اگر «عدالت قضایى» وجود نداشته باشد، و جامعه از یک دستگاه قضایى سالم برخوردار نباشد، سرمایه داران و متکاثران و خودمحوران و دنیاداران در همه جا نفوذ مى کنند، و به «حق ناحق کردن» مى پردازند، و کسانى را که باید بخرند- به اشکال گوناگون و گاه با نام هایى ظاهر الصّلاح- مى خرند، و ریشه «حقّ» و «قسط» و «عدل» و «احسان» را از بن مى سوزانند، و حقوق حق داران مختلف را (در فرصت هایى که مى توانند در اختیار داشته باشند، و با روابطى که مى توانند- حتى با مقامات- برقرار کنند)، پایمال مى کنند، و جریان امور را همواره به سود خویش شکل مى دهند، و اعتقادات مردم را به اسلام و قدرت قضایى اسلام- اسلام مظلوم- در معرض تزلزل در مى آورند، و دین خدا را، در راه مال و منال و جاه و مقام خویش، به سوى انزوا مى رانند ... بدون نظام قضایى سالم (مقامات قضایى ... و انواع حکمها و رسیدگی ها، و حلّ و فصل مراجعات و مرافعات مردم)، امیدى به نزدیک شدن به آستانه یک «جامعه قرآنى» (جامعه قائم بالقسط)، و یک «نظام قرآنى» (نظام عامل بالعدل) وجود ندارد، تا چه رسد به ادّعاهایى بیشتر و بالاتر ...امید است که جوانان (جوانان کم اطلاع از متون اسلامى و احکام خورشیدسان قضایى اسلام)، ... و مراجعه کنندگان سرخورده و به حقّ خود نرسیده- و خداى ناخواسته، تحقیر شده- عقاید خویش را پاس دارند، و حساب دین خدا را (هر جا بر طبق دین خدا عمل نشد، و جانبدارى از سرمایه داران، و متکاثران، و به قدرت- پیوستگان، و جنایتکاران مالى و فرصت یافتگان اقتصادى به چشم خورد)، از کسان و عملکردها- در هر لباس- جدا کنند؛ که ایمان به دین حق، بزرگترین سرمایه جاودانى انسان است، در هماره هاى جاودان و جاودانان...(الحیاة/تالیف حکیمی، ترجمه احمد آرام، ج5، ص:486-485). ملاحظه می شود که در مواردی نگرش های انقلابی شورانگیزی در عرصه عدالت ارائه شده است، نگرش هایی که نشان می دهد عدالت به عنوان والاترین هدف ادیان الهی، دلباختگان خاص خود را دارد، اگر عدالت با چنین رویکردی بررسی و مطرح شود، خواهد توانست محرکی بزرگ برای قیام ملت ها و تعالی بشریت باشد.
محمدرضا آرمان مهر
بحث عدالت وعدالت خواهی ومبارزه با مفاسد اقتصادی مقوله ای بوده که همواره مهجور مانده است و عدم تلاش در جهت تحقق واقعی آن و آوردن آن از عرصه ذهنی به عرصه عینی هزینه های زیادی را به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد کرده است. ملموس ترین مصداق این هزینه در عدم تحقق این فریضه مهم؛ اختلاس مالی اخیر بوده است. از جمله مفاسدی که ممکن است ملاحظه شود، موضوع زمین خواری است. دیده شده است که مفسدانی با قانون گریزی و یا با دور زدن قانون، و یا استفاده ابزاری و تحریف قانون به چنگ اندازی در زمین های این کشور اسلامی پرداخته اند. چندی پیش یکی از دوستان تقاضای انتشار مستندی را ارسال کرد که احساس شد قرارگیری آن در وبلاگ حداقل از جهت آشنایی با معضلات اجتماعی کشور و کمک به رفع آنها جالب توجه خواهد بود. البته وبلاگ با توجه به این که در جریان جزئیات موضوع نیست، قضاوتی درباره آن ندارد و قضاوت را به خوانندگان فهیم واگذار می کند. اما به اختصار اشاره می شود که طلبه عدالت خواه سیرجانی یکی از کسانی است به زمین خواری های سیرجان اعتراض کرد. وی در طوماری به زمین خواری 2500 هکتاری برخی با نفوذان شهر اعتراض کرده بود. "مستند فریاد عدالت" در سال 1387 توسط جمعی از بچه های حزب الله ساخته شده که به طور خلاصه به پیگیری بحث زمین خواری سیرجان و سرنخ های مربوط به آن می پردازد.جهت دانلود مستند اینجا کلیک کنید.
در ادامه بررسی غیرعادلانه بودن حکومت های پادشاهی وراثتی می توان به دلایل قبلی، این دلایل را نیز افزود:
5. از نظر نوزیک و هایک در اداره امور کشور نیاز به یک دولت کمینه است، هایک با توجه به جنبه های مختلف اجتماعی جستجوی عدالت را جستجوی سراب می داند که البته با معیارهای دینی ما کاملا در تضاد است. به هر صورت حکومت های پادشاهی وراثتی از این نظر نیز به نوعی سبب بزرگتر شدن دولت ها و دور شدن جامعه از امکان تحقق عدالت می شوند.
6. این نوع حکومت ها نه تنها منافعی در پی ندارند بلکه هزینه های زیاد اقتصادی و غیر اقتصادی بر جامعه تحمیل می کنند. یعنی به نفع یک طبقه و خانواده خاص و به زیان بیشینه جامعه است.
جالب توجه است که در عصر حاضر در کنار مردم کشوری مثل عربستان، مردم کشورهایی مثل انگلستان و اسپانیا از این نوع حکومت (هر چند تشریفاتی) ناراحت هستند، اخیرا در بحران اسپانیا مخارج خانواده سلطنتی صدای اعتراض مردم این کشور را نیز درآورد. یادی از پروین اعتصامی و شعر زیبایش خالی از لطف نیست:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
محمدرضا آرمان مهر