در ادامه بررسی غیرعادلانه بودن حکومت های پادشاهی وراثتی می توان به دلایل قبلی، این دلایل را نیز افزود:
5. از نظر نوزیک و هایک در اداره امور کشور نیاز به یک دولت کمینه است، هایک با توجه به جنبه های مختلف اجتماعی جستجوی عدالت را جستجوی سراب می داند که البته با معیارهای دینی ما کاملا در تضاد است. به هر صورت حکومت های پادشاهی وراثتی از این نظر نیز به نوعی سبب بزرگتر شدن دولت ها و دور شدن جامعه از امکان تحقق عدالت می شوند.
6. این نوع حکومت ها نه تنها منافعی در پی ندارند بلکه هزینه های زیاد اقتصادی و غیر اقتصادی بر جامعه تحمیل می کنند. یعنی به نفع یک طبقه و خانواده خاص و به زیان بیشینه جامعه است.
جالب توجه است که در عصر حاضر در کنار مردم کشوری مثل عربستان، مردم کشورهایی مثل انگلستان و اسپانیا از این نوع حکومت (هر چند تشریفاتی) ناراحت هستند، اخیرا در بحران اسپانیا مخارج خانواده سلطنتی صدای اعتراض مردم این کشور را نیز درآورد. یادی از پروین اعتصامی و شعر زیبایش خالی از لطف نیست:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
محمدرضا آرمان مهر
از جمله مصادیقی که شاید غیر عادلانه بودن آن بدیهی است، حکومت های پادشاهی وراثتی است، شاید در عصر حاضر کسی در غیر عادلانه بودن این حکومت ها شکی نداشته باشد، البته عده ای ممکن است شاهانی در طول تاریخ مثال بزنند که موفق بوده اند و تاثیرات شگرفی داشته اند، اما به هر حال از جمله مهمترین مصادیق غیرعادلانه بودن، این نوع حکومت هاست، به قول معروف:
گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل
عجیب است که در عصر حاضر این نوع حکومت ها در کشورهای پیشرفته ای مثل انگلستان دیده می شود، اما به هر صورت هر هدفی که از این حکومت ها(حتی نوع تشریفاتی آن ) باشد، بی عدالتی را توجیح نمی کند. بی عدالتی خط قرمز زندگی بشریت است، اما دلایل این بی عدالتی واضح است:
1. عدم رعایت استحقاق های بشری (اگر ملاک عدالت را رعایت استحقاق ها فرض کنیم).
2. عدم رعایت مساوات انسانی(اگر ملاک عدالت را مساوات فرض نماییم).
3. عدم افزایش سرجمع مطلوبیت های اجتماعی(اگر مانند استوارت میل عدالت را به بیشتر شدن سرجمع مطلوبیت های افراد جامعه تعریف کنیم).
4.عدم بیشینه شدن کمینه های جامعه(اگر قائل به تعریف رالزی از عدالت شویم).
این دلایل واضحی بود که به ذهن نگارنده وبلاگ رسیده است. خوانندگان اولا، می توانند دلایل دیگری ارائه دهند، همچنین موضوعاتی را برای بررسی و هم اندیشی در هفته های آینده پیشنهاد دهند.
محمدرضا آرمان مهر
شاید اگر وبلاگ بخواهد از جایی شروع کند، نقطه عزیمت بهتری از چالش در مصادیق نداشته باشد. به هر صورت آدمی هر روزه در خودش، خانواده و جامعه اش و یا جامعه جهانی با مصادیقی مواجه است که عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن آنها برای او جای پرسش فراوان و جدی دارد. اهمیت این موضوع از چند جنبه است: اولا به اذعان بسیاری از اندیشمندان، عدالت طلبی ریشه در فطرت انسانها دارد، از این رو هر انسانی که دارای فطرت پاکی باشد خواهد توانست درباره مصادیق عدالت نظر خود را بازگو نماید. ثانیا، به عقیده متکلمین شیعه عدالت در مباحث مربوط به حسن و قبح عقلی مورد بحث قرار می گیرد، یعنی عقل آدمی اگر از آلودگی ها و تعصبات پاک باشد، خواهد توانست درباره عادلانه بودن یک مصداق نظر بدهد. ثالثا، با وجود همفکری در مصادیق می توان به صورت استقرایی به مرور زمان و با توفیق الهی گره از معمای عدالت گشود. با توجه به این مطالب، از این پس وبلاگ هر مدت یک مصداق یا موضوع را مطرح خواهد کرد و عادلانه بودن یا ناعادلانه بودن آن را به نظرات دوستان و آرای مخاطبین فهیم خویش واگذار خواهد نمود. هرفردمی تواند درباره یک مصداق خاص بگوید که عادلانه است یا ناعادلانه وسپس دلایل خود را بیان نماید. در خود این که چه موضوعاتی به زیر تیغ نقد و نظر بروند نیز مخاطبین می توانند نظرات خویش را اعلام فرمایند.
محمدرضا آرمان مهر