مشترک دو قسم است: مشترک لفظی و مشترک معنوی. اشتراک لفظی به معنای تعدّد معانی حقیقی برای یک لفظ در یک زبان است.
مثل عین؛ عین معانی متعدد دارد، این معانی با هم اشتراکی ندارند و حقیقت همه اینها از یکدیگر جداست. تعیین معنایی که مراد گوینده است در مشترک لفظی نیازمند قرینۀ تعیین کننده
است. اشتراک معنوی، به معنای تعدّد افراد معنای حقیقی یک لفظ است مانند لفظ انسان که مشترک معنوی بین زید و بکر و خالد است. یعنی انسان یک معنا دارد، ولی مصادیقش زیاد است.
درباره عدالت هم در این وادی بحث شده است. آیا عدالت در زمینه های مختلف معانی گوناگونی دارد که با هم ارتباطی ندارند، و به اصطلاح مشترک لفظی است (عدالت اقتصادی و سیاسی و ... وجه مشترکی ندارند)؟ و یا یک مفهوم است و چند مصداق دارد و به اصطلاح مشترک معنوی است (عدالت سیاسی،
اقتصادی و فرهنگی و... مصادیقی از یک مفهوم مشترک عدالت هستند)؟ (ملکیان، 1385: 404)
اگر گفته شود که عدالت، مشترک لفظی است، تا قرینه نداشته باشیم نمی توانیم بگوییم کلمه عدالت بر چه مفهومی دلالت دارد. این امر به خصوص در زمان مراجعه به منابع دینی اهیمت می یابد. اما اگر بگوییم که عدالت مشترک معنوی است، می توان در همه موارد یک مفهوم کلی برای آن در نظر گرفت. شاید به طور کلی بتوانیم بگوییم عدالت مشترک معنوی است و به مفهوم کلی قرارگیری هر چیز در جای خودش (وضع کل شی فی موضعه)، و یا رعایت استحقاق ها برای چیزهای مختلف، و یا دادن حق هر چیزی به آن است (اعطا کل ذی حق حقه). و این مفهوم کلی در حیطه های گوناگون مصادیق مختلفی دارد.
حج با توجه به ابعاد معنوی و عبادی که دارد برای تقرّب الهی و تعالی روحی جایگاه خاصی دارد. اما سوال این است که در شرایط کنونی و با مشکلات اقتصادی که کشورهای اسلامی را فرا گرفته است، آیا صحیح است که یک فرد چندین بار به حج برود؟ البته توصیه نگارنده وبلاگ این است که هر مسلمان آزاده ای به طور کمینه یک بار به حج برود، تا حضور قطره ای خود را در اقیانوس بی کران الهی درک نماید. اما برخی افراد به طور متوالی در این عبادت انسان ساز حاضر می شوند، که این حضور با توجه به مشکلات موجود و همچنین خیل افرادی که عازم نشده اند جای سوال دارد. در ادامه به برخی آمار در این زمینه اشاره می شود.
طبق آمار
بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از
زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000 دلار یا نزدیک سی
میلیارد دلار بوده است. زائرین ایرانی که به صورت تمتع و یا عمره در همان
سال به مکه رفته اند1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000
دلار یا به عبارتی نزدیک به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد
پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به
خود اختصاص داده اند. نظر به این که هواپیمایی جمهوری اسلامی قدرت جابجایی
این همه زائر را نداشته است، شرکت هواپیمایی عربستان انتقال نزدیک 54 درصد از
زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است. طبق گزارش مقامات دیپلماتیک
ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را
با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام
اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوا صادر کرده
اند که ایرانیان شیعه کافر هستند. طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران
ایرانی منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
با
یک حساب سرانگشتی به وسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه
ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد، یا
می توان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان
ایجاد نمود. یا می توان 10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در
کشور ایجاد کرد. یا می توان با پول دو سال حجاج یک پالایشگاه سوپر مدرن با
ظرفیت 75.000 بشکه احداث کرد. یا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به
صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب
نبود. اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط
شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختیار دارند آباد می شود....
همان طور که گفتم بیان این آمار به معنای زیر سوال بردن این عبادت زندگی
بخش نیست، بلکه تلنگری است به افرادی که بدون توجه به مشکلات جامعه پیاپی به حج می روند. در ضمن این امر می تواند تبعات منفی بر عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه داشته باشد و از سوی دیگر، هزینه های آن در توسعه عدالت و رسیدگی به محرومان به کار رود. به قول مولوی:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیف است نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید.