در این یادداشت مقاله زیبایی از خانم سوسن شریعتی با اندکی ویرایش و تلخیص ارائه می شود:
راست میگوید دکتر موسی غنینژاد. همۀ ماهایی که به نوعی متعلق به سنّت شریعتی بودهایم و زیر آن چتر جوانی گذراندیم، رابطهای مغشوش داشتهایم با پول. با پول یا با پولدار؟ خُب با هر دو. «زهد انقلابی ضدبورژوایی» ما را «اعراضی» کرده است: اعراض از دنیا و ما فیها. اعراض از مصرف، از لوکس، مالکیت و... همۀ چیزهایی که داشتنش مشروط به درآوردن پول در نظامی نابرابر بوده و درنتیجه اعراض از همۀ آنهایی که موجودیتشان در گرو موجودیشان بوده است. از همین رو پیر شدهایم و ماندهایم بیپول. هشتمان گرو نهمان. همچنان مفتخر اما دست از دنیا کوتاه. دستدرازی به دنیا در گرو پاسخ به دو سؤال بوده است: الف) از کجا درآوردهای؟ ب) چگونه خرجش میکنی؟ اینکه از کجا درآوردهای و از چه راههایی و در چه سیستمی و مبتنی بر چه تعریفی از کار، دلیل اصلی بسته شدن دستوپا بوده است. و دغدغۀ دوم اینکه این پول چه روانشناسیای را موجب میشود و چه آدمی بر جا میگذارد. اولی پرسش از سیستم بود و دومی پرسش از انسان. اولی قصدش درافتادن با نظام اقتصادی حاکم بود و دومی آرزویش شکل دادن به انسانی آزاد. پاک ماندن بهرغم نظام اقتصادی فاسد معنایش این بود که از پول و کسب آن حذر کنی. مگر به اندازۀ نیازت و همتراز با کارت. نامش بود مبارزه با کنز، مبارزه با سرمایهداری و نیز تحقیر میانمایگی زیست بورژوایی که نه بیاعتنایی فردی به پول اشرافیت را داشت و نه پاکباختگی رعیت را. احتکار میکرد و همواره دست و دلی که میلرزید برای از دست دادنش. گمانمان این بود که پول آدم را دوپولی و پولکی میکند، خریدنی و فروختنی میکند، زندگی را بازار میبیند و زندهها را کالا. جانش را میدهد و پولش را نه و... از کجا آوردهای البته پرسش اصلی بود: دلالی؟ کمپرادوری؟ رانتخواری؟ ارزش اضافی پولهای به ارث رسیده؟ کار؟ چه نوع کاری؟ حتی اگر تکلیف منشأ پول و مشروعیتش هم روشن میشد سراغ نحوۀ خرجکردنش میرفتیم تا بتوانیم متهمش کنیم. اگر پول داشت و خرج نمیکرد ــ از جمله برای خودش ــ میگفتیم خسیس یا مثلاً ابوذری نمودن و عبدالرحمانی بودن؛ اگر پول داشت و خرج خودش میکرد میگفتیم مصرفگرا و مادی؛ اگر پول داشت و خمس و زکاتش را میداد میگفتیم برای تطهیر پولش است؛ اگر پول داشت و انفاق نمیکرد میگفتیم محتکر و... قس علیهذا. به هیچ صراطی نمیشد مستقیم کرد پول را و صاحبش را. در مجموع، بعضیها را برای اینکه پول مشکوک درآوردهاند تقبیح میکردیم و برخی را برای اینکه پول مشروع را خرج خودشان میکردند. بیپولی برای برخیمان افتخار بود، برای برخی لوکس، برای عدهای اگزوتیک و همهمان را انداخته بود به رودربایستی با موجودی به نام پول. در تحقیرش اقتدار میدیدیم و طبع بلند و روح سرکش و مهمتر از همه پاکدامنی. این پاکدامنی و دستان ناآلوده ما را در برابر واقعیت جامعه و نیز مقابل زمان قرار میداد، و با پا به سن گذاشتن، همان زمان و جامعه ما را آرامآرام از صحنه میراند. درافتادن با سیستم را بایکوتش فهمیدیم و نه به استخدام درآوردن واقعیتش. آرزوی ما تغییر نظام نابرابر اقتصادی بود و این آرزویی بود پرخرج و تحققش پول لازم داشت و ما نداشتیم و در نتیجه رانده میشدیم از صحنه و میشدیم اقلیتی مرتاض. راست میگفت شریعتی: «اگر در صحنه نباشیم بهصورت گروهها و اقلیت مرتاضی درمیآییم که اصولاً در زندگی نقشی ندارند و هرکس در زندگی نقش نداشته باشد زندگی در او نقش خواهد داشت... فقط به درد آخرت میخورد یعنی فوایدش را از شب اول قبر به بعد خواهیم دید که چیست.» امروز هم همان دو پرسش سدّ راه پولدار شدنمان است. شاید با یک تفاوت و آن اینکه فهمیدهایم بیپولی هم به همان اندازۀ پولداری انحطاط آور و فسادپذیر است و تهدیدی برای آزادی انسان. بیپولی به همان اندازۀ پولداری میتواند ما را نوکر خود کند، استقلال ما را بگیرد، دستبهدهان سازد و چرتکهانداز. از سر بیپولی، دین و ایمان هم فروختهاند. از سر معاش معاد را هم شده است که بر باد داده باشند. بیپولی مضطرب و دلواپسشان بار آورده، زرنگ و هفتخط یا حقیر و ذلیل. اینجایش را در جوانی نخوانده بودیم. بیپولی، بهحاشیهراندگی به بار میآورد، از زمان و جامعه عقب ماندن به نیت پاک ماندن، اما انحطاط نیز میآورد و مگرنه اینکه «انحطاط خود یک نوع فساد است؟» (شریعتی) البته امروز فهمیدهایم این نسبت ما با پول است که نسبت «دست و دل» را باز میکند و نه پول. چنین پیداست که «دست و دل بسته» دیگر ربطی به داشتن پول ندارد. چنانچه دست و دل باز نیز همینطور. بستگی به آدمش دارد. اصلاً فهمیدهایم که داشتن پول برای رو کردن دست آدم، فضایل و رذایلش، ضروری است. باید داشته باشی تا معلوم شود تا کجا فسادناپذیری، بیاعتنایی به اخلاق بورژوایی، با میانمایگی میانهای نداری، بخشندهای و بزرگوار و قادر به تقسیم. نتیجهای که زمان و زمانه بر ما تحمیل کرد برای تجدیدنظر دربارۀ موجودی به نام پول از این قرار است:ــ داشتن پول خوب است تا بفهمی به آن احتیاجی نداری (به قول کمدین فرانسوی: اسمائین)؛ ــ داشتن پول خوب است به شرطی که استعداد به آتش کشیدنش را داشته باشی؛ــ داشتن پول خوب است به شرطی که بدانی اگر غیراخلاقی به دست آید، دیر یا زود انتقامش را خواهد گرفت (نقلقول)؛ــ داشتن پول خوب است به شرط اینکه دیگران را در سودش سهیم کنی؛ــ داشتن پول خوب است به شرط آنکه محصول کار باشد؛ــ داشتن پول خوب است چرا که فضایل و رذایل ما را به نمایش میگذارد. به همۀ این دلایل دیگر وقتش شده پولدار شویم. اما از کجا؟ چگونه؟ به چه قیمتی؟ دیگر دیر شده است: خرج کردنش را هم نیاموختهایم چه رسد به دخلش. ما آدمهای آزاده، بورژوا بشو نیستیم!
سوسن شریعتی
اصلاح اجتماعی (شکست نظام طبقاتی)
رسول گرامی اسلام (ص) با همه به صورت مساوی برخورد میکرد. اما بعد از رسول خدا _صلیالله علیه و آله ـ انواع تبعیضات در تقسیم مدیریّتها، و توزیع بیتالمال صورت گرفت که قابل چشمپوشی نبود. خلیفه اول بزرگان انصار را در لشکرهای خود فرماندهی نمیداد و تنها ثابت بن قیس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند(تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹/ الغارات، ثقفی، ص ۳۲). خلیفه دوم و سوم آنقدر در زنده شدن روح نژادپرستی افراط کردند که همه زبان به اعتراض گشودند(عرب به طور افراطی خود را بر غیر عرب برتری میداد). بنیامیّه همه مراکز کلیدی کشور را در زمان خلیفه دوم و به خصوص در زمان خلیفه سوم در دست گرفتند و یک نظام طبقاتی جاهلی به وجود آوردند، که شباهتی با جامعه رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ نداشت.
حضرت علی ـ علیهالسلام ـ یکی از اهدافش، شکستن بافت طبقاتی ظالمانه موجود جامعه بود. موجودی بیتالمال را مساوی تقسیم کرد، که اعتراض امتیازخواهان بلند شد. به همه سه درهم داد و برای خودش هم سه درهم برداشت و به آزاد کرده خودش قنبر هم سه درهم داد. امام علی (ع) بر خلاف شیوههای سه خلیفه قبلی، بزرگان انصار را ولایت داد، از قریش و بنیهاشم هم استفاده کرد، و حتّی در نشستن و برخاستن نیز چونان رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ عدالت رفتاری را رعایت کرد. روزی اشعث بن قیس بر امام علی ـ علیهالسلام ـ وارد شد، دید که حضرت امیرالمومنین علی ـ علیهالسلام ـ در میان عرب و غیر عرب از نژادهای گوناگون نشسته است و جای خالی برای او نیست، با ناراحتی به امام علی _ علیهالسلام ـ اعتراض کرد که: ای امیرمومنان، سرخپوستها بین ما و تو فاصله انداختند (به اعراب بادیهنشین که در آفتاب چهرهشان سرخ میشد و ایرانیان که رنگشان سرخ و سفید بود، سرخ پوست میگفتند).حضرت امیرالمومنین علی ـ علیهالسلام ـ خشمناک شده، به او فرمود: چه کسی مرا بر این آدمهای چاق و فربه یاری میدهد؟ و نپذیرفت که ایرانیان و غیر عرب پراکنده شوند، تا اشعث و دیگر بزرگان عرب در کنار امام علی ـ علیهالسلام ـ بنشینند (کتاب الغارات، ثقفی، ص ۳۴۱/ نقش ائمّه در احیاء دین، ج ۱۴، علامه عسگری) . و در تقسیم مساوی بیتالمال به حضرت علی ـ علیهالسلام ـ اعتراض کردند و گفتند: آیا این عدالت است که بین ما و آنان که با شمشیر ما مسلمان شدند یا بنده آزاد شده ما هستند، یکسان عمل کنید و به همه سه درهم بدهید؟. حضرت حتی نسبت به کودک سقط شده دشمن نیز عدالت ورزید: چون لشکر بصره پس از شکست در جنگ جمل فرار کردند و به شهر هجوم میبردند، زنی حامله از فریادها و هیاهوی فراریان، به شدت ترسید و بچه او سقط شد. پس از مدتی کوتاه آن زن نیز فوت کرد. وقتی خبر به امام علی ـ علیهالسلام ـ رسید، ناراحت شده، چنین قضاوت کرد: «دیه آن کودک و دیه آن مادر را از بیتالمال به خانوادهاش بپردازید». (خبر یاد شده در کتاب کافی و وافی و تهذیب و من لا یحضرء الفقیه آمده است) با اینکه مردم بصره از شورشگرانی بودند که با امام علی ـ علیهالسلام ـ جنگیدند، چنین قضاوت عادلانهای عقلها را به شگفتی وامیدارد.
محمدرضا آرمان مهر و www.tabnak.ir
یکی از موضوعات چالشی این روزها افزایش بیش از 40 درصدی قیمت بنزین است. دولت تدبیر و امید در اقدامی ابتکاری، بدون اعلام قبلی سهمیه بنزین خودروها را حذف کرد. در همین زمینه مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فرآوردهای نفتی با اشاره به جلسه برگزار شده در زمینه تعیین قیمت بنزین، گفت: در جلسه یاد شده تصمیم بر این شد که قیمت بنزین با نرخ هزار تومان تک نرخی شود. در این باره دکتر مهدی تقوی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در گفت و گو با تابناک به بررسی اهداف دولت و همچنین تاثیرات این اقدام پرداخته است که با خلاصه و ویرایش اندک در این یادداشت ارائه می شود:
من از ابتدای اجرایی شدن فاز اول یارانه ها در زمان آقای احمدی نژاد با این طرح کاملا مخالف بودم، زیرا از دید من این طرح مردم را فقیر و فقیرتر میکند. زمانی که آمارهای اجتماعی را می بینیم مشاهده می کنیم که آسیب های اجتماعی بعد از اجرای هدفمندی یارانه ها چقدر رشد داشته و توزیع در آمدها هم غیر عادلانه تر شده است. دولت ما هیچ وقت از تجربه های گذشته درس نگرفت این طرح را یک بار اقای رفسنجانی، یک بار اقای احمدی نژاد اجرایی کردند که در ذهن مردم بسیار منفور شدند و در حال حاضر هم دولت آقای روحانی مشغول اجرایی کردن این طرح هستند. تعدادی از افراد در جامعه که سالم زندگی می کنند و درآمدهای سالم هم دارند و طبق این در آمد هم زندگی می کنند، با اجرایی شدن این طرح روز به روز فقیر تر می شوند. در واقع هنر دولت این است که رفاه اقتصادی و اجتماعی مردم را روز به روز افزایش دهد و این تعریف یک دولت واقعی است. از دید من وظیفه دولت افزایش رفاه اقتصادی- اجتماعی مردم است. بهداشت مجانی، مدارس مجانی، کمک به کسانی که درآمد بسیار پایینی دارند. اینها جز مواردی است که وظیفه دولت به شمار می آید و ما نظاره گر این هستیم که در حال حاضر دولت هیچ کدام از این وظایفش را انجام نمی دهد.
الان دولت با مشکلات مالی و کسر بودجه مواجه شده است. تاثیرات حذف بنزین یارانه ای و تک نرخی کردن آن و افزایش سیصد تومانی آنچنان زیاد نیست و نمی تواند درآمد دولت را بالا ببرد و جبران مشکلات مالی دولت را بکند. البته شاید دولت برای کاهش مصرف سوخت این کار را انجام داده است که من فکر نمی کنم این اقدام دولت باعث کاهش مصرف بنزین حتی در کوتاه مدت شود. اگر دولت می خواهد با افزایش قیمت بنزین مانع از قاچاق بنزین شود راه اشتباهی در پیش گرفته است. دولت به این جهت به دنبال افزایش قیمت بنزین است که بتواند از این ناحیه درآمد کسب کند. در عین حال کارشناسان اقتصادی که به دولت مشورت می دهند، صرفه جویی در مصرف را یکی دیگر از دلایل افزایش قیمت بنزین می دانند ، حال آنکه تجربه هدفمندی یارانه ها نشان داده است که در مصرف بنزین صرفه جویی نشده است آن هم به این دلیل که تا پیش از این مردم به اندازه نیاز، بنزین استفاده می کردند و الان هم به اندازه نیاز بنزین به باک می زنند. در عین حال افراد کم درآمد یا ماشین ندارند و یا اگر داشته باشند به دلیل افزایش قیمت سوخت در مصرف آن زیاده روی نمی کنند. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که کسانی که از این بنزین استفاده می کنند افراد ثروتمند و پردرآمد جامعه هستند که در هر حالتی از خودرو استفاده می کنند.
بهتر است دولت مانند کشور انگلیس از ثروتمندان مالیات بگیرد و برای فقرا هزینه کند. درحالی که با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها فقرا فقیرتر شده و ثروتمندان ثروتمند تر می شوند. در طرح هدفمندی قرار بود انرژی گران شود که انجام شد و قرار بود مقدار پولی که جمع آوری میشد را هم 20 درصد برای دولت، 30 درصد برای بخش تولید، 50 درصد هم بین مردم مصرف کننده تقسیم کنند. اما آن 30 درصد تولید به کارگاهها تخصیص داده نشد، در نتیجه تعداد بسیار زیادی از واحدهای تولیدی از بین رفتند، چون هزینهها بسیار بالا رفته بود. افزایش قیمت حامل های انرژی اثری جز تورم بالا را در پی نداشت. بنزین در کشور ما یکی از مهمترین کالاهای تورمزاست. به محض اینکه بنزین و دیگر سوختها گران شود، تاثیر مستقیم منفی خود را روی معیشیت و زندگی مردم خصوصا قشر متوسط و ضعیف می گذارد. به محض اینکه بنزین و دیگر سوختها را گران کنید، انگار سر یک زنجیر را به حرکت درآوردید که اثر آن به سرعت و شدت دیگر عرصههای اقتصاد و معیشت مردم را تحت تاثیر قرار میدهد. بعضیها میگویند، سوخت از کشور قاچاق میشود؛ این راهش نیست که هر سال قیمت سوخت را افزایش دهید. اما تورم این اقدام اخیر دولت کم است، زیرا بیشتر روی حمل و نقل تاثیرات تورمی خواهد داشت.
تصمیماتی که دولت می گیرد وقتی عقلایی باشد؛ قابل تحلیل است. اما اینکه دولت صبح از خواب بیدار شود و بگوید بنزین یارانه ای حذف، خیلی قابل تحلیل نیست. در واقع من در این مورد زیاد فکر کردم اما دلیل اصلی این اقدام در این برهه زمانی را هنوز متوجه نشدم. معلوم نیست این سیاست جدید را دولت از کجا آورده است. برنامه ریزی در سطح کشور پایین آمده است. در گذشته همه تصمیمات اقتصادی در سازمان برنامه و بودجه تدوین می شد، اما امروز تصمیمات اقتصادی دولت در دفتر رئیس جمهور گرفته می شود. بنابراین تحلیل گر اقتصادی که تحلیل هزینه و فایده بکند که مثلا سیصد تومان افزایش قیمت بنزین چه فواید و چه نواقصی دارد، وجود ندارد.