متاسفانه در روزگاری به سر می بریم که خیلی ها بدون این که لیاقت و شایستگی داشته باشند بر جایی تکیه زده اند که شایسته آن نیستند. این افراد از دو جنبه به جامعه خیانت می کنند: اول، این که کاری که توانایی ندارند عهده دار شده اند. دوم، این که مانع شده اند که فرد لایق در جایگاه سزاوار خویش بنشیند. نکته جالب این است که اگر افراد نالایق جای خود را به افراد سزاوار بدهند برای خودشان هم کار هست، و بیکاری معنا ندارد. اما اگر بی لیاقتی بر کاری تکیه زند سبب گسترش بیکاری می شود چون مانع حضور افراد شایسته در آن کار خواهد شد. در کشور ما بسیاری از تحصیلکرده ها بیکار هستند در حالی که افراد بی سواد یا بی تخصص در شغل هایی که گاهی حساس هم هست مشغول هستند. یکی از معانی اصلی عدالت این است که : وضع کل شی فی موضعه، یعنی قرارگیری هر چیزی در جای خودش.
در این یادداشت به برخی سخنان بزرگان دینی درباره انصاف اشاره می شود:
امام علی (ع) فرمود:«الانصاف افضل الفضائل، انصاف برترین فضیلت ها است.» (غررالحکم1،ص203 و 805). آن حضرت همچنین فرمود:«الانصاف یولف القلوب، انصاف، دلها را الفت می بخشد و به هم نزدیک می کند.» و در جایی دیگر می فرماید:«الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الاتتلاف؛ انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود.» (غررالحکم، ج2، 30 و 1702). همچنین امام علی (ع) فرمود:«من انصف انصف؛ هرکس با انصاف باشد، انصاف می بیند»(غررالحکم، ج5، ص144 و 7692) یا این که:«زکاه القدره الانصاف، زکات قدرت، انصاف است»(همان، ج4، ص105 و 544). و یا این که: «اعدل الناس من انصف من ظلمه؛ عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند»(همان، ج2، 435 و 3186). امام صادق (ع) نیز می فرماید: «من انصف الناس من نفسه رضی به حکما لغیره؛ هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را می پذیرند»(تحف العقول، ص357).
روزی مردی نزد امیرمؤمنان علی (ع) آمد و از وضعیت خود شکایت کرد و گفت: من بنّا هستم و روزی پنج درهم دستمزد می گیرم ولی روز به روز وضعیت زندگی ام بدتر می شود. چه کار کنم تا وضعیت زندگی ام بهبود یابد؟ حضرت (ع) به ایشان فرمود: روزی سه درهم بگیر! مرد با شگفتی گفت: روزی پنج درهم می گیرم ولی وضعیت من نابسامان است، حالا چگونه با سه درهم وضع من بهبود می یابد. حضرت فرمود: از من مشورت و راهنمایی خواستی گفتم. اگر بدان عمل کنی وضعیت تو خوب می شود. مرد از نزد آن حضرت (ع) رفت و به سفارش ایشان عمل کرد. مدتی بعد بازگشت و به حضرت (ع) عرض کرد که وضعیت من بهبود یافته است، ولی می خواهم بدانم که چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟ آن حضرت (ع) فرمود: دستمزد تو سه درهم بیشتر نبود و تو انصاف نمی کردی و مزد بیشتر می گرفتی که ظلم بود. وقتی انصاف روا داشتی خداوند در مالت برکت قرار داد و وضعیت زندگی ات بهبود یافت.
در حالات بزرگان اسلامی و عارفان مشهور نیز انصاف در زندگی بارها دیده و گزارش شده است. می گویند که شیخ رجبعلی خیاط در گرفتن اجرت برای کار خیاطی بسیار با انصاف بود. به اندازه ای که سوزن می زد و به اندازه کاری که می کرد مزد می گرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند. یکی از روحانیون نقل می کند که عبا و قبا و لباده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟گفت: «دو روز کار می برد، چهل تومان.» روزی که رفتم لباسم را بگیرم گفت: «اجرتش بیست تومان می شود.» گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟گفت: «فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد!»
به هرحال انسان می بایست در همه امور ریز و درشت زندگی خویش انصاف را مراعات نماید. از نظر فرهنگ اسلامی و شیعی، انصاف، برترین فضیلت انسانی است که عقل انسانی آن را به عنوان یک اخلاق پسندیده می پذیرد. از طرفی بی انصافی به نوعی ظلم درحق دیگری است که قطعا چنین ظلمی با واکنش خداوند متعال روبرو می شود(این فرمایشات را تطبیق دهید با فیش های حقوقی برخی ها در روزگار ما).
http://sarv-noor.blogfa.com/post/4 و محمدرضا آرمان مهر
انصاف شاخه ای از عدالت است با کمی تسامح در آن، به این معنا که اموری را انسان نمی تواند به یقین در دایره عدالت قرار دهد ولی طبیعت و فطرت سالم آدمی و عقل سلیم و خرد جمعی بر این باور است که باید منصفانه رفتار شود. ابو هلال عسکری از واژه شناسان قرن سوم و چهارم در کتاب معروف خویش به نام «فروق اللغه» درباره فرق عدل و انصاف این چنین گفته است: ان الانصاف اعطاء النصف و العدل یکون فی ذالک و فی غیره. الاتری ان السارق اذا قطع قیل انه عدل علیه و لایقال انه انصف. و اصل الانصاف ان تعطیه نصف الشی و تاخذ نصفه من غیر زیاده و لانقصان؛ فرق بین عدل و انصاف آن است که انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسّی است، ولی عدالت در محسوس و غیر محسوس است. از این رو وقتی دست دزد را قطع می کنند می گویند عدالت درباره اش مراعات شده و نمی گویند در حق وی انصاف مراعات شد. در انصاف نوعی گذشت برای دستیابی به عدالت و رضایت وجود دارد و نوعی احسان خودنمایی می کند.
از جمله مصادیق انصاف می توان به دستمزدها اشاره کرد. انسان ها در هنگام دادن و گرفتن دستمزد باید انصاف داشته باشند. مثلا کسی که بنّا و یا مکانیک است می داند کاری که انجام می دهد تا چه اندازه ارزش و بها دارد. از آنجایی که صاحب کار نمی داند ارزش و بهای واقعی کار مکانیک و یا بنّا چقدر است، به سخن آن دو بسنده می کند و مبلغ درخواستی آنها را می پردازد. در این جا اگر مکانیک و بنّا اهل انصاف باشند قیمت و بهایی را می گویند که به عدالت و قسط نزدیکتر باشد. اگر خلاف این بگویند و قیمت و بهایی را درخواست کنند که از عدالت و قسط دور باشد، چنین شخصی به یک معنا ظالم است و اهل انصاف نیست. بی انصافی این افراد هر چند درآمد بیشتری را در ظاهر برای آنها به دنبال دارد ولی به سبب ظلمی که روا داشته اند، برکت از مال و درآمد ایشان می رود. بسیاری از مردم که هر روز آه و ناله می کنند که وضعیت خوبی ندارند، به سبب همین بی انصافی است که در حق دیگران روا می دارند و بیش از حق و کار خویش مزد می خواهند و در حق کارفرما و یا مردم بی انصافی روا می دارند و این گونه است که به خاطر ظلم و حق خوری و بی انصافی، برکت از مال و زندگی ایشان می رود. جالب این است که برخی از مدیران ارشد دولتی برای خود دستمزدهای بالایی قرار می دهند که گاه از چند میلیون به شکل پاداش و مانند آن نیز بیشتر می شود. این افراد که انصاف را درباره حق عمومی و بیت المال رعایت نمی کنند، چگونه امید دارند که زندگیشان بهبود یابد؟ دنیا به گونه ای است که هر عمل ما عکس العملی مناسب آن را در پی دارد. ربوبیت الهی و پروردگاری خداوند اجازه نمی دهد که این ظلم و ستم ها و بی انصافی ها بی جواب بماند. بارها دیده و شنیده شده است که هنوز این پول های حرام و غیر عادلانه و غیر منصفانه وارد خانه نشده به شکلی دیگر چون سوختن وسایل برقی خانه، ریختن دیوار و تصادف رانندگی و ده ها رخداد دیگر از خانه بیرون می رود و هرگز شخص از آن پول بهره نمی برد؛ چرا که این پول ها برکت و خوردن ندارد.
http://sarv-noor.blogfa.com/post/4 و محمدرضا آرمان مهر