فره ورتیش دومین پادشاه ایران از دودمان مادها و فرزند دیاکو بود. او از بامدادان بر دیوار دژ کاخ بالا می رفت و به خانه های مردم هگمتانه (همدان امروز) می نگریست، هنوز بسیاری در بستر خویش آرمیده و زندگی در شهر جریان نیافته بود. فرمانروا به لب دیوار دژ آمده و به پایین نگریست در پای دیوار زنی را دید که بر خاک های پای دژ خوابیده است . به دیده بان نزدیک خویش گفت: این زن در اینجا چه می کند و از کی به اینجا آمده؟ دیده بان گفت بسیاری از شب ها زنهای تنها در پای دژ می خوابند چون اینجا امنیت هست و کسی آنها را آزار نمی دهد. فرمانروا گفت مگر آنها زندگی ندارند. نگهبان گفت بسیاری از آنها بیوه اند و یا سرپرستی ندارند همسرانشان یا در جنگ کشته شده اند و یا بیماری جانشان را گرفته. پادشاه رایزن پیرش را خواست و جریان را برایش باز گو نمود. و به او گفت قدرت فرمانروا تنها در ایجاد امنیت در مرزها نیست مردم هم باید امنیت جانی و همین طور ادامه زندگی داشته باشند. دستور داد چهارصد اسب از داشته های فرمانروایی را فروختند و با آن ساختمانی در کنار کاخ خویش بنا نمود برای زنان و مردان تنها و دردمند. روزی سه وعده غذا به آنها داده می شد. بی پناهان را پس از نگهداری تشویق به زندگی و فعالیت های شرافتمندانه می کردند. آنگاه پس از این دستور در تمام شهرهای ایران چنین ساختمان هایی ساخته شد.
در مکتب اقتصادی اسلام تامین زندگی فردی و اجتماعی در هر بعد مادی و معنوی مهم است. امام موسی بن جعفر(ع) تعادل رفتارى مؤمن را در این می داند که اهل عبادت، اهل کار و تلاش باشد. هم لذّت کسب کند و هم از حرام بپرهیزد. مؤمن افزون بر مناجات، کار و بهره مندى از لذت ها، ساعتى را براى روابط اجتماعى و ارتباط با دوستان قرار می دهد(ابن شعبه 1382 : : 302). اگر بخشى از زمان به کسب لذّت حلال اختصاص نیابد، شخص، توانایى لازم براى دیگر امور مهم مثل عبادت و کار را نخواهد داشت. لازمه تکامل فردی انسان این است که تک بعدی نباشد. این حدیث وجه فردی عدالت را برای انسان ها تصریح می نماید. اما در بعد جمعی، در اسلام توزیع عادلانه اصل است (در حالی که درنظام سرمایه داری سود اصل و هدف است). شاید عدالت اجتماعی را بتوان جاری شدن خون در رگ های یک جامعه نامید، همچنان که عدالت فردی خون حیات را در رگ یک انسان جاری می کند و به او قدرت تکامل و توسعه می دهد. عدالت فردی به فرد شکوه می دهد و عدالت جمعی ادامه استقرار یک حکومت و جامعه را تضمین می نماید. چنان که در روایت نیز آمده است که نابودی حکومت ها به واسطه ظلم و بی عدالتی است، نه به واسطه کفر و ناسپاسی(الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم). از آنجا که جامعه از جمع افراد ایجاد شده است، شاید برای ایجاد یک جامعه عادلانه ابتدا باید مهره های اصلی یک جامعه را به سمت رفتارهای عادلانه سوق داد تا در درازمدت بتوان جامعه ای عادلانه بنا نهاد.
عدالت در بحث کمالات نفسانی و صفات اخلاقی نیز مورد بحث قرارگرفته است. به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد : ملا احمد نراقی عدالت در اخلاق و معاملات را مساوات و میانه روی و اعتدال می داند و عدالت را عمل به تساوی تا حد ممکن می شمارد(نراقی، بی تا: 46 و 47 و 51 ). خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری بیان نموده است: "اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است : اول صداقت، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازهم عبادت، ..." وی رعایت عدالت در معاملات را حافظ مشارکت و بقای نوع بشر می شمارد(خواجه نصیر الدین طوسی، بی تا : 79و 133 )، که با مفهوم عدالت عام ارسطویی (عدالت به معنای فضایل ) تناسب دارد. علامه طباطبایی (ره) در تفکیک عدالت فقهی از عدالت اخلاقی، عدالت فقهی را هیئت نفسانی می داند که فرد را از انجام گناهان کبیره در نزد عرف باز می دارد، اما عدالت اخلاقی را ملکه راسخه ای می شمارد که در نفس آدمی به حسب واقع و نه عرف پدید آمده است(طباطبایی، 1362، ج27 :12). عده ای عدالت را پیروی عقل عملی از نیروی عاقله یا عقل نظری و شرع درکنترل غضب و شهوت دانسته اند، و عده ای دیگر عدالت را سازش و اطاعت نیروها از نیروی عاقله به عنوان کمال نیروها دانسته اند(النراقی، بی تا ، ج 1: 111). ملاحظه می شود که علمای اخلاق ریشه گرایش به عدالت به معنای عام، و عدالت اقتصادی به معنای خاص را در فرهنگ و اخلاق جستجو می کنند. و گاهی عدالت را با مقوله های فرهنگی تعریف می نمایند.