آن زمان از وفور و فراوانی امروز آگاهی نداشتیم. بسیاری از کالا‌ها، خدمات و امکاناتی که امروز هر شهروندی اعم از شهری و روستایی از آن برخوردار است، در نیم قرن پیش وجود نداشت. از این‌رو اگر از چشم‌انداز امروزی به جامعه روستایی 50 سال پیش نگاه کنیم، همه مردم روستای من زندگی فقیرانه‌ای داشتند. فقرا، شادی را چگونه تجربه می‌کنند؟ مطالعه فقر و شادی و بحث درباره آن مهم است. اگر ما تصویری همه جانبه از فقرا و زندگی فقیرانه نداشته باشیم ممکن ‌است در سیاست‌هایمان برای فقرزدایی یا حتی سیاست‌هایمان برای سیاست گذاری‌های رفاهی، اجتماعی و عمومی، دچار اشتباه شویم. مسئله فهم شادی و فقر، مسئله‌ای ضروری برای جامعه امروز ایران است، زیرا ما نه تنها در فهم زندگی فقرا بدون درک وجوه شادمانه زندگی انها دچار مشکل شده‌ایم، بلکه مهم‌تر از آن در درک مقوله شادی و شادمانی نیز بدون فهم مناسبات بین فقر و شادی دچار اشتباه می‌شویم.
شادی، استراتژی زیست فقرا: تصور عمومی وجود دارد که شادی و شادمانی مساوی با ثروت، رفاه و برخورداری مادی است. این تصور نادرست از مفهوم شادی و شادمانی موجب می شود که همه کسانی که رویای زندگی شاد دارند، شادی را قربانی انباشت ثروت کنند، چرا که گمان می‌کنند لازمه شاد زیستن کسب ثروت و انباشت آن است، غافل از این که بعد از سال ها تلاش برای انباشت ثروت ناگهان می یابیم که آن چیزی که برای انباشت این ثروت هزینه کرده‌ایم، شادمانی بوده‌است. برای فهم مفهوم شادی و شادمانی یکی از مهمترین مقولاتی که باید به درستی فهم شود، مقوله فقر و مناسباتش با شادی است.
رفاه، بهداشت، درمان وسایر خدمات می‌توانند به شادی ما کمک کنند. اما شادی راه‌های گوناگون و ابعاد پیچیده‌ای دارد. زندگی شادمانه می تواند به کمک رفاه مناسب به دست آید. ولی راه‌های رسیدن به شادی و شادمانی لزوما محدود به ثروت نیست. علاوه بر ‌این به کمک فهم مقوله شادی و فقر ما می‌توانیم به یک برداشت دقیق تر و بهتر از انسان و قابلیت‌های او برسیم. زندگی انسانی، پیچیده و دارای لایه های معنایی گوناگونی است. مطالعه شادی و فقر می تواند قابلیت های حیرت‌انگیز انسان را برای طراحی استراتژی های پیچیده به منظور تطبیق و تطابق با شرایط گوناگون آشکار سازد. خلاقیت انسانی تنها در حوزه هنرها، ادبیات و علوم، محدود یا آشکار نمی‌شود. ما انسان‌ها خلاقیت خود را در موقعیت‌های عینی، ساده و پیش پا افتاده زندگی روزمره، بیش از حوزه هنرها، علوم و ادبیات به منصه ظهور می‌رسانیم، اما از آنجا که خلاقیت‌های احتماعی که در استراتژی‌های زندگی روزمره آشکار می‌شوند، مانند یک تابلوی نقاشی یا یک اثر هنری و علمی در جایی ثبت و ضبط نمی شود و بر آن نامی نمی گذاریم، اغلب از دیده ها پنهان است. فقرا به کمک خلاقیت‌های خود، از شادی به عنوان یک استراتژی برای درمان دردها،تسکین و آرام بخشی خود، کسب لذت و تولید خوشی و به عنوان راهبردی برای شکل دادن به هویت انسانی‌شان کمک می‌گیرند.
مطالعه شادی و فقر می تواند یک دستور کار تازه باشد برای همه کسانی که در حوزه برنامه‌ریزی اجتماعی و توسعه کار می‌کنند. مهمترین هدف برنامه‌ریزی‌های توسعه این است که به نیازها، چالش‌ها و مشکلات جامعه انسانی پاسخ دهد. نظریات اقتصاد توسعه همواره بر این تاکید داشته اند که توسعه باید به منظور افزایش رشد اقتصادی، تامین نیازهای مردم و بهبود شاخص های گوناگون اقتصادی و اجتماعی باشد، اما در سال‌های اخیر این دیدگاه به وجود امده است که مهمترین شاخص توسعه، شادی یا خوشبختی است. اینکه مردم چه حسی از زندگی دارند. رضایت از زندگی، کیفیت زندگی و عبارت‌هایی از این نوع، امروزه گفتمان توسعه در جهان را شکل داده است. شادی از مفاهیم کلیدی امروزی گفتمان توسعه یا پیشرفت است. اگر بخواهیم مانند گذشته همچنان یکی از هدف‌های توسعه را بهبود زندگی فقیران بدانیم و از طرف دیگر شادی و خوشبختی را مفهوم کلیدی توسعه در نظر بگیریم، دراین صورت، فقر و شادی هسته مرکزی گفتمان توسعه را تشکیل خواهد داد. همان طور که ارائه تصویری تراژیک برای فهم زندگی فقیرانه مناسب نیست، داشتن تصویری رمانتیک نیز نمی تواند به فهم زندگی فقیرانه کمک کند.(ادامه دارد) 

دکتر نعمت الله فاضلی، محمدرضا آرمان مهر 

«پول، نوکری خوب و اربابی بد.»

در این یادداشت مقاله زیبایی از خانم سوسن شریعتی با اندکی ویرایش و تلخیص ارائه می شود:

 راست می‌گوید دکتر موسی غنی‌نژاد. همۀ ماهایی که به نوعی متعلق به سنّت شریعتی بوده‌ایم و زیر آن چتر جوانی گذراندیم، رابطه‌ای مغشوش داشته‌ایم با پول. با پول یا با پولدار؟ خُب با هر دو. «زهد انقلابی ضدبورژوایی» ما را «اعراضی» کرده است: اعراض از دنیا و ما فیها. اعراض از مصرف، از لوکس، مالکیت و... همۀ چیزهایی که داشتنش مشروط به درآوردن پول در نظامی نابرابر بوده و درنتیجه اعراض از همۀ آنهایی که موجودیت‌شان در گرو موجودی‌شان بوده است. از همین رو پیر شده‌ایم و مانده‌ایم بی‌پول. هشت‌مان گرو نه‌مان. همچنان مفتخر اما دست از دنیا کوتاه. دست‌درازی به دنیا در گرو پاسخ به دو سؤال بوده است: الف) از کجا درآورده‌ای؟ ب) چگونه خرجش می‌کنی؟ این‌که از کجا درآورده‌ای و از چه راه‌هایی و در چه سیستمی و مبتنی بر چه تعریفی از کار، دلیل اصلی بسته شدن دست‌وپا بوده است. و دغدغۀ دوم این‌که این پول چه روان‌شناسی‌ای را موجب می‌شود و چه آدمی بر جا می‌گذارد. اولی پرسش از سیستم بود و دومی پرسش از انسان. اولی قصدش درافتادن با نظام اقتصادی حاکم بود و دومی آرزویش شکل دادن به انسانی آزاد. پاک ماندن به‌رغم نظام اقتصادی فاسد معنایش این بود که از پول و کسب آن حذر کنی. مگر به اندازۀ نیازت و هم‌تراز با کارت. نامش بود مبارزه با کنز، مبارزه با سرمایه‌داری و نیز تحقیر میان‌مایگی زیست بورژوایی که نه بی‌اعتنایی فردی به پول اشرافیت را داشت و نه پاک‌باختگی رعیت را. احتکار می‌کرد و همواره دست و دلی که می‌لرزید برای از دست دادنش. گمان‌مان این بود که پول آدم را دوپولی و پولکی می‌کند، خریدنی و فروختنی می‌کند، زندگی را بازار می‌بیند و زنده‌ها را کالا. جانش را می‌دهد و پولش را نه و... از کجا آورده‌ای البته پرسش اصلی بود: دلالی؟ کمپرادوری؟ رانت‌خواری؟ ارزش اضافی پول‌های به ارث رسیده؟ کار؟ چه نوع کاری؟ حتی اگر تکلیف منشأ پول و مشروعیتش هم روشن می‌شد سراغ نحوۀ خرج‌کردنش می‌رفتیم تا بتوانیم متهمش کنیم. اگر پول داشت و خرج نمی‌کرد ــ از جمله برای خودش ــ می‌گفتیم خسیس یا مثلاً ابوذری نمودن و عبدالرحمانی بودن؛ اگر پول داشت و خرج خودش می‌کرد می‌گفتیم مصرف‌گرا و مادی؛ اگر پول داشت و خمس و زکاتش را می‌داد می‌گفتیم برای تطهیر پولش است؛ اگر پول داشت و انفاق نمی‌کرد می‌گفتیم محتکر و... قس علی‌هذا. به هیچ صراطی نمی‌شد مستقیم کرد پول را و صاحبش را. در مجموع، بعضی‌ها را برای این‌که پول مشکوک درآورده‌اند تقبیح می‌کردیم و برخی را برای این‌که پول مشروع را خرج خودشان می‌کردند. بی‌پولی برای برخی‌مان افتخار بود، برای برخی لوکس، برای عده‌ای اگزوتیک و همه‌مان را انداخته بود به رودربایستی با موجودی به نام پول. در تحقیرش اقتدار می‌دیدیم و طبع بلند و روح سرکش و مهم‌تر از همه پاکدامنی. این پاکدامنی و دستان ناآلوده ما را در برابر واقعیت جامعه و نیز مقابل زمان قرار می‌داد، و با پا به سن گذاشتن، همان زمان و جامعه ما را آرام‌آرام از صحنه می‌راند. درافتادن با سیستم را بایکوتش فهمیدیم و نه به استخدام درآوردن واقعیتش. آرزوی ما تغییر نظام نابرابر اقتصادی بود و این آرزویی بود پرخرج و تحققش پول لازم داشت و ما نداشتیم و در نتیجه رانده می‌شدیم از صحنه و می‌شدیم اقلیتی مرتاض. راست می‌گفت شریعتی: «اگر در صحنه نباشیم به‌صورت گروه‌ها و اقلیت مرتاضی درمی‌آییم که اصولاً در زندگی نقشی ندارند و هرکس در زندگی نقش نداشته باشد زندگی در او نقش خواهد داشت... فقط به درد آخرت می‌خورد یعنی فوایدش را از شب اول قبر به بعد خواهیم دید که چیست.» امروز هم همان دو پرسش سدّ راه پولدار شدن‌مان است. شاید با یک تفاوت و آن این‌که فهمیده‌ایم بی‌پولی هم به همان اندازۀ پولداری انحطاط‌ آور و فسادپذیر است و تهدیدی برای آزادی انسان. بی‌پولی به همان اندازۀ پولداری می‌تواند ما را نوکر خود کند، استقلال ما را بگیرد، دست‌به‌دهان سازد و چرتکه‌انداز. از سر بی‌پولی، دین و ایمان هم فروخته‌اند. از سر معاش معاد را هم شده است که بر باد داده باشند. بی‌پولی مضطرب و دلواپس‌شان بار آورده، زرنگ و هفت‌خط یا حقیر و ذلیل. این‌جایش را در جوانی نخوانده بودیم. بی‌پولی، به‌حاشیه‌راندگی به بار می‌آورد، از زمان و جامعه عقب ماندن به نیت پاک ماندن، اما انحطاط نیز می‌آورد و مگرنه این‌که «انحطاط خود یک نوع فساد است؟» (شریعتی) البته امروز فهمیده‌ایم این نسبت ما با پول است که نسبت «دست و دل» را باز می‌کند و نه پول. چنین پیداست که «دست و دل بسته» دیگر ربطی به داشتن پول ندارد. چنانچه دست و دل باز نیز همین‌طور. بستگی به آدمش دارد. اصلاً فهمیده‌ایم که داشتن پول برای رو کردن دست آدم، فضایل و رذایلش، ضروری است. باید داشته باشی تا معلوم شود تا کجا فسادناپذیری، بی‌اعتنایی به اخلاق بورژوایی، با میان‌مایگی میانه‌ای نداری، بخشنده‌ای و بزرگوار و قادر به تقسیم. نتیجه‌ای که زمان و زمانه بر ما تحمیل کرد برای تجدیدنظر دربارۀ موجودی به نام پول از این قرار است:ــ داشتن پول خوب است تا بفهمی به آن احتیاجی نداری (به قول کمدین فرانسوی: اسمائین)؛ ــ داشتن پول خوب است به شرطی که استعداد به آتش کشیدنش را داشته باشی؛ــ داشتن پول خوب است به شرطی که بدانی اگر غیراخلاقی به دست آید، دیر یا زود انتقامش را خواهد گرفت (نقل‌قول)؛ــ داشتن پول خوب است به شرط این‌که دیگران را در سودش سهیم کنی؛ــ داشتن پول خوب است به شرط آن‌که محصول کار باشد؛ــ داشتن پول خوب است چرا که فضایل و رذایل ما را به نمایش می‌گذارد. به همۀ این دلایل دیگر وقتش شده پولدار شویم. اما از کجا؟ چگونه؟ به چه قیمتی؟ دیگر دیر شده است: خرج کردنش را هم نیاموخته‌ایم چه رسد به دخلش. ما آدم‌های آزاده، بورژوا بشو نیستیم! 
سوسن شریعتی  

عدالت در رفتار اجتماعی امام علی علیه السلام (2)

اصلاح اجتماعی (شکست نظام طبقاتی)
رسول گرامی اسلام (ص) با همه به ‌صورت مساوی برخورد می‌کرد. اما بعد از رسول خدا _صلی‌الله علیه و آله ـ انواع تبعیضات در تقسیم مدیریّت‌ها، و توزیع بیت‌المال صورت گرفت که قابل چشم‌پوشی نبود. خلیفه اول بزرگان انصار را در لشکرهای خود فرماندهی نمی‌داد و تنها ثابت بن قیس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند(تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹/ الغارات، ثقفی، ص ۳۲). خلیفه دوم و سوم آنقدر در زنده شدن روح نژادپرستی افراط کردند که همه زبان به اعتراض گشودند(عرب به طور افراطی خود را بر غیر عرب برتری می‌داد). بنی‌امیّه همه مراکز کلیدی کشور را در زمان خلیفه دوم و به خصوص در زمان خلیفه سوم در دست گرفتند و یک نظام طبقاتی جاهلی به وجود آوردند، که شباهتی با جامعه رسول خدا ـ صلی‌الله علیه و آله‌ ـ نداشت. 

حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ یکی از اهدافش، شکستن بافت طبقاتی ظالمانه موجود جامعه بود. موجودی بیت‌المال را مساوی تقسیم کرد، که اعتراض امتیازخواهان بلند شد. به همه سه درهم داد و برای خودش هم سه درهم برداشت و به آزاد کرده خودش قنبر هم سه درهم داد. امام علی (ع) بر خلاف شیوه‌های سه خلیفه قبلی، بزرگان انصار را ولایت داد، از قریش و بنی‌هاشم هم استفاده کرد، و حتّی در نشستن و برخاستن نیز چونان رسول خدا ـ صلی‌الله علیه و آله ـ عدالت رفتاری را رعایت کرد. روزی اشعث بن قیس بر امام علی ـ علیه‌السلام ـ وارد شد، دید که حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه‌السلام ـ در میان عرب و غیر عرب از نژادهای گوناگون نشسته است و جای خالی برای او نیست، با ناراحتی به امام علی _ علیه‌السلام ـ اعتراض کرد که:‌ ای امیرمومنان، سرخ‌پوست‌ها بین ما و تو فاصله انداختند (به اعراب بادیه‌نشین که در آفتاب چهر‌ه‌شان سرخ می‌شد و ایرانیان که رنگشان سرخ و سفید بود، سرخ پوست می‌گفتند).حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه‌السلام ـ خشمناک شده، به او فرمود: چه کسی مرا بر این آدم‌های چاق و فربه یاری می‌دهد؟ و نپذیرفت که ایرانیان و غیر عرب پراکنده شوند، تا اشعث و دیگر بزرگان عرب در کنار امام علی ـ علیه‌السلام ـ بنشینند (کتاب الغارات، ثقفی، ص ۳۴۱/ نقش ائمّه در احیاء دین، ج ۱۴، علامه عسگری) . و در تقسیم مساوی بیت‌المال به حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ اعتراض کردند و گفتند: آیا این عدالت است که بین ما و آنان که با شمشیر ما مسلمان شدند یا بنده آزاد شده ما هستند، یکسان عمل کنید و به همه سه درهم بدهید؟. حضرت حتی نسبت به کودک سقط شده دشمن نیز عدالت ورزید: چون لشکر بصره پس از شکست در جنگ جمل فرار کردند و به شهر هجوم می‌بردند، زنی حامله از فریاد‌ها و هیاهوی فراریان، به شدت ترسید و بچه او سقط شد. پس از مدتی کوتاه آن زن نیز فوت کرد. وقتی خبر به امام علی ـ علیه‌السلام ـ رسید، ناراحت شده، چنین قضاوت کرد: «دیه آن کودک و دیه آن مادر را از بیت‌المال به خانواده‌اش بپردازید». (خبر یاد شده در کتاب کافی و وافی و تهذیب و من لا یحضرء الفقیه آمده است) با اینکه مردم بصره از شورشگرانی بودند که با امام علی ـ علیه‌السلام ـ جنگیدند، چنین قضاوت عادلانه‌ای عقل‌ها را به شگفتی وامی‌دارد.

محمدرضا آرمان مهر و www.tabnak.ir

بنزین و عدالت

یکی از موضوعات چالشی این روزها افزایش بیش از 40 درصدی قیمت بنزین است. دولت تدبیر و امید در اقدامی ‌ابتکاری، بدون اعلام قبلی سهمیه بنزین خودرو‌ها را حذف کرد. در همین زمینه ‌‌مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فرآورد‌های نفتی با اشاره به جلسه برگزار شده در زمینه تعیین قیمت بنزین، گفت: در جلسه یاد شده تصمیم بر این شد که قیمت بنزین با نرخ هزار تومان تک نرخی شود. در این باره دکتر مهدی تقوی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در گفت و گو با تابناک به بررسی اهداف دولت و همچنین تاثیرات این اقدام پرداخته است که با خلاصه و ویرایش اندک در این یادداشت ارائه می شود:

من از ابتدای اجرایی شدن فاز اول یارانه ها در زمان آقای احمدی نژاد با این طرح کاملا مخالف بودم، زیرا از دید من این طرح مردم را فقیر و فقیرتر می​کند. زمانی که آمارهای اجتماعی را می بینیم مشاهده می کنیم که آسیب های اجتماعی بعد از اجرای هدفمندی یارانه ها چقدر رشد داشته و توزیع در آمدها هم غیر عادلانه تر شده است. دولت ما هیچ وقت از تجربه های گذشته درس نگرفت این طرح را یک بار اقای رفسنجانی، یک بار اقای احمدی نژاد اجرایی کردند که در ذهن مردم بسیار منفور شدند و در حال حاضر هم دولت آقای روحانی مشغول اجرایی کردن این طرح هستند. تعدادی از افراد در جامعه که سالم زندگی می کنند و درآمدهای سالم هم دارند و طبق این در آمد هم زندگی می کنند، با اجرایی شدن این طرح روز به روز فقیر تر می شوند. در واقع هنر دولت این است که رفاه اقتصادی و اجتماعی مردم را روز به روز افزایش دهد و این تعریف یک دولت واقعی است. از دید من وظیفه دولت افزایش رفاه اقتصادی- اجتماعی مردم است. بهداشت مجانی، مدارس مجانی، کمک به کسانی که درآمد بسیار پایینی دارند. اینها جز مواردی است که وظیفه دولت به شمار می آید و ما نظاره گر این هستیم که در حال حاضر دولت هیچ کدام از این وظایفش را انجام نمی دهد.

الان دولت با مشکلات مالی و کسر بودجه مواجه شده است. تاثیرات حذف بنزین یارانه ای و تک نرخی کردن آن و افزایش سیصد تومانی آنچنان زیاد نیست و نمی تواند درآمد دولت را بالا ببرد و جبران مشکلات مالی دولت را بکند. البته شاید دولت برای کاهش مصرف سوخت این کار را انجام داده است که من فکر نمی کنم این اقدام دولت باعث کاهش مصرف بنزین حتی در کوتاه مدت شود. اگر دولت می خواهد با افزایش قیمت بنزین مانع از قاچاق بنزین شود راه اشتباهی در پیش گرفته است. دولت به این جهت به دنبال افزایش قیمت بنزین است که بتواند از این ناحیه درآمد کسب کند. در عین حال کارشناسان اقتصادی که به دولت مشورت می دهند، صرفه جویی در مصرف را یکی دیگر از دلایل افزایش قیمت بنزین می دانند ، حال آنکه تجربه هدفمندی یارانه ها نشان داده است که در مصرف بنزین صرفه جویی نشده است آن هم به این دلیل که تا پیش از این مردم به اندازه نیاز، بنزین استفاده می کردند و الان هم به اندازه نیاز بنزین به باک می زنند. در عین حال افراد کم درآمد یا ماشین ندارند و یا اگر داشته باشند به دلیل افزایش قیمت سوخت در مصرف آن زیاده روی نمی کنند. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که کسانی که از این بنزین استفاده می کنند افراد ثروتمند و پردرآمد جامعه هستند که در هر حالتی از خودرو استفاده می کنند.

بهتر است دولت مانند کشور انگلیس از ثروتمندان مالیات بگیرد و برای فقرا هزینه کند. درحالی که با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها فقرا فقیرتر شده و ثروتمندان ثروتمند تر می شوند. در طرح هدفمندی قرار بود انرژی گران شود که انجام شد و قرار بود مقدار پولی که جمع آوری می‌شد را هم 20 درصد برای دولت، 30 درصد برای بخش تولید، 50 درصد هم بین مردم مصرف کننده تقسیم کنند. اما آن 30 درصد تولید به کارگاه‌ها تخصیص داده نشد، در نتیجه تعداد بسیار زیادی از واحد‌های تولیدی از بین رفتند، چون هزینه‌ها بسیار بالا رفته بود. افزایش قیمت حامل های انرژی اثری جز تورم بالا را در پی نداشت. بنزین در کشور ما یکی از مهم‌ترین کالاهای تورم‌زاست. به محض اینکه بنزین و دیگر سوخت‌ها گران شود، تاثیر مستقیم منفی خود را روی معیشیت و زندگی مردم خصوصا قشر متوسط و ضعیف می گذارد. به محض اینکه بنزین و دیگر سوخت‌ها را گران کنید، انگار سر یک زنجیر را به حرکت درآوردید که اثر ‌آن به سرعت و شدت دیگر عرصه‌های اقتصاد و معیشت مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند، سوخت از کشور قاچاق می‌شود؛ این راهش نیست که هر سال قیمت سوخت را افزایش دهید. اما تورم این اقدام  اخیر دولت کم است، زیرا بیشتر روی حمل و نقل تاثیرات تورمی خواهد داشت. 

تصمیماتی که دولت می گیرد وقتی عقلایی باشد؛ قابل تحلیل است. اما اینکه دولت صبح از خواب بیدار شود و بگوید بنزین یارانه ای حذف، خیلی قابل تحلیل نیست. در واقع من در این مورد زیاد فکر کردم اما دلیل اصلی این اقدام در این برهه زمانی را هنوز متوجه نشدم. معلوم نیست این سیاست جدید را دولت از کجا آورده است. برنامه ریزی در سطح کشور پایین آمده است. در گذشته همه تصمیمات اقتصادی در سازمان برنامه و بودجه تدوین می شد، اما امروز تصمیمات اقتصادی دولت در دفتر رئیس جمهور گرفته می شود. بنابراین تحلیل گر اقتصادی که تحلیل هزینه و فایده بکند که مثلا سیصد تومان افزایش قیمت بنزین چه فواید و چه نواقصی دارد، وجود ندارد.

عدالت در قرآن (6)

از آنجا که اسلام مکتب عدل و اعتدال است، راه مستقیم است و امت اسلامی امت میانه و وسط است و نظام آن عادلانه می‌باشد، از این رو شناخت مفهوم عدالت به معنای واقعی آن با استفاده از آیات و روایات و سپس بکارگیری آن در جامعه امری انکارناپذیر است. عدالت اصل و مبدأ هستی قرار گرفته و هستی بر اساس آن و مطابق با آن به وجود آمده است: و تمت کلمت ربک صدقاً و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم(سوره انعام:115): کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچ کس تبدیل و تغییر آن کلمات نتواند کرد و او خدای شنوا و دانا (به گفتار و کردار خلق) است. و از دید پیامبر اکرم (ص) که خود عدل مجسم است، عدالت محور و بنیان خلقت قرار گرفته و آفرینش آسمان‌ و زمین را بر اساس عدل استوار دانسته است: و بالعدل قامت السموات و الارض، آسمان‌ها و زمین (یا به طور کلی هستی) بر اساس عدالت استوار شده است(محسن فیض کاشانی- تفسیر المیزان،ج 5: 107). در این نگاه نیز عدل اساس خلقت و آفرینش است و آفرینش بدون آن معنا و مفهومی ندارد. توازن و تعادل و تناسب در آفرینش جهان نشان از بنای عالم بر اساس عدل است. بر همین مبنا خالق جهان لوازم بقا و ادامه زندگانی هر موجود زنده‌ای را در خلقت و آفرینش بر مبنای عدل فراهم ساخته و هر یک را به سوی کمال مطلوب آن به صورت تکوینی هدایت نموده است. قل امر ربی بالقسط(سوره اعراف: 29): بگو پروردگار من شما را به عدل و راستی امر کرده است. قرآن کتابی است آسمانی، که دستورات زندگی، چگونه زیستن برای سعادت دنیا و آخرت در آن نهفته است و عدالت که یکی از مفاهیم با ارزش این کتاب می‌باشد، از آغاز خلقت تا ابد جایگاه ارزشی خود را نزد بشر حفظ کرده است و به خاطر ذات عدالت خواهانه آدمی که ریشه در صفات پروردگار دارد، انبیاء الهی مبعوث شدند تا آدم سرگشته را به راه حق و برقراری عدل که یکی از اصول اعتقادی و اصلی‌ترین اهداف پیامبران بود بازگردانند.
- عدالت در اقتصاد
نظام اقتصادی اسلام بر اساس عدالت است، یعنی طوری برنامه‌ریزی شده که حق کسی از بین نرود و هر صاحب حقی بتواند متناسب با کار یا نیازش زندگی راحتی داشته باشد. در اسلام سفارش شده که باید ساعات خود را برای چند موضوع تقسیم کرد: ساعاتی برای تفریح و لذت حلال و ساعاتی برای عبادت و ساعاتی برای کار. تا به این صورت تمام نیازهای مادی و معنوی تأمین شود(نهج‌البلاغه فیض الاسلام : ص 1271). در زیر دو شاخه از عدالت در اقتصاد بررسی می‌شود:
الف- عدالت در توزیع
حضرت علی (ع) در زمان حکومت خود، نه تنها تمام تلاش خود را برای برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی انجام داد، بلکه دست به عملی زد که شاید هیچ کس در طول تاریخ این کار را انجام نداده باشد و آن پس گیری اموال از ثروتمندان و رساندن آن به دست نیازمندان بود. بعضی از انبیاء همچون شعیب بعد از توحید و نبوت، اولین پیامش درباره عدل و توزیع و هشدار به کم فروشان بود: اوفوا الکیل و لاتکونوا من المخسرین و زنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین(سوره شعرا: 18): (ای مردم) کیل را کامل کنید و از خسارت واردکننده‌ها نباشید. اجناس را با میزان صحیح بسنجید و آنچه به مردم می‌فروشید از وزن پیمان کم نگذارید و در زمین به ظلم و فسادکاری برنخیزید.
ب- عدالت در بهره‌‌گیری و مصرف
در مقدار مصرف باید مراعات عدالت بشود. قرآن صریحاً در آیاتی چنین می‌فرماید: کلوا من ثمره اذا أثمر و اتوا حقه یوم حصاده(سوره انعام:141): شما هم از آن میوه هر گاه برسید تناول کنید و حق زکات فقیران را به روز درو کردن بدهید و... کلوا و اشربوا و لاتسرفوا(سوره اعراف:31): هم از نعمت‌های خدا بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید.
امام صادق(ع) می‌فرمایند: اگر مردم در مصرف غذا مراعات میانه روی را بکنند، بدنشان پایدار و سالم باقی می‌ماند(النظام التربوی فی الاسلام- ص 376). علاوه بر مقدار مصرف، قرآن بر روی چگونگی آن مقدار و رعایت تقوی هم تکیه کرده و می‌فرماید: فکلوا مما غنمتم حلالاً طیباً و اتقوا الله ان الله غفور رحیم(سوره انفال: 69): از هر چه غنمیت بیابید بخورید حلال شما باد و پرهیزکار باشید که خداوند آمرزنده خطاها و مهربان به خلق است.
شهادت و گواهی بر اساس قسط
یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط(سوره مائده: 8):ای اهل ایمان در راه خدا پایدار و استوار بوده (بر سایر ملل عالم) شما گواه عدالت و راستی و درستی باشید و... در اینجا قسط به عنوان پایه و اساس امور فردی و جمعی و معیاری است که شهادت و گواهی بر اساس آن صورت می‌گیرد.
حکومت و داوری بر اساس عدل و قسط
و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل(سوره نساء: 58): چون حاکم بین مردم شوید داوری به عدالت کنید...و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط(سوره مائده: 42): و اگر حکم کردی میان آنها به عدالت حکم کن. در این آیات به حکومت  و داوری و قضاومت بین مردم براساس عدل و قسط امر شده است.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: عمل یک روز رهبری که میان مردم به عدالت رفتار کند از عمل صد یا پنجاه سال کسی که در میان اهل و عیال خود مشغول عبادت باشد بهتراست(نظام سیاسی اسلام. ص 71)و نیز از امام صادق (ص) است که هرگز دعای رهبر عادل رد نمی‌شود(نظام سیاسی اسلام ص 71).
قیام بر مبنای قسط
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط(سوره حدید: 25): و برایشان کتاب و میزان (عدل) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. این آیه شریفه قیام و انقلاب را امری مشروع و شایسته قلمداد کرده و تحقیق آن را براساس قسط مورد توجه قرار می‌دهد و بر آن تأکید دارد.
 محبوبه مفید کلانتری، حسین رشیدی نژاد، محمدرضا آرمان مهر 

فقر چالشی برای دین(2)

در این یادداشت بخش دوم سخنرانی زیبای سرکار خانم سارا شریعتی با تلخیص و ویرایش اندک ارائه می شود:
 دیروز یکی از دانشجویانم از من پرسید که شما که می گویید اصلی ترین مساله ی جامعه ی ما دین است، پس چرا بر فقر تکیه می کنید؟ به او گفتم: چون فقر صورت مساله است، اما نباید از این واقعیت غافل شویم که در جامعه ی ما همه چیز به دین ختم می شود. چرا فقر چالشی برای دین است؟ و چرا در تحلیل فقر موجود، نقش دین را برجسته می کنیم؟ چون دین است که به تعبیر گرامشی، ایده ی برابری و برادری را ایجاد می کند. دین است که تاکید می کند انسان ها طبیعت واحدی دارند و انسان به عنوان مخلوق خدا، پسر خدا، برادر و برابر با دیگر انسان هاست. دین است که می گوید ما همه فرزندان یک خداییم، همه فرزندان اسماعیل و اسحاق و در نتیجه همه با هم برابریم. دین است که با طرح ایده ی برابری طبیعی انسان، نابرابری موجود اجتماعی را غیر طبیعی می خواند. در عین حال به گفته ی گرامشی، دین تاکید می کند که این همه متعلق به این جهان نیست و در جهانی دیگر تحقق می یابد، بدین ترتیب در میان انسان ها افکار برابری، برادری و آزادی نطفه می بندد، آن هم در میان اقشاری که خود را با یکدیگر برابر نمی بینند و برادر نمی دانند و در نسبتشان با دیگر انسان ها، خود را آزاد نمی بینند. از این رو گرامشی از دین به عنوان بزگترین "اتوپیا” و بزرگترین متافیزیکی که در تاریخ ظهور کرده است، نام می برد. ادیان اما این ایده ی برادری، برابری را نه یک اتوپیا که "وعده ی خدا” می دانند و تاکید دارند که پیامبران برای ابلاغ این دعوت مبعوث شده اند. از طرف دیگر، دین است که در برابر واقعیت موجود، نظم حاکم، از واقعیت و نظمی دیگر خبر می دهد. دین با تکیه بر این ایده، که این جهان، این دنیا، این واقعیت، ابدی و ازلی نیست، و با تعیین جهت ادیان به سمت واقعیتی دیگر، ایده مقابله و مبارزه با نظم موجود را تقویت می کند. همه پیامبران، در برابر نظم موجود جامعه خودشان قد علم کردند. ابراهیم در برابر بت پرستان، موسی در برابر فرعون، عیسی در برابر رومیان و محمد در برابر قریش… و به این معنا، دین همان امید است. امید فردایی دیگر، واقعیتی آرمانی.
اما فقر، هم به عنوان یک واقعیت، تکذیب دین است و در برابر آن. فقر در قرآن هم همین است: آیا تکذیب کننده دین را دیده ای؟ تکذیب کننده دین کیست؟ کسی که یتیم را از خود می راند. کسی که فقیر را اطعام نمی کند. می بینید؟ از فعل «دیده اید» و نه «شنیده اید» استفاده می شود و بر معیار عملی و نه گفتاری تاکید می شود. کسی که فقیر را اطعام نمی کند، کسی که یتیم را از خود می راند. در نتیجه تاکید دارد که تکذیب کننده دین، کسی نیست که در گفتار، دین را نفی می کند، بلکه کسی است که در عمل اجتماعی نیازمند را از خود می راند. این تکذیب کنندگان دین از نظر قران چه کسانی هستند؟ دینداران. نمازگزارانی که ریا می کنند و مانع خیرند. پس وای بر نماز گزاران! و روایاتی از این دست که ” وقتی فقر وارد می شود، دین خارج می شود”، "معاش که نداری، معاد هم نداری”… اینها همه حجتی هستند بر تقابل فقر و دین. بر تکذیب دین به وسیله فقر. اخلاق اقتصادی همه ی ادیان ابراهیمی نیز بر مبارزه با فقر شکل گرفته و با ارزش هایی چون احسان، تعاون و همبستگی پیوند خورده است. در یهودیت عشریه، در مسیحیت احسان، و در اسلام زکات از مهمترین دستورات دینی است. و اینها همه نشان دهنده اهمیت مبارزه با فقر و کاهش شکاف های طبقاتی در ادیان ابراهیمی است.
گاه اشاره می شود که این تفسیر مادی است و در برخی از متون دینی، فقر به عنوان یک ارزش ستایش شده است که اشاره درستی است، اما باید توجه کرد که میان فقر اجباری که محصول نابرابری های اجتماعی است و ادیان در تقابل با آن قرار می گیرند با فقر انتخابی به عنوان انتخاب ساده زیستی و عدم تعلق به مالکیت دنیوی، تمایز وجود دارد و ادیان این دو را کاملا از هم تفکیک می کنند. به عنوان نمونه در مسیحیت، فقر به عنوان یک سوگند برای انتخاب زیست زاهدانه مطرح است و در عین حال مبارزه با آن در حکم یک دستور دینی است. و در اسلام نیز انتخاب فقر به معنای زیست ساده و بدون تعلق مادی همواره با مبارزه با فقر اجتماعی همراه بوده است. در نتیجه می توان گفت که وجود و تشدید فقر به عنوان محصول نابرابری های اجتماعی در یک جامعه، آن جامعه را به عنوان جامعه ای دینی تکذیب می کند، همه ادعاهای دینی را بی اعتبار می سازد، پسوند اسلامیت را به پرسش می کشد. مگر با یادآوری آن آموزه ها، می توان ادعا کرد که جامعه ای که چهار راه هایش را کودکان کار و فقر و خیابانی تصرف کرده اند، و نمادهای فقر و ثروت چنین آشکار در برابر همند، یک جامعه ی اسلامی ست؟
با این وصف می توان پرسید که موقعیت دین واقعا موجود، در مبارزه با فقر چیست؟ چرا در جامعه ما، دین تکذیب فقر نیست و چرا نزدیک به چهار دهه از عمر حکومت دینی، فقر، امروز نه تنها از این جامعه رخت نبسته است بلکه به گفته اقتصاددانان و برخی از مسئولین تشدید نیز شده است. اگر بخواهیم از همان استدلالاتی که دین را در برابر فقر قرار می داد استفاده کنیم، می توان گفت که دین، امروز در جامعه ما با واقعیت و نظم موجود یکی گرفته شده است. کارکرد اعتراضی و انتقادیش به نفع کارکرد تاییدی و مشروعیت بخشش کاهش یافته است. تغییر جایگاه و تغییر نقش داده است. از یک نهاد اجتماعی به یک ابر نهاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی… بدل شده است. در وضعیتی که دین در همه حوزه های زندگی، از بخش فرهنگی گرفته تا حوزه ی اقتصادی و کار و پول و بانک، حضور دارد و در معرفی و طرح و توضیح و توجیه آن، از ادبیات دینی استفاده می شود، تشخیص دین و غیر دین به یک چالش بدل شده است. وقتی دین از نقش ناظر و منتقد، به مجری، تغییر نقش دهد، دیگر به سختی می تواند در موقعیت انتقادی نیز قرار گیرد و پذیرفته شود. در این حال اولویت دین دیگر ساخت جامعه "منهای فقر” نیست. از این روست که می بینیم سیاست دینی مبارزه با فقر، به سازماندهی امداد و صدقات، تقلیل یافته و در حال حاضر بر مبارزه با تکدی گری، متمرکز شده است. بیلبوردهای شهر را در مبارزه با تکدی گری ببینید و طرح های پیشنهادی برای مبارزه با آن را. این طرح ها مشخصا "طرح های جمع آوری” است. جمع آوری متکدیان، که در خیابان و در مترو سد معبر می کنند…. اما پیش از مبارزه با تکدی گری باید پرسید در چه جامعه ای تکدی گری به وجود می آید؟ در جامعه ای که عدالت دیگر یک حق نیست. در جامعه ای که عدالت یک حق نیست، باید گدایی اش کرد! در جامعه ای که عدالت یک حق نیست و در سیمای رحم و ترحم مذهبی تصور می شود، باید ترحم برانگیخت! در حالی که عدالت به عنوان یک حق از خلال یک جنبش اعتراضی مطالبه می شود.
نتیجه می گیرم: وجود فقر مطلق، به عنوان اولین عامل جرم و جنایت و فساد در جامعه ی ما، چالشی برای دین است. فقر امروز نه صرفا در برابر ثروت، بلکه در برابر دین است که قد علم می کند. به این معنا که برای مبارزه با فقر، به سراغ ثروت رفتن کافی نیست و نمی توان در نقد نظام و سیاست سرمایه از نقش و جایگاهی که دین در توزیع و توجیه ثروت دارد صرف نظر کرد. و از این روست که در متن دین، روایتی دیگر واقعیت دین را به نام حقیقت آن به چالش می خواند. سیاست و دین، مبارزه با فقر را رها کرده اما مردم تملکش کرده اند. وظایفی که در دیگر کشورها اغلب از وظایف دولت است، مردم به عهده گرفته اند و در غیبت سازمان های صنفی حمایت از کار و کارگران و اقشار مختلف اجتماعی جامعه، اجتماعات خود را سازمان داده اند: سازمان های مردم نهاد، غیر دولتی، انجمن های نیکوکاری، جمعیت های امداد، مراکز کارآفرینی، خانه های کودک، مجالس زنان برای تامین خرج تحصیل، جهیزیه عروس، یا کمک به عمل جراحی کارگری که پول مداوا ندارد. اینجاست که "تعاون” و "همبستگی” مدنی به یک پروژه نجات بدل می شود و ارتقا می یابد. پروژه ساخت جامعه " منهای فقر”. پروژه نجات آرمان خواهی ما. آیا این کافیست؟ تا این حدّ، کم توقع شده ایم؟ بی شک خیر. اما لازم است. شرط لازم برای مقابله با استیصال…اگر نخواهیم صرفا درعالم ذهن، فتوحات کنیم! 

عدالت در رفتار اجتماعی امام علی علیه السلام(1)

 حضرت على ـ علیه السلام ـ در مکه مشرّفه در بیت الحرام (کعبه) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب سال سى‏ام عام الفیل به دنیا آمد و پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد و این فضیلتى است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است. اکنون پس از قرن‌ها نه تنها شیعه و نه تنها مسلمانان، بلکه مسیحیان و پیروان دیگران ادیان همچنان مبهوت عظمت حیدر کرار و حضور بابرکت ایشان در عالم خاکی هستند و عدالت تاریخی و بی‌نظیر حضرت علی (ع) که تنها قابل مقایسه با حضرت محمد (ص) است، یکی از ویژگی‌هایی است که هر غیرمسلمانی را نیز شیفته ایشان می‌نماید. 
آن‌گونه که در کتاب امام علی ـ علیه السلام ـ و اخلاق اسلامی آمده است، در روزگار خلافت خلیفه دوم، شخصی ادعایی نسبت به حضرت امیرالمومنین علی (ع) داشت و بنا شد در حضور خلیفه رسیدگی شود. مدعی حاضر شد و خلیفه خطاب به امام علی گفت:‌ ای اباالحسن در کنار مدعی قرار گیر تا حل دعوا کنم. وی به آثار ناراحتی در سیمای حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه‌السلام ـ نگریست و گفت: ای علی! از اینکه تو را در کنار دشمن قرار دادم، ناراحتی؟ امام علی (ع) فرمود: نه، بلکه از آن جهت که در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعایت نکردی نگران شدم، زیرا او را با نام صدا کردی و مرا با کینه و لقب «ابوالحسن» خواندی (شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۷، ص ۶۵/ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۴۹)  ممکن است طرف دعوا نگران شود.
احترام به شخصیت انسان‌‌‌‌ها از جمله خصایص حضرتش بود که با نکوهش از آداب جاهلی ذلّت بار همراه بود. حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه‌السلام ـ سواره به راهی می‌رفت و جمعی از مردم کوفه برای پاس داشتن حرمت ایشان پیاده به دنبالش روان بودند. امام رو به آنان کرد و پرسید: آیا کاری دارید؟ پاسخ دادند: نه، دوست داریم به‌ دنبال شما بیاییم. حضرت امیرالمومنین علی ـ علیه‌السلام ـ فرمود: برگردید، زیرا همراهی پیاده با سواره مایه ذلّت و خواری پیادگان و غرور و تباهی سواره خواهد شد (علی و حقوق بشر، ج ۱، ص ۷۷، جرج جرداق/ نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۲، معجم المفهرس مولف). امام علی ـ علیه‌السلام ـ به بزرگ قبیله شبامیان فرمود: «ارجع، فان مشی مثلک مع مثلی فتنة للوالی، و مذلة للمومن؛ بازگرد، که پیاده رفتن رئیس قبیله‌ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مومن است(حکمت ۳۲۲، نهج‌البلاغه، مجم المفهرس مولف).
بسیاری از پادشاهان و قدرتمندان مردم را وادار می‌کردند که در برابرشان به خاک بیفتند، کرنش کنند، خم شوند و انواع ذلت‌پذیری‌ها را بر خود هموار کنند. وقتی حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ برای رفتن به صفّین به شهر انبار رسید، دید که مردم شهر تا امام علی ـ علیه‌السلام ـ را دیدند از اسب‌ها پیاده‌ شده و در پیش روی آن حضرت شروع به دویدن کردند. حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ علّت را پرسید. گفتند: یک رسم محلّی است که پادشاهان خود را این گونه احترام می‌کردیم. امام علی ـ علیه‌السلام ـ ناراحت شد و فرمود: «فقال: و الله ما ینتفع بهذا امراوکم! و انّکم لتشقّون علی انفسکم فی دنیاکم، و تشقون به فی آخرتکم. و ما اخسر المشقّة وراء‌ها العقاب، و اربح الدّعة مع‌ها الامان من النّار! به خدا سوگند! که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیا با آن خود را به زحمت می‌افکنید، و در آخرت دچار رنج و زحمت می شوید، و چه زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد، و چه سودمند است آسایشی که با آن امان از آتش جهنّم باشد». (حکمت ۳۷، نهج‌البلاغه، معجم‌المفهرس مولف) 
محمدرضا آرمان مهر و www.tabnak.ir

فیلم عدالت(3)

در فیلم زیر به نکات مهمی اشاره شده است: فاصله جهنمی سطح زندگی در کشور، لزوم صداقت صدا و سیما و مسوولان  در حیطه عدالت، توزیع ناعادلانه وام های کلان بانکی به نفع 30 نفر در کشور، همایش هایی که بدون بار علمی برگزار می شود و هزینه های زیادی برای آن صرف می شود و ... به هر صورت مشکلات کشور ما درباره عدالت آن قدر زیاد است که باعث شده به راحتی نتوانیم ادعا کنیم در یک جامعه اسلامی زندگی می کنیم. به امید این که به آرمان های امام(ره) و شهدای انقلاب نزدیک شویم و حداقل در این راستا گام برداریم. برای مشاهده فیلم اینجا را کلیک کنید

تصویر عدالت(4): چقدر حرف دارد این تصویر...

تصویر زیر حرف های زیادی برای گفتن دارد. دردهای جامعه ما یکی دو تا نیست. متاسفانه به سادگی می توان میزان پایین سرمایه اجتماعی جامعه ایران را ملاحظه کرد. علت کاهش اصلی سرمایه اجتماعی، سطح پایین عدالت اجتماعی است که نیاز به تحول اساسی دارد. و امید است به سطح مناسبی ارتقا یابد.