Poverty has been considered by various scholars in various aspects, and has raised the following levels:
1. Lack of basic needs: The most common approach to defining poverty is to identify basic human needs. The most important nutritional requirements are the food needed to get a level of energy. The lowest and most important level of poverty is food poverty. Subsequently, deprivation is provided for other needs such as clothing, housing, health and education.
2. Absolute and Relative Poverty: Absolute Poverty is defined as the continuation of survival or the minimum of life. A set of goods and services that is essential for the life of a family, and the boundary between poor and non-poor is considered. The relative poverty of a person's income is lower than the average income of the community (Schiller, 2001: 16-17). Relative poverty is a contractual concept and has different definitions in different societies.
3. Human Poverty: This type of poverty, which is characterized by the Human Poverty Index (HPI), is based on the degree of deprivation of the community in three basic areas of life, namely life expectancy, knowledge and awareness, and acceptable living standards.
4. Deprivation of capabilities. : In this view, poverty is not just a low income, and it is referred to as deprivation of basic capabilities. Poverty-based programs are attempting to reduce or eliminate the underlying causes of poverty. The development of general education, health care and, in other words, the promotion of quality of life through the improvement of human development indicators have been suggested as the best solutions in this regard.
It should be noted that poverty has been considered by the thinkers in quantitative and qualitative terms. One of the main signs of realizing social justice is the elimination of various types of poverty. A serious question about our country is which of these levels of poverty there is more in the country? Should the fight be a priority of a particular type? Where should you start?
طبق اندیشه دینی هستی مبدئی مشخص دارد و با وجود قوانینی معین و اصول عادلانه تکوینی به سوی هدفی معین در حرکت است، از آنجا که حرکت طبیعت تصادفی نیست، سازگار با آن انسان قادر است اصول معینی در زندگانی خویش جاری کند.
۱.با توجه به توصیه اسلام به برادری مومنین (انما المو منون اخوه)برخورد انسان ها از حالت جنگ به همگرایی سوق می یابد.
۲. اسلام بر خلاف سرمایه داری نسبت به وجود قله های ثروت در جامعه حساس است، و فاصله های طبقاتی شدید را نمی پذیرد. به عبارت دیگر اسلام به نتایج سیاست های توزیعی نیز اهمیت می دهد(دادگر،۱۳۸۳: ۱۴۳).
۳.برابری در فرصت ها ،امکانات و منابع. ثروت های طبیعی و نهادهای تولید باید بر اساس معیار های عادلانه در بین همه افراد جامعه توزیع شود، چرا که افراد جامعه حق یکسان در بهره مندی از ثروت های طبیعی جامعه دارند. اسلام بر خلاف سرمایه داری، تنها به توزیع مجدد محصول نظر ندارد، بلکه با توجه به توزیع قبل از تولید به توزیع عوامل تولید (زمین، مواد اولیه،وسایل کار) نیز توجه دارد(صدر،۱۳۵۷: ۲: ۳۲۳)اسلام در درجه اول با وضع مالکیت خصوصی به نیازهای مادی انسان پاسخ گفته است. با توسعه روابط انسانی و اجتماعی، اسلام نیازمندی های عمومی را با مالکیت عمومی ثروت های جامعه پاسخ گفته است، و سرانجام در موارد عدم امکان مالکیت خصوصی و اختلال در تعادل عمومی، مالکیت دولتی را جهت برقراری تعادل عمومی پذیرفته است(صدر،۱۳۵۷: ۶۸- ۷۰).
4. نفی فقر مطلق و تاکید بر تامین حداقل نیازهای اساسی: اسلام نه تنها فقر مطلق را نفی می کند، بلکه با فقر نسبی نیز مقابله می کند، و مطابق نظرات متعالی آن نباید ثروت جامعه در دست عده کمی تمرکز یابد، بلکه با تاکید بر حوزه های مالکیت عمومی و دولتی ضمانت اجتماعی را تامین می نماید.
۵. برابری در برابر قانون: آیات و روایات دلالت دارد که ثروت و قدرت سبب ایجاد منزلت و حقوق نامساوی نمی شود، و ثروتمند و فقیر در برابر قانون برابر هستند.
۶. مبارزه بافقر نسبی و ایجاد رفاه نسبی: از آنجا که اسلام اختلاف شدید طبقاتی را نفی می کند، با استفاده از تکافل عام و توازن اجتماعی با فقر نسبی نیز مبارزه می کند، و دولت اسلامی موظف است تا رسیدن به رفاه نسبی در جامعه، از فقرا حمایت کند.
۷. ایجاد محدودیت در سقف ثروت: در اسلام جهت برقراری عدالتی پایدار، سطح ثروت ثروتمندان به یک حد متعارف و عادلانه محدود شده است، و پذیرش عدالت و برابری در برخی شرایط نمی تواند توجیه کننده نابرابری در شرایط دیگر باشد. به عبارت دیگر عدالت و برابری هدف است و نه ابزار(دادگر،۱۳۸۳: ۱۴۶).
یکی از دانشجویان گرامی جهت دوره کارآموزی به شرکت تلاشگران سپهر واقع در شهرک صنعتی شاهرود معرفی شد. پس از اتمام دوره، از ایشان خواستم مواردی را که احساس می نماید در سازمان بی عدالتی باشد بنگارد. هدف از این امر، کمک به رفع بی عدالتی های و رفع اشکالات احتمالی است. در هر سازمانی بی عدالتی هایی خواسته یا ناخواسته رخ می دهد که در ذیر به چند مورد از آنها در ارتباط با سازمان نام برده اشاره می شود. اگر موردی به اشتباه بیان شده است، تقاضا داریم یادآوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. این موارد توسط دانشجوی محترم بیان شده است:
1. فضای کاری فیزیکی کمی برای کارکنان در نظر گرفته شده است. به طور مثال اتاقی که برای یک نفر تعبیه شده بود، برای انجام کارهای حسابداری، دو یا سه نفر در آن مشغول به کار بودند که تماس های تلفنی آنها و رفت وآمدهای مکررشان باعث ایجاد مزاحمت برای یکدیگر شده بود .
2. به علت تعدیل نیرو و کمبود نیروی کار، وظایف محوله به یک فرد بیش از توان فرد بود و به نظرم عدالت در تقسیم کار وجود نداشت.
3. درباره چگونگی رفتار با دانشجو، متأسفانه فراموش می شود که دانشجو دوره کارآموزی را به کسب تجربه می گذراند و وظایفی خارج از حیطه یادگیری و خارج از رشته تحصیلی از او طلب می شود که این مورد نیز عادلانه تلقی نمی شود .
البته بی عدالتی هایی هم در حق این سازمان انجام می شود. مثلاً اکثر شرکت هایی که کارهای مخابراتی خود را به این سازمان می سپارند در ازای دریافت خدمات، مبلغی را به صورت چک در وجه سازمان می پردازند که بسیاری از این چک ها مدت دار هستند که این امر سازمان را مختل کرده و باعث ایجاد مشکل می شود .
در این شرکت در کنار این بی عدالتی ها، موردی بود که توجه مرا به خود جلب کرد و آن نحوه رفتار مدیریت شرکت با کارکنان بود که بسیار صمیمانه و محترمانه بود. و کارکنان نسبت به دریافت حقوق شکایتی نداشتند.
پریسا پورمحمدی، محمدرضا آرمان مهر