پیرمرد نصرانی عمری کار کرده و زحمت کشیده بود، اما ذخیره و اندوخته ای نداشت. آخر کار کور هم شده بود. پیری و نیستی و کوری همه با هم جمع شده بود و جز گدایی راهی برایش باقی نگذارد؛ کنار کوچه می ایستاد و گدایی می کرد. مردم ترحم می کردند و به عنوان صدقه پشیزی به او می دادند و او از همین راه بخور و نمیر به زندگانی ملالت بار خود ادامه می داد.
تا روزی امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) از آنجا عبور کردند و او را به آن حال دیدند. امام علی (ع) به صدد جستجوی احوال پیرمرد افتادند تا ببینند چه شده که این مرد به این روز و حال افتاده است؟ ببینند آیا فرزندی ندارد که او را تکفل کند؟ آیا راهی دیگر وجود ندارد که این پیرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگی کند و گدایی نکند؟
کسانی که پیرمرد را می شناختند آمدند و شهادت دادند که این پیرمرد نصرانی است و تا جوانی و چشم داشت کار می کرد؛ اکنون که هم جوانی را از دست داده و هم چشم را، نمی تواند کار کند، ذخیره ای هم ندارد، طبعاً گدایی می کند.
امام علی (ع) فرمودند: «عجب! تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید؟! سوابق این مرد حکایت می کند که در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است. بنابراین برعهدۀ حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفّل کند. بروید از بیت المال به او مستمری بدهید ».
منبع: داستان راستان
پایداری حکومتها و ایجاد امنیت در جوامع در سایۀ اجرای عدالت و دادگری محقّق میشود. این امر در اشعار بیشتر شعرا مشهود است که به برخی از این اشعار اشاره میشود:
مملکت از عدل بُوَد پایدار/ کار تو از عدل بگیرد قرار «نظامی»
عدل آمد و امن آمد و رستند رعیّت / از پنجۀ گرگان ربایندۀ غدّار «فرخی سیستانی»
داد کن، از همّت مردم بترس/ نیمشب از بانگ تظلّم بترس «نظامی»
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان بگیرد، اگر دادگستری داند «حافظ»
اگر دادگر باشی ای شهریار/ نمانی و نامت بُوَد یادگار
اگر کشور آباد داری به داد/ بمانی تو آباد و از داد، شاد
فریدون فرّخ فرشته نبود/ به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دِهِش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن، فریدون تویی «فردوسی»
برخی از شعرا هم معتقدند که هرکس در این دنیا دادگر باشد، علاوه بر نیکنامی که نصیبش میشود؛ آن دنیای خود را هم آباد میکند و دادگران همواره پیروزمندانند:
همه داد کن تو به گیتی درون/ که از داد هرگز نشد کس نِگون «دهخدا»
هرکه در این خانه شبی داد کرد/ خانۀ فردای خود آباد کرد «نظامی»
برگرفته از روزنامه اطلاعات