شاه را بِه بُوَد از طاعت صد ساله و زهد/ قدر یک ساعت عمری که در او داد کند.
پایان سخن در این مقال آن که به قول خواجه نصیر طوسی: «در بین فضائل، هیچ فضیلتی کاملتر از فضیلت عدالت نیست.»
روزنامه اطلاعات، محمدرضا آرمان مهر
محبوبه مفید کلانتری، حسین رشیدی نژاد، محمدرضا آرمان مهر
در این یادداشت سخنرانی سرکار خانم دکتر سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در جلسه ای که به مناسبت رونمایی از کتاب «منهای فقر» استاد محمدرضا حکیمی برگزار شده بود، با اندکی تلخیص و ویرایش ارائه می شود. وی با رویکردی جامعه شناختی به موضوع فقر پرداخته است:
هفتۀ پیش از دریافت کتاب «منهای فقر»، به دعوت یکی از دانشجویانم به نمایش یک تئاتر در محلۀ مولوی رفتم. تئاتری به نام «هفتمین برخون خوان رستم» نوشتۀ شارمین میمندی نژاد. این تئاتر نه در یک تماشاخانه، که در اطاق خانه ای در مولوی برگزار می شد که به نحوی پناهگاه کودکان فقر و کار و خیابان بود. نمایش، داستان زندگی دو کودک بود. اولی به اسم سهراب، پدرش پخش کنندۀ مواد. و دیگری فرزند یک مصرف کنندۀ مواد، خودش اسم نداشت، اسمش «ای بچه» بود. سهراب فال می فروخت و بچه وزنه داشت. داستان بدبختی، فقر و فحشا و خشونت و گرسنگی. در این داستان فقط یک بار نام خدا آورده شد، آن هم به نقل از زن رهگذری بود که از سهراب فال خریده بود و گفته بود:«ناامید نشو پسرم، خدا بزرگ است» و سهراب این ماجرا را به تمسخر برای دوستش تعریف کرد و بعد به خشم پرسید:خدا کجا بود وقتی به من تجاوز شد؟ وقتی از درد کمربند پدرم به خودم می پیچیدم چون پول کافی به خانه نیاورده بودم؟ وقتی از گرسنگی خوابم نمی برد. خدا کجا بود؟ و بعد رو کرد به تماشاچیان و با چشمان خیره اش به ما زل زد و گفت: شما کجا بودید؟ تو کجا بودی؟ داستان، همان داستان یکی بود، یکی نبود. آن یکی که بود فقربود، آن که نبود، ما بودیم، من بودم!
بعد از این تجربه، از خودم پرسیدم در زندگی این کودکان، خدا چگونه تصور می شود؟ امید چه مفهومی دارد؟ دین چه کارکردی می تواند داشته باشد؟ همان شب به خانه که برگشتم، تلویزیون چندین برنامۀ دینی پی در پی داشت درباره عفاف و احکام و به نظر می رسید که فقر را به عنوان یک مساله اجتماعی وا نهاده و مسائل دیگری دارد. و بعد کتاب «منهای فقر» به دستم رسید. کتابی با این عنوان می توانست کتاب محمد یونوس باشد، همان استاد اقتصاد که با ایجاد بانک فقرا، زندگی میلیون ها فقیر بنگلادشی را تغییر داد. یا کتاب یک مبارز مارکسیست. اما این کتاب، اثر یک عالم دینی بود. یک عالم دینی بود که می گفت هر جا که فقر هست، دین نیست. یک کتاب یادآوری. یادآوری به ما که زمانی دین را به قسط ترجمه می کردیم و بی دین را آدمی می خواندیم که با فقر مبارزه نمیکند. یک کتاب یادآوری به آنها که حساسیت ما را در مبارزه با فقر و توزیع عادلانه ثروت، به تاثیرپذیری مان از مارکسیسم نسبت می دادند. و حالا این عالم دین به ما یادآوری میکرد که اساسا هدف از بعثت پیامبران، مبارزه با فقر، اجرای عدالت و قسط بوده است و دین را به پرداختن به مسالۀ اصلیاش که ساخت جامعهای «منهای فقر» است، دعوت میکرد. یک عالم دین است که میگوید:«اگر هدف از انقلاب برانداختن ریشه ظلم است، باید گام نخستین در جهت برطرف کردن ظلم از مظلوم ترین یعنی محرومان باشد و گرنه قیامهایی خواهد بود در جهت جابه جایی قدرت و ثروت، نه بیشتر».خواهید گفت که حرف تازه ای نیست و البته که نیست. اما این حرف قدیمی، از فرط بدیهی بودنش امروز نه تنها از جانب گرایش رسمی که از جانب اغلب نخبگان فکری ما نیز مغفول مانده است. مسئله در سطح گرایش رسمی مواجهه با چالشهایی است که قدرت سیاسی فراهم نموده و پارادایم حاکم بر جریانات فکری ما هم با فروپاشی چپ و پیروزی سرمایه داری، دیگر مبارزه با فقر و ساخت جامعه ای عادلانه نیست. از طرفی به نظر میرسد که در مسائل اجتماعی ما نیز فقر دیگر سرفصل نیست. نابرابری، محصول سیاست های سرمایه داری افسار گسیخته ای است که هدفی جز سود و بهره برداری هر چه بیشتر ندارد(ادامه دارد)
در ادامه یادداشت عدالت در قرآن(1) به برخی آیات شریفه اشاره اجمالی می شود و تفسیر آن انشاالله در یادداشت های بعدی بیان خواهد شد:
10. "وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ"؛ (یونس، 54) و اگر هر چه در روى زمین است، متعلق به کسى باشد که بسیار ظلم کرده است و بخواهد همه آن را فدا کند (تا از مجازات رهایى یابد) از او پذیرفته نخواهد شد و چون عذاب را مشاهده کنند، پشیمانى خود را نهان می دارند و میان آنها به عدالت حکم می شود و ستمى به آنان نخواهد شد.
11. وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ (انعام ،115) و مشیت پروردگار تو با صدق و عدل به جریان افتاده است ، هیچ عامل تبدیل کنندهاى براى مشیتهاى او وجود ندارد.
12. "وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ" (هود، 85) اى مردم، پیمانه و ترازو را از روى عدالت بسنجید و از حق مردم کم و کسر نکنید و در زمین فساد و آشوب بر پا نسازید.
13."إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون"
(نحل، 90)
در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد که پند گیرید.
14. "لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ"؛ (حدید، 25) ما پیامبران خود را با حجتى روشن (براى هدایت مردم) فرستادیم و به آنان کتاب و میزان عدالت نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
17. یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیّاً اَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ اَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى اَنْ تَعْدِلُوا (نسا، 135) اى کسانى که ایمان آوردهاید ، قیام کنندگان دائمى به عدالت باشید و شهادت هاى شما براى خدا ادا شود ، اگر چه به ضرر خویشتن یا پدر و مادر و خویشاوندان تمام شود ، بدون تفاوت میان بىنیاز و نیازمند، خداوند به نیازمندى و بىنیازى آن دو داناتر و شایستهتر است . از هوى پیروى نکنید تا عدالت بورزید.
شایان ذکر است موارد 12 تا 17 اگر چه به طور مستقیم به عدل الاهی اشاره ندارد، اما در آنها خداوند امر به عدالت و داوری به حق نموده و بدیهی است که خدا به اموری فرمان می دهد که مورد خواست و علاقه او نیز می باشد. خواست الهی است که عدالت همچنان که صفت ذات او و پاکان درگاهش است، صفت جامعه انسانی نیز باشد.
http://www.islamquest.net و محمدرضا آرمان مهر
این روزها در اقدامی عجیب قیمت نان به میزان 30 تا 40درصد افزایش یافت و درسراسر کشور اعمال گردید. این اقدام دولت با واکنش های بسیاری از سوی کارشناسان و مردم مواجه شد. طبق نتایج آمارگیری مرکز آمار کشور، ۱۲درصد درآمد ماهیانه یک خانواده کم درآمد به نان اختصاص دارد. با توجه به این که کمینه حقوق کارمندان امسال ۴۰۰ هزارتومان تعیین شده است؛ با احتساب ۱۲درصد از کل این مبلغ، حدود ۴۸ هزارتومان از این مقدار برای خرید نان مصرف می شد که با افزایش ۳۰ درصدی قیمت نان این هزینه نیز افزایش خواهد یافت و به ۱۶درصد یعنی حدود ۶۳ هزارتومان خواهد رسید. این موضوع می تواند فشار بیشتری را بر دوش قشر کم درآمد وارد آورد. اگر هدفمندی یارانه ها با این وضعیت ادامه یابد دیگر هدفمندی در پی نخواهد داشت. این طرح آغاز شد که به قشر آسیب پذیر جامعه خدمات رسانی شود و فاصله طبقاتی کاهش یابد، در صورتی که می بینیم در این چند سال نه تنها چیزی از ثروتمندان کم نشد، بلکه از حفره های اقتصادی که این طرح به دنبال خود داشته استفاده کرده و پولدارتر شده اند؛ در صورتی که گرانی و تورم کمر قشر آسیب پذیر را شکسته است.
اصولا نان در جامعه ما غذای اصلی محرومان است. و باید دولت از هر راهی که می تواند قیمت آن را ثابت نگه دارد. نان، بنزین نیست که گفته شود ثروتمندان از آن بیشتر استفاده می برند. بلکه یا در سبد کالای ثروتمندان قرار ندارد یا مقدار آن در سبد مصرفی آنها ناچیز است. علامه محمدرضا حکیمی در کتاب «نان و کتاب» خود بر این موضوع تاکید دارد که دو چیز باید در جامعه اسلامی رایگان باشد: کتاب های ضروری به عنوان غذای روح، و نان به عنوان غذای اصلی جسم.
به نظر می رسد دولت این تصمیمات را بدون توجه به آثار اجتماعی می گیرد. دولت بدون اینکه در نظر بگیرد چه تعداد بیکار در کشور وجود دارد، فقط با گفتن این جمله که همه هزینه ها بالا رفته پس باید نان هم گران شود تصمیمی به این مهمی می گیرد. طبق آمار 15 تا 18 میلیون بیکار در اشکال مختلف وجود دارد که بسیاری از آنها امکان مالی در حد برآورده کردن نیازهای کمینه را نیز ندارند. در حدود 30 میلیون نفر نیز زیر خط فقر هستند و در کنار این مسائل افزایش تورم و قیمت خانه را نیز باید در نظر گرفت.
گران کردن نان از سوی دولت هایی صورت می گیرد که عملا مردم زحمتکش را نادیده می گیرند. این قبیل اقدامات در دولت ها تبعات مختلفی دارد و بدبینی مردم را نسبت به دولت بیشتر می کند. در کشورهایی هم که معتقد به سرمایه داری لیبرالی هستند مانند آمریکا و یا فرانسه برای اقشار کم درآمد یارانه غذا و یا کارت های غذا در نظر گرفته می شود. اما کشور ما که هدف والای برقراری عدالت احتماعی را طبق اصل 43 قانون اساسی دارد، تمام این آرمان های عالی را زیر پا می گذارد و به نوعی با این گونه اقدامات فقرا را تحقیر می کند.
دولت باید به فکر دخل و خرجش باشد و در جهت رفاه مردم حرکت کند. تا جایی که مردم راضی باشند و در تصمیم ها نیز مشارکت داشته باشند. اما در حال حاضر دولت به دلیل فشارهای حاکم بر بودجه و کاهش قیمت نفت، به دنبال تامین درآمد خود از روش هایی مانند افزایش قیمت نان است. در بسیاری از موارد دولت هزینه های خودش را به مردم تحمیل می کند. هزینه هایی که در مورد سیاست های پولی و ارزی به مردم تحمیل شده و آنان بانی آن نیستند. بلکه دولت است که با بی ثباتی اقتصادی به این فشارها دامن می زند. به نظر می رسد با عملکرد دولت این مردم هستند که تاوان اشتباهات و پیش بینی های غلط دولت را می دهند. دولت وظیفه دارد که در راستای افزایش رفاه و بهزیستی مردم تلاش کند، نه آنکه خانوارها را فقیرتر کند. مشکل مردم فقط گرانی نان نیست و دولت قبل از این هزینه های آب، برق، گاز و سایر خدمات را که جزو نیازهای اساسی مردم هستند و باید تامین آنها اولویت اول دولت باشد، گران کرده است.هیچ منطق و توجیهی برای این کار از سوی دولت وجود ندارد. درحالی که هنوز سهم پولدارها از یارانه پرداخت می شود و خود این موضوع هزینه هنگفتی را به دولت تحمیل می کند.
دولت مانند بچه پولدارها رفتار می کند و فکر می کند بر سر چاه پول نشسته است، در صورتی که تاوان هزینه های دولت را قشر کم درآمد می دهد. این قشر کم درآمد صاحبان اصلی انقلاب هستند و در همه صحنه های حساس حضور داشتند، پس منصفانه نیست دولت به سمت ثروتمندان نرمش داشته باشد، بلکه باید با وضع مالیات بر ثروتمندان، به فکر مبارزه با کسری بودجه باشد، نه با پرداخت یارانه به آنها، و نه با قطع یارانه محرومان.
ابراهیم رزّاقی، محمدرضا آرمان مهر
9. "وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ"؛ و براى هر امتى پیامبرى هست. هنگامى که پیامبرشان آمد، پس از اتمام حجت میان آنان به عدالت حکم می شود و هیچ گونه ستمى به آنان نخواهد شد (یونس، 47).
شایان ذکر است موارد 4 تا 7 اگر چه مستقیما به عدل الاهی اشاره ندارد، اما در آنها خداوند امر به عدالت و داوری به حق نموده و بدیهی است که خدا به اموری فرمان می دهد که مورد خواست و علاقه او می باشد.
http://www.islamquest.net و محمدرضا آرمان مهر
«من بیشتر خانوادههای ثروتمند اصیل کشور را میشناسم و کمتر دیدهام که فرزندان آنها اتومبیلهای ۸۰۰-۷۰۰ میلیون تومانی سوار شوند. به نظر من این گروه که میتوانند حتی تا یک میلیارد تومان فقط برای خرید اتومبیل اختصاص دهند، از قشر نوکیسهیی است که در ۸ سال فعالیت دولتهای نهم و دهم مثل قارچ روییدند». این حرفها را یک بازرگان میانسال ایرانی در جمع گروهی از فعالان صنعت و بازرگانی بر زبان آورد که با تایید حاضران مواجه شد. این حرف با اهمیتی است که باید ریشههای آن را جستوجو کرد و دید که سرچشمههای زاد و رشد نوکیسهها در این چند سال چه فعالیتها و تصمیمهایی بودهاند؟
یکی از سرچشمههای زاد و رشد نوکیسههای افسانهیی ایرانی در ۸ سال سپری شده را باید در رانتهای بازار ارز جستوجو کرد. نماینده مجلس با صراحت گفته است که بانک مرکزی ۱۱ میلیارد دلار ارز در اختیار گروه معدودی قرار داده است تا آنها را در بازار توزیع کنند و راه صعود ارزهای معتبر را ببندند و آنها از این راه رانتهای کلان بردهاند.
یک سرچشمه دیگر رانتها و فسادهایی که زایش نوکیسههای استثنایی ایران را ممکن کرده است، بازار تجارت بوده است. وقتی یک فرد میتواند با مراجعه به سازمان دولتی که مجوز واردات شکر را در اختیار دارد، امتیاز بگیرد و در یک دوره کوتاه ۲۵۰میلیارد تومان از واردات شکر رانت نصیبش شود، آیا این راه مناسبی برای زایش نوکیسهها نیست؟ روزی که مسوولان سابق بانک مرکزی با تاسیس اتاق مبادله ارزی و دادن ارز ۱۲۲۶ تومانی، میلیاردها دلار پول به کسانی میدهند که تجارت را تسهیل کنند و آنها کالاهای وارداتی را به قیمتهای آزاد عرضه میکنند و میلیاردها تومان رانت نصیب آنها میشود، آیا نباید این محل فساد را بازکاوی کرد؟
دادن امتیاز انحصاری ساخت جاده، پل، فرودگاه، نیروگاه، ارتباطات و ساخت زیربناها، دانشگاهها و... به یک گروه خاص همان فعالیتهای فسادزایی است که به زایش نوکیسهها کمک میکند. وجود نوکیسههایی که با سودهای بادآورده در پناه اقتصاد دولتی و متمرکز در جامعه ایرانی از هر زهری مهلکتر است، چرا که آتش غبطه، حسرت و افسردگی میلیونها جوان تحصیلکرده بیکار را شعلهور مینماید و به ناامنی احتمالی سیاسی- اجتماعی منجر میشود. این خطرات را باید جدی گرفت و اجازه نداد بار دیگر این شرایط تکرار شود. نوکیسهها راه را برای گسترش حسرت ملی هموار و جامعه را به قطب های اندوهبار تبدیل میکنند. در مقابل باید عدالت در فرصت ها را فراهم نمود تا نخبگان به تدریج امور را در دست گیرند و بتوانند در جامعه تحوّل ایجاد نمایند.
محمدصادق جنان و محمدرضا آرمان مهر