آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

تصویر عدالت(6): سهم کارگران از عدالت

از جمله دغدغه اندیشمندان در طول تاریخ سهم عادلانه کارگران از تولید بوده است. معمولا در همه زمان ها بار اصلی تولید بر دوش طبقه زحمتکش کارگر بوده است اما هنوز یک الگوی منصفانه دستمزد مورد عمل عمومی قرار نگرفته است. برخلاف طبقه کارگر، طبقه سرمایه دار همواره از جایگاه برتری برخوردار بوده است و در رفاه بیشتری به سر برده است. مارکس معتقد بود که سرمایه داران از راه های مختلف کارگران را استثمار می نمایند و همین امر در بلندمدت سبب سرنگونی نظام سرمایه داری خواهد بود. از زمان پیشگویی مارکس، نظام سرمایه داری خود را بارها اصلاح کرده است و از دام سرنگونی رهایی یافته است. اما سوال اصلی این است که این نظام تا کی خواهد توانست به بقای خود  ادامه دهد؟ آنچه مهم است این است که باید کارگران به عنوان موتور اصلی تولید به سهم استحقاق آمیز خود از سود برسند.

برخی معیارهای جمع گرایانه تحقق عدالت

معیار مطلوبیت گرایان بر پایه مطلوبیت گرایی فردی و فایده گرایی بوده است. و آثار سیاست توزیع مجدد بهینه، مشتق از تابع رفاه اجتماعی افراد بوده است در حالی که طبق نظربرخی متفکران توزیع مجدد درآمد مستقل از رجحان ها و سلایق و مطلوبیت های افراد می باشد که به نظریات غیر فردگرایانه معروف است(روزن،1378: 254). 
به طور نمونه افلاطون بنا به قول فر (Fair) معتقد بود که توزیع مناسب درآمد در جامعه ای محقق شده است که در آن نسبت درآمد ثروتمندترین فرد به فقیرترین فرد از ۴بیشتر نباشد(روزن،1378: 254). 
برخی متفکرین معتقد به توزیع کاملا برابر درآمد به عنوان اصل اولی هستند.با توجه به جعبه اجورث، توزیع اولیه کالاها یا نهاده ها وقتی عادلانه است که نقطه توزیع اولیه درست وسط جعبه اجورث باشد، و در توزیع مجدد کالاها یا نهاده ها سهم افراد مساوی باشد(صدر،۱۳۷۴: ۳۱۷). مهمترین متفکر این گروه مارکس و طرفداران او می باشند.
توبین اعتقاد دارد که کالاها و خدمات خاصی باید به تساوی توزیع شود. و تساوی گرایی کالایی(Commodity Egalitarianism) را مطرح می کند، مانند تساوی در توزیع برخی کالاها در زمان جنگ ،یا تساوی در حق رای، یا تساوی در توزیع آموزش ابتدایی یا برخی خدمات بهداشتی (روزن،1378: 255).
تعالیم اسلامی هر چند بر همیاری و حمایت انسان ها از یکدیگر و توازن اجتماعی تاکید دارد، اما به این نظریات انطباق و سازگاری چندانی  ندارد.

داستان عدالت(8): عدالت امام علی(ع)

زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع(ترغیب) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی می‌خواند که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد. روزگار گذشت و امام علی علیه‌السلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه می‌خواست انجام می‌‌داد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت. سرانجام سوده سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد. معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت: یاد داری که در جنگ صفّین چه می‌کردی؟ حال دستور می‌دهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد با تو رفتار کند؟... سوده، در حالی که اشک می‌ریخت این اشعار را خواند: صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً/ قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً  «خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد/ و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود» معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را می‌گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت: حضرت علی علیه‌السلام را می‌گویم که چون رفت، عدالت هم رفت. معاویه! فرماندار علی علیه‌السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم، و گفتم: چند کیلو گندم مهم نیست، می‌ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه‌خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشه‌دار شود. علی علیه‌السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت: بسم‌الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛‌ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! سپس دستور داد که: کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع‌آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت. نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد. معاویه! آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ارطاة» شراب می‌خورد، تجاوز می‌کند، مال مردم را به یغما می‌برد،‌ خون بی‌گناهان را می‌ریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ می‌کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین هستی؟