آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

تاریخچه مباحث عدالت (2)

از زمان افلاطون تا قبل از رالز تلاش های فکری بشر در بررسی عدالت با ضعف نسبی بودن نظریات نسبت به زمان و مکان مواجه بوده است، طوری که با تغییر شرایط نیاز به تجدید نظر در نظریات احساس می شده است. در اواخر دهه 60 میلادی اهمیت نظریات مربوط به عدالت در حوزه علوم انسانی کاهش یافته بود، و اولین رویکرد تحلیلی نسبت به عدالت توسط جان رالز ارائه شد(رالز،1971).
رالز در کتاب «نظریه ای در باب عدالت»به کاستی قاعده پارتو در مسئله توزیع اشاره دارد که تاثیر زیادی بر سیاست گذاری های عمومی نهاد، این اندیشه تایید اقتصاددانانی چون آمارتیاسن را به دنبال داشت(سن،1970). در واقع نگرش قابلیتی سن (1999)،عملیاتی کردن نظریه رالز است.آماتیاسن با طرح مبحث متغیر کانونی، نقطه عطفی در مباحث عدالت ایجاد کرد(امارتیاسن،۱۳۷۹). 
مطالعات علمی درباره فقر در دنیای غرب به ویژه در محدوده آنگلوساکسون ها  با تحقیقات بوت(Booth)  در اواخر قرن  19  با مطالعه میدانی در لندن برای اندازه گیری میزان فقر در دهه 1880  آغاز گردید. بعد از تحقیقات اولیه ای که در انگلستان آغاز شد، آمریکا در مرحله بعد وارد صحنه شد و تحقیقات در این زمینه را گسترش داد. هانتر(hunter) در سال 1904 در صدد تعریف خط فقر برآمد که این مسئله سبب تحقیقاتی در زمینه مفهوم «رفاه حداقل» (Minimume Comfort) شد. در 1949 «کمیته مشترک اقتصادی» گزارشی درباره خانوارهای کم درآمد منتشر نمود. در دهه 60 مشکل توزیع درآمد درآمریکا مورد مطالعه نظام یافته قرار گرفت.بر اساس تحقیقات اورشانسکی (Orshanskey) برای اولین بار در آمریکا گزارش CBA(شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهوری آمریکا)در سال ۱۹۶۴خط فقر را ۳۰۰۰دلار تعیین نمود. پس از آن تحقیقات مشابهی درسایر کشورها صورت گرفت، بانک جهانی و سازمان بین المللی کار در کاربرد و گسترش مفاهیمی مثل «نیازهای اساسی»(Basic Needs) و لحاظ شرایط زیست محیطی نقش زیادی داشته اند. مطالعات جدی درباره فقر و توزیع درآمد در ایران بعد از سال های ۱۳۵۸آغاز شده است(خرمی،۱۳۷۵ :۱۳۱).

تاریخچه مباحث عدالت(1)

سخت گیری های ناعادلانه و  ظالمانه نظام سرمایه داری در قرن 19 از اندیشه بنیان گذاران آن ناشی می شود «دنیای اقتصادی آنها دنیای کشمکش و منازعه است. در این عرصه عده زیادی محکوم به شکست می شده اند و در این میدان امیدی وجود نداشته که بتوان نسبت به آنها که دچار سرنوشت شوم می شوند کمکی کرد. ریکاردو صریحا می گوید که در این مورد نمی توان کاری انجام داد و حتی به صراحت تمام این طور اظهار نظرمی کند که قانون جاذبه در عالم مثل نوسان بازار می باشد که نمی توان آن قانون را تغییر داد و بنابراین نمی توان در بهبود آنها که ضعیف و ناتوان هستند قدم های موثری برداشت. از این رو ،ریکاردو سرنوشت مردم عادی و این طبقه عظیم را تسلیم نوسان بازار می کند.و هیچ رحم و شفقتی را اجازه نمی دهد که در میدان رقابت اقتصادی قدم گذارد.» پیدایش افکار داروینیسم اجتماعی و انتخاب طبیعی(انتخاب قویترین ها و تقویت اوصاف و صفات آنها و در نتیجه دوام قویترین ها و نابودی ضعیف ها در عرصه رقابت ) به قرن 19 انگلستان و مفسر آن هربرت اسپنسر (Herbert Spencer) برمی گردد، اوبقای انسب(Survival of the fittest) را به عنوان یک اصل در زندگی انسان به کار می برد، و تمام صدقات و اعمال خیر را از آن جهت که مخالف مسابقه ضعفا در تنازع بقا بود محکوم می کرد(گالبرایت،1340: 60-55). با بروز ناآرامی ها و اعتراضات مکرر تجدید نظرهایی در نظام اقتصادی سرمایه داری انجام شد و آنرا به سوی سرمایه داری دخالت گرا و اقتصاد مختلط کشانید، و سرمایه داری خصلت اجتماعی گرفت. شکست اقتصاد لیبرالیستی قرن 19 و اصلاحات آن نشانگر نیاز به برابری فرصت ها و انتخاب آزاد در کنار عدالت توزیعی است(ژید،1370: 1: 270).

نگاهی کوتاه به اندیشه برخی متفکران غربی درباره عدالت اجتماعی

موضوع عدالت امری فراگیر در بیشتر زمان ها و مکان ها بوده است. درغرب قدیم افلاطون چیستی عدالت را به چالش کشیده است. ارسطو تقسیمات هشتگانه ای از عدالت مطرح کرده است. آکوئیناس به ستایش صلح و عدالت پرداخته است. درعصر جدید هابز با طرح عدالت قانونی، هیوم با دلایل پناه جویی به عدالت، کانت با عدالت به مثابه قاعده عام، دورکین با تلفیق نگرش سوسیالیستی ولیبرال(برابری درکیفیت برخورد و تساوی در منابع)، ناگل(برابری اقتصادی)، اسگنلون (برابری کلی)، فریدمن با شعار آزادی انتخاب، هایک با سراب عدالت، نوزیک با طرح نظریه استحقاق(برابری در حقوق)، و بوکانان(تساوی در برخورد سیاسی و قانونی)، مارکس با حذف طبقات اجتماعی، رالز با آزادی برابر، قاعده بیشینه سازی کمینه ها و برابری در توزیع فرصت های اولیه...هر یک به گونه ای عدالت را مورد بررسی قرار داده اند. و  چیزی را مسئله محوری اجتماعی به شمار می آورند(دادگر،1383: 136) . سن به موضوع متغیر کانونی در مبحث عدالت می پردازد. و به طور کلی مبحث عدالت در مغرب زمین معرکه آرا و عقاید بوده است. این نظریات ابتدا در فلسفه مطرح شده است و سپس در سایر علوم از جمله اقتصاد گسترش یافته است.

داستان عدالت(8): عدالت امام علی(ع)

زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع(ترغیب) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی می‌خواند که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد. روزگار گذشت و امام علی علیه‌السلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه می‌خواست انجام می‌‌داد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت. سرانجام سوده سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد. معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت: یاد داری که در جنگ صفّین چه می‌کردی؟ حال دستور می‌دهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد با تو رفتار کند؟... سوده، در حالی که اشک می‌ریخت این اشعار را خواند: صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً/ قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً  «خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد/ و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود» معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را می‌گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت: حضرت علی علیه‌السلام را می‌گویم که چون رفت، عدالت هم رفت. معاویه! فرماندار علی علیه‌السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم، و گفتم: چند کیلو گندم مهم نیست، می‌ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه‌خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشه‌دار شود. علی علیه‌السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت: بسم‌الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛‌ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! سپس دستور داد که: کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع‌آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت. نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد. معاویه! آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ارطاة» شراب می‌خورد، تجاوز می‌کند، مال مردم را به یغما می‌برد،‌ خون بی‌گناهان را می‌ریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ می‌کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین هستی؟

بخشی از تاریخ اندیشه عدالت طلبی

 اولین منتقدین نظام سرمایه داری در قرن هجدهم انتقادات خود را متوجه شمال صنعتی انگلستان می کردند، که با وجود پدیده ماشینیسم تعداد اندکی سرمایه دار در مقابل فقرای فراوان وجود داشت. سخت گیری های ناعادلانه و ظالمانه نظام سرمایه داری در قرن 19 از اندیشه بنیان گذاران آن ناشی می شود. «دنیای اقتصادی آنها دنیای کشمکش و منازعه است. در این عرصه عده زیادی محکوم به شکست می شده اند و در این میدان امیدی وجود نداشته که بتوان نسبت به آنها که دچار سرنوشت شوم می شوند کمکی کرد. ریکاردو صریحا می گوید که در این مورد نمی توان کاری انجام داد و حتی به صراحت تمام این طور اظهار نظر می کند که قانون جاذبه در عالم مثل نوسان بازار می باشد که نمی توان آن قانون را تغییر داد و بنابراین نمی توان در بهبود آنها که ضعیف و ناتوان هستند قدم های موثری برداشت. از این رو، ریکاردو سرنوشت مردم عادی و این طبقه عظیم راتسلیم نوسان بازار می کند. و هیچ رحم و شفقتی را اجازه نمی دهد که در میدان رقابت اقتصادی قدم گذارد»(گالبرایت،1340: 55). پیدایش افکار داروینیسم اجتماعی و انتخاب طبیعی(انتخاب قویترین ها و تقویت اوصاف و صفات آنها و در نتیجه دوام قویترین ها و نابودی ضعیف ها در عرصه رقابت) به قرن 19 انگلستان و مفسر آن هربرت اسپنسر (Herbert Spencer) برمی گردد، او بقای انسب(Survival of the fittest)را به عنوان یک اصل در زندگی انسان به کار می برد، و تمام صدقات و اعمال خیر را از آن جهت که مخالف مسابقه ضعفا در تنازع بقا بود محکوم می کرد(گالبرایت،1340: 55-60).
با بروز ناآرامی ها و اعتراضات مکرر تجدید نظرهایی در نظام اقتصادی سرمایه داری انجام شد و  اینجا بود که سوسیالیسم اصلاحاتی را پیشنهاد می کرد. به تدریج سرمایه داری به سوی سرمایه داری دخالت گرا و اقتصاد مختلط باخصلت اجتماعی سوق یافت. با شکست اقتصاد لیبرالیستی قرن 19 و اصلاحات آن، برابری فرصت ها در کنار عدالت توزیعی اهمیت یافته  و در کانون توجهات قرار گرفته است، همچنین ارائه راهکارهایی برای  تحقق عدالت  تا زمان حاضر به صورت یک معمای مشکل درآمده است.