آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

چالش در مصادیق(17): مواردی از بی عدالتی در سازمان بهزیستی شاهرود

عدالت در سطح کلی جامعه و در سطح خرد مثل یک سازمان بسیار مهم و ضروری است. به نظر می رسد که بی عدالتی در سازمان های خصوصی بیشتر از سازمان های دولتی باشد، اما در سازمان های دولتی هم بی عدالتی هایی صورت می گیرد.  یکی از دانشجویان گرامی برای طی کردن دوره کارآموزی در اداره کل سازمان بهزیستی شاهرود معرفی شد. بعد از اتمام دوره کارآموزی از وی خواستم مواردی را که احساس می کند ممکن است بی عدالتی در سازمان باشد بنگارد تا در وبلاگ منتشر شود. این مواردی است که ایشان برشمرده است. یادآوری می شود که هدف از این کار، کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و نقد سازمان مورد نظر برای اصلاح اشکالات احتمالی به صورت مصداقی است. اگر موردی به اشتباه بیان شده است یا واحد مربوطه توضیحی دارد، تقاضا داریم یاداوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. در سازمان بهزیستی شاهرود، بی عدالتی هایی وجود دارد که می توان به برخی از آن ها اشاره نمود:

1. نارضایتی افراد شاغل در این سازمان از بابت ندادن ارتقاء درجه با توجه به پیشرفت هایشان: در این سازمان کارکنانی که به اصطلاح سر و زبان بیشتری داشتند و با مدیر نزدیک تر و  راحت تر بودند، با انجام کارهایی اضافه برای مدیر، دل وی را به دست می آوردند و موفق به ارتقاء درجه می شدند. مشکلی که در این سازمان افراد شاغل کم ادعا از آن شاکی بودند، نبودن مبنایی خاص و تعریف شده مانند تجربه کاری یا آزمون یکسان برای ارتقاء درجه بود. 

2. چندشغله بودن مدیر: مدیر این سازمان به علت چند شغله بودن در کارهای مختلف، حضور دایم و منظمی در سازمان نداشت. مثلا برخی اوقات از محل کار دیگر به ایشان اطلاع داده می شد که در آنجا حضور پیدا کنند که در نتیجه سازمان را ترک می کردند. این مشکل علاوه بر بی عدالتی نسبت به وظایفی که مدیر در آن سازمان دارد، در جامعه ما که نرخ بیکاری بیداد می کند، نوعی بی عدالتی نسبت به سایر افراد تحصیل کرده است.

3. نارضایتی افراد شاغل در این سازمان از حقوق خود: کمتر افرادی در سازمان های دولتی پیدا می شوند که از حقوق دریافتی خود راضی باشند. افراد این سازمان نیز معتقد بودند نسبت به حجم کاری که دارند و مشکلات کاریشان حقوق مناسبی دریافت نمی کنند.
4. کم بودن پرسنل تحصیل کرده و متخصص: اعتقاد مدیریت به این که کارکنان این سازمان باید حتما شناخته شده باشند سبب شده است که به تحصیلات و تخصّص افراد توجهی نشود. فرایند استخدام نیرو در این سازمان به طور کامل به اختیار مدیریت است و افرادی که مدیر شناخت بیشتری روی آنها دارد شانس بالاتری برای استخدام دارند. مدیر معتقد است ورود افراد تازه کار به داخل سازمان باعث تنش می شود، پس بهتر است از نیروی کار آشنا استفاده کرد؟!. 
5. به همه افراد مراجعه کننده توجه یکسانی نمی شود. به افرادی که مشکلات ظاهری حادتری دارند توجه بیشتری نسبت به سایرین می شود. البته این در مواردی دارای توجیه است، اما نباید سبب تبعیض در رسیدگی شود.

با وجود این کاستی ها، نمی توان خدمات فراوان این عزیزان را نادیده گرفت. چرا که نواقص در ارگان های مختلف وجود دارد و هدف ما کاهش و رفع این نواقص است.

مریم عامریان، محمدرضا آرمان مهر

برخی آثار و نتایج عدالت اجتماعى

عدالت اجتماعى با آثار و نتایج شگفت فردى، اجتماعى و تکوینى همراه است که هیچ امرى چون آن از چنین پیامدهایى برخوردار نیست. با عدالت است که رحمت هاى الهى سرزمین ها را به وفور فرامی گیرد: «من عدل فى البلاد نشر الله علیه الرحمة» (شرح غررالحکم، ج 5، ص 337) هر که در سرزمین ها عدالت کند، خداوند رحمت را بر او پهن کند. به سبب عدالت برکت ها دو چندان مى‏شود: «بالعدل تتضاعف البرکات»(همان، ج 3، ص 205). سلوک به عدالت باعث اثرهاى تکوینى شده، رفاه و امنیت خلق را تأمین مى‏کند. چیزى مانند داد سرزمین ها را آباد نسازد:«ما عمرت البلدان بمثل العدل.» و به این ترتیب کار مردمان اصلاح مى‏شود: «العدل یصلح البریه.»(غررالحکم، ج 1، ص 29) و امور خلایق به صلاح در مى‏آید:«بالعدل تصلح الرعیة»(همان، ص 292) در نتیجه عدالت، مردم به بى نیازى مى‏رسند و فقر و نادارى از میانشان رخت مى‏بندد: «لو عدل فى الناس لاستغنوا.» و جامعه و مردمان و حکومت به امنیت و عزتى تمام دست مى‏یابند. 
عالم جلیل القدر شیعه، ابن فتال نیشابورى که در سال 508 هجرى به شهادت رسیده است، در روایتی زیبا این حقیقت را بازگو کرده است. ذوالقرنین نبى(ع) پس از پایان بردن ساخت سدّ، به شهرى وارد مى‏شود که مردم آنجا را در رفاه و امنیت و عزت کامل مى‏بیند، علت را جویا مى‏شود و آنها ثمرات و نتایج عدالت را بازگو مى‏کنند، این ماجرا چنین است: همچنان که مى‏رفت به امتى عالم از قوم موسى رسید که به حق هدایت مى‏کردند و بر مبناى آن عدالت مى‏کردند پس چون آنها را دید، به ایشان فرمود: اى مردم مرا از وضع خود آگاه کنید که من تمام شرق و غرب و خشکى و دریا و پستى و بلندى و روشنایى و تاریکى زمین را پیموده‏ام و با جامعه‏اى مانند شما برخورد نکرده‏ام. چرا گور مرده‏هایتان بر در خانه‏هایتان است؟ گفتند: براى اینکه مرگ را فراموش نکنیم و یادش را از دلهایمان بیرون نکنیم. فرمود: چرا خانه‏هایتان در ندارد؟ گفتند: در میان ما مشکوک و دزد نیست و جز انسان هاى امین در میان ما کسى نیست. فرمود: چرا فرماندهانى ندارید؟ گفتند: ما به یکدیگر ستم روا نمى‏داریم. فرمود: چرا پادشاه ندارید؟گفتند: ما ثروت اندوزى نمى‏کنیم. فرمود: چرا بر یکدیگر برترى ندارید و متفاوت نیستید؟ گفتند: زیرا با یکدیگر مواسات و مهربانى مى‏نماییم. فرمود: چرا با یکدیگر اختلاف ندارید و نزاع نمى‏کنید؟ گفتند: به سبب نزدیکى و الفت قلبهایمان واصلاح میان یکدیگر. فرمود: چرا زیاده روى و کشتار میان شما نیست؟ گفتند: زیرا اراده خود را بر طبیعتمان و بردبارى را بر هوس‏هایمان چیره کردیم. فرمود: چرا وحدت کلمه دارید و بر راه مستقیم سیر مى‏کنید؟ گفتند: زیرا به یکدیگر دروغ نمى‏گوییم و نیرنگ نمى‏زنیم و پشت سر یکدیگر بدگویى نمى‏کنیم. فرمود: مرا خبر دهید که چرا میان شما نیازمند یافت نمى‏شود؟ گفتند: زیرا ما به طور مساوى تقسیم مى‏کنیم. فرمود: چرا بین شما انسان خشن و تندخوى وجود ندارد؟ گفتند: از افتادگى و فروتنى است. فرمود: چرا خداوند طولانى‏ترین عمرها را به شما داده است؟ گفتند: چون به حق رفتار و به عدل حکم مى‏نماییم(روضة الواعظین، ص 478).
www.porsojoo.com و  سیره نبوى، مصطفى دلشاد تهرانى(ج 2، ص 189-241) و محمدرضا آرمان مهر

شعر عدالت(10): آسایش بزرگان

این یادداشت به شعری از پروین اعتصامی اختصاص یافته است. او در شعر زیر خصوصیات و صفاتی را بر می‌شمارد که انسان‌های دارای روح بزرگ و  پاک باز در اجتماع از آن برخوردارند و آسایش و زندگی سالم را بر مبنای آن خصوصیات پیش می‌برند:
شنـــیده‌اید که آسایش بزرگان چیست/ بــرای خاطـــر بیچارگان نیاســـودن
به کاخ دهر که آلایش است بنـــــیادش/ مقیـــم گشتن و دامان خود نیــالودن
همـی‌ ز عادت و کردار زشت کم کردن / هماره بر صفت و خوی نیـک افزودن
ز بهـــر بیهده، از راستـی بری نشــدن / برای خدمــت تن، روح را نفرســودن
برون شدن ز خــرابات زندگــی هشیار / ز خود نرفتـــن و پیمانه‌ای نپیــمودن
ز تیره‌روز و تهیدست و خسته پرسیدن / از آنکه هیچ خبر نیست با خــبر بودن
نخست درس هنــر را به کودکی خواندن / کدام درس هنــر، عیب خلق ننــمودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن/ دری که فتنه‌اش اندر پس است نگشودن.
در این شعر پروین  به دو بعد عدالت فردی(گرایش به تطهیر روح و روان) و عدالت جمعی(توجه به ضعیفان جامعه) توجه دارد. او توصیفی از شخصیت انسان‌های بزرگ روزگار خود دارد و اذعان می‌کند که آسایش و زندگی که انسان‌های بلندمرتبه در اجتماع دارند بر مبنای این است که فقر و رنج دیگران همیشه آن‌ها را آزرده خاطر می نماید و تا نیازمندی در اطرافشان هست آسایش خود را در این می‌بینند که به رفع نیازهای وی بپردازند. انسان‌های متعالی و بزرگ در هر کاخ و تجملاتی دنیوی که قرار گیرند وابسته بدان نمی‌شوند و خود را به دستاویز مادیات قرار نمی‌دهند. این افراد از کردار زشت خود پرهیز می‌کنند و صفات نیک را در شخصیت خود پرورش می‌دهند و به اعتلای روح  بیش از پرورش جسم اهمیت می دهند. این افراد پیوسته در پی دستگیری از مستمندان و انسان‌هایی که در تنهایی و عزلت و فقر زیست می‌کنند می‌باشند، و با درد دردمندان دردمندند. به قول سعدی:

بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند 

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی

احمدرضا کشاورز، محمدرضا آرمان مهر

حکومت و عدالت(3)

در نظر پیشواى عدالت پیشگان، ملاک سیاست عدالت است: «ملاک السیاسة العدل»(شرح غررالحکم، ج 6، ص 116). بلکه ملاک هر امرى عدل است: «العدل ملاک» (غررالحکم، ج 1، ص19). آن کارى که بر عدالت استوار است، پایدار است و از همین روست که ریاستى مانند عدل در سیاست نیست: «لا ریاسة کالعدل فى السیاسة»(شرح غررالحکم، ج 6، ص 430) و با رفتن عدالت از حکومت ها، قدرت آنها مى‏ رود ؛ چنانکه امام رضا (ع) فرمود:«اذا جار السلطان هانت الدوالة» (وسائل الشیعة، ج 6، ص 17) چون زمامدار ستمگرى پیشه کند قدرت و دولتش خوار و ضعیف شود.
عامل بقا و سلامت حکومت، عدالت است. امیرمؤمنان(ع) فرمود:«اعدل تدم لک القدرة»(غرالحکم، ج 1، ص 127) دادگر باش، قدرت برایت پایدار مى‏ماند. این بدان سبب است که هیچ چیزى چون عدالت، باعث آبادى سرزمینها نمى‏شود و سبب رضایت همگان نمى‏گردد. «ما عمرت البلدان بمثل العدل» (همان، ج 2، ص 264) هیچ چیز مانند عدل سرزمین ها را آباد نمى‏کند. این آبادانى و رضایت توده‏ها بهترین عامل بقاى و حفاظت حکومت از آفتهاست. «ما حصن الدول بمثل العدل» (شرح غررالحکم، ج 6، ص 74) هیچ چیز چون عدل دولتها را محکم نداشته است. داد عامل پایدارى و بیداد سبب ناپایدارى است. به بیان امیرمؤمنان (ع) ثبات و پا برجایی دولت ها به بر پاى داشتن راههاى عدل است: «ثبات الدول باقامة سنن العدل»(همان، ج 3، ص 353) یعنى دولت که بنا بر قواعد عدل عمل مى‏کند، پایدار مى‏ماند و اگر دولتى به راه ستم رود، اقتدارش سست و سایه‏اش زایل شود«من جارت ولایته زالت دولته»(غررالحکم، ج 2، ص 187) (هر حکومتى در سرپرستى اش ستم کند دولتش از بین برود) ستم و بیداد پایه حکومتها را سست و تکیه گاه آنها را واژگون مى‏نماید. «من جار أهلکه جوره» (همان، ص 158) (هر که ستم کند، ستمش هلاکش سازد) این سنت الهى است:«و ما کنا مهلکى القرى الا و أهلها ظالمون»(قرآن، قصص /59) و ما هرگز جامعه‏هایى را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ستمگر بوده‏اند. و نیز فرمود:«و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و أهلها مصلحون» (قرآن، هود /117) و چنین نبوده است که پروردگارت جامعه‏ها را به ظلم نابود کند در حالى که اهلش درصدد اصلاح بوده باشند. این سنت همیشگى و جادوانه خداوند است. عدالت موجب سلامت جامعه‏هاست و ستم موجب هلاکت آنها. «من عمل بالعدل حصن الله ملکه من عمل بالجور عجل الله سبحانه هلکه»(غررالحکم، ج 2، ص 209) هر (دولتى) که به عدالت عمل کند خداوند حکومتش را نگه دارد. هر که ستمگرى پیشه کند خداى سبحان در هلاک کردنش شتاب کند. حکومتى که درهاى ستمگرى را مى‏گشاید و بر مردم خویش جفا روا مى‏دارد، باید در انتظار ویرانى سرزمین ها و شورش انسانها و در نهایت زوال حکومت باشد.«احذر الحیف والجور فان الحیف یدعو الى السیف والجور یعود بالجلاء و یعجل القوبة والا نتقام.» (همان، ج 1، ص 140) از جفا و ستم بپرهیز که بى گمان ستم (مردم را) به سوى شمشیر (و شورش) مى‏کشد و باعث جلا(ى وطن و خرابى ملک) مى‏شود و کیفر و انتقام (الهى) را شتاب مى‏بخشد. حقیقت این است که: «الملک یبقى مع الکفر و لا یبقى مع الظلم»(مکارم اخلاق، رضى الدین نیشابورى، ص 125) (حکومت با کفر برقرار مى‏ماند و با ستم پایدار نمى‏ماند).  

www.porsojoo.com و  سیره نبوى، مصطفى دلشاد تهرانى(ج 2، ص 189-241) و محمدرضا آرمان مهر

مروری بر چالش در مصادیق(6): بررسی طرح سربازی به صورت هیات علمی

در یادداشت چالش در مصادیق 6 به نقدهایی بر گذراندن دوره سربازی در ایران اشاره شد که از جمله آنها ضایع شدن وقت و حقوق اندک سربازان به عنوان بخشی از نیروی کار در این کشور است. این دوره برای برخی افرادی که با مدرک دکتری یا کارشناسی ارشد به عنوان هیات علمی مشغول می شوند با چالش های کمتری مواجه است، اما به هر صورت با نقدهایی مواجه است که می توان به این موارد اشاره نمود:

1. اعضای هیات علمی دوره سربازی خود را به جای 2 سال به صورت 4 سال و با حقوق مناسب سپری می نمایند، اما مشکل این است که در این دوره مانند سایر اعضای هیات علمی از ارتقای پایه محرومند که چیز بی معنایی است و منطقی به نظر نمی رسد و  تا حدود زیادی غیرعادلانه است. اصولا این امر هیچ دلیل موجهی ندارد.

2. همچنان معضل از دست دادن فرصت و زمان بخشی از نخبگان کشور در دوره نظامی این طرح وجود دارد این دوره برای همه و از جمله اعضای هیات علمی می تواند از 45 روز به دو هفته کاهش یابد و به دوره خاص تیراندازی بسنده شود. و منابع آزادشده مربوطه نیز در کشور عزیزمان که با مشکلات زیادی مواجه است، در جای درخور هزینه شود. 

3. حقوق برخی اعضای هیات علمی در دوره رزم مقدماتی قطع می شود که باز هم چون سایر سربازان اشکال تضییع حق نیروی کار پیش می آید. بنا به روایات کم دادن حق نیروی کار از گناهان کبیره است، حال این نیرو به هر صورتی هم که به کارگرفته شود، سرباز و غیرسرباز فرقی نمی کند. البته لازم به ذکر است که این ستم درباره سربازان غیر هیات علمی بیشتر وارد است، چرا که آنها این دوره را در واقع به صورت کارگری سپری می نمایند، بدون این که دستمزد و حقوق مناسبی داشته باشند.

4. تا زمانی که کشور نتواند این مصادیق بی عدالتی را درباره فرزندان جامعه خود چه نخبه و چه غیرنخبه حل کند نمی تواند انتظار زیادی از تحقق عدالت داشته باشد. باید عمر و عزت نیروهای انسانی پاس داشته شود و هیچ چیز نمی تواند مانع ادای این حق شود. 

حکومت و عدالت(2)

حکومت در خدمت برپایى عدالت، مفهومى وراى آن دارد که در طول تاریخ داشته است. حکومت به مفهوم سلطه، تملک، تجبر و برخوردارى حاکم یا طبقه حاکمه از امتیازات نیست. حکومت در مفهوم عدالتمند آن، خدمتگزارى و امانتدارى است، چنانکه پیام آور آزادى و عدالت فرمود: «سید القوم خادمهم.»( من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 378) پیشوا و بزرگ (هر) قوم، خدمتگزار آنان است. و امیر مؤمنان (ع) در نامه‏اى که به اشعث بن قیس نوشت این مفهوم را یاد آور شد: «و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة، و انت مسترعى‏لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فى رعیة.» (نهج البلاغه، نامه 5). مباد بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده است یک طعمه است که به چنگت افتاده؛ خیر، امانتى برگردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت نگهبانى و حفظ حقوق مردم را مى‏خواهد. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه خود در میان مردم رفتار نمایی.

آنان که با فرهنگ عصر عثمان و فارغ از منطق نبوى حکومت را مى‏فهمیدند، آن را طعمه مى‏یافتند و خود را قادر به هرگونه دخل و تصرف در آن مى‏دیدند. امام (ع) آن فرهنگ را که در دوره عثمان ظهور یافته بود منکوب ساخته، به کارگزارانى که تفاله اندیشه‏هاى گذشته را در ذهن داشتند و گندیده کردارهاى پیشین را به میدان کارگزارى مى‏آوردند هشدار مى‏دهد. امام (ع) بر سر آنها فریاد مى‏زند که مبادا استبداد و خودمحورى کنید که حکومت در سیره نبوى جز خدمت و امانتدارى و محبت به مردم نیست. و براى آنکه این حقیقت در تاریخ بماند و براى همیشه در گوش مسلمانان زنگ خطرى باشد، در عهدنامه خویش به مالک اشتر فرمود: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم. ولا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم.»  (نهج البلاغه، نامه 53). قلب خویش را نسبت به مردمان خود از رحمت و محبت پرکن، و همچون حیوان درنده‏اى نسبت به آنان مباش که خوردن شان را غنیمت شمارى! و نیز مالک را سخت پرهیز داد که مبادا خود را مسلط بر مردم بیند، مبادا خود رأیى نماید، مباد هدایت مردم را بر زمین نهد و آمریت پیشه کند، مبادا خود را مطلق بیند: «ولا تقولن انى مؤمر امر فاطاع، فان ذلک ادغال فى القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر.» (نهج البلاغه، نامه 53) مگو من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان راندن است و از آنها اطاعت کردن! که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است . 

تربیت شده مکتب پیامبر و نمونه اعلاى سیره نبوى به آنچه مى‏گفت عمل مى‏کرد و حکومت را در آن معنایى که آموزش مى‏داد مى‏خواست و براى آن تلاش مى‏کرد. در عرصه پیکار صفین و در گرما گرم آن روزهاى سخت که به طور طبیعى هر فرماندهى از سپاه خود جز اطاعت نمى‏طلبد و از دادن هر فرصتى که جاى تفکر و بحث برانگیزد پرهیز دارد، فرمود: آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن مى‏گویید با من سخن مگویید، و آن چنان که در پیشگاه حکام جبار خود را جمع و جور مى‏کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعى(و منافقانه) با من رفتار نکنید، و هرگز گمان مکنید در مورد حقى که به من پیشنهاد کرده‏اید کندى ورزم (یا ناراحت شوم) و نه اینکه خیال کنید من در پى بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسى که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن براى وى مشکلتر است! با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز، خوددارى مکنید زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمى‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند. من و شما بندگان و مملوک خداوندى هستیم که جز او خدایى نیست، او مالک ماست و ما را بر نفس خود اختیارى نیست(نهج البلاغه، خطبه 216). براى آنان که دل به دنیا نسپرده‏اند، حکومت جز وسیله‏اى براى برپایى عدالت نیست. آنها بخوبى مى‏دانند که قدرت حکومت به عدالت است و میزان ارزش آن، به میزان گسترش این است. «من عدل عظم قدره.» (غرررالحکم، ج 2، ص 163) هر که عدالت کند، قدر و ارزش او بزرگ شود. حکومت با عدالت نفوذ مى‏یابد: «من‏عدل نفذ حکمه.» (غرررالحکم، ج 2، ص 159) (هر که عدالت کند، حکم او جارى و نافذ شود) که دادگسترى نیرومندترین بنیان است: «العدل أقوى أساس» (غرررالحکم، ج 1، ص 43). زیرا حکومتى که عدالت را برپا دارد یارى خداوند و پشتیبانى مردم را از آن خود کند و به واقع هر که عدالت کند، در حکومت خود بى‏نیاز از یارى کنندگان باشد (زیرا خدا و مردم یاور او هستند): «من عدل فى سلطانه استغنی عن أعوانه.» (شرح غرالحکم، ج 5، ص 434). امیرمؤمنان (ع) این حقیقت را به مالک اشتر یادآورى نموده، و فرموده است: «ان افضل قرة عین الولاة استقامة العدل فى البلاد، و ظهور مودة الرعیة.»(نهج البلاغه، نامه 53). برترین چیزى که موجب روشنایى چشم زمامداران مى‏شود، برقرارى عدالت در همه بلاد وآشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنهاست . بنابراین  عدالت مایه نظام و پیوند کار حکومت است و حکومتى که به داد عمل نکند و عدالت را گسترش ندهد، کارش سامان و نظم نیابد:«العدل نظام الامرة.» (شرح غررالحکم، ج 1، ص 198) عدل نظام بخش حکومت است .

www.porsojoo.com و محمدرضا آرمان مهر

حکومت و عدالت(1)

عدالت اجتماعى زمانى تحقق عینى و کامل مى‏یابد که وسیله آن یعنى حکومت عدل تشکیل شود. در اندیشه دینى، حکومت وسیله بر پاداشتن عدالت است. حکومت به خودی خود هیچ ارزش و اعتبار ندارد. از لنگه کفش پاره بى ارزشى نیز بى ارزش‏تر است، مگر آنکه به وسیله آن حقى اقامه شود یا باطلى دفع گردد. عبدالله بن عباس گوید در منطقه ذى قار نزد امیرمؤمنان (ع) رفتم و او کفش خود را پینه مى‏زد. پرسید: «بهاى این کفش چند است؟» گفتم: «بهایى ندارد» فرمود: «والله لهى احب الى من إمرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.» (نهج البلاغه، خطبه 33) (به خدا سوگند که این کفش از حکومت شما نزد من محبوبتر است مگر آنکه به وسیله آن حقى را بر پا سازم یا باطلى را براندازم). 

دنیا و حکومت در نظر حضرت از آب بینى بز نیز بى ارزش‏تر است و آن را پشیزى به حساب نمى‏آورند، مگر براى بر پایى عدالت: «أما و الذى فلق الحبة و بر أالنسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقار روا على کظة ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکأس اولها. و لا لفیتم دنیا کم هذه أزهد عندى من عفطة عنز.» (نهج البلاغه، خطبه 3) آگاه باشید! به خدا قسم، خدایى که ذات را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت فراوانی گرداگردم را گرفته، به یاریم قیام کرده‏اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسؤولیتى که خداوند از علما و دانشمندان گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان تاب نیارند و سکوت نکنند؛ من مهار شتر خلافت را رها مى‏ساختم و از آن صرف نظر مى‏کردم و پایانش را چون آغازش مى‏انگاشتم و چون گذشته خود را به کنارى مى‏داشتم تا خوب مى‏فهمیدید که دنیاى شما در نظر من بى ارزش‏تر از آبى است که از بینى گوسفندى بیرون آید.
حکومت در نظر پیشوایان عادل و عالمان عامل چنین است. نقشى آلى و ابزارى دارد، نه نقشى عالى و غایى. وسیله‏اى بیش نیست، آن هم براى عدالت و در خدمت آن ،که اگر چنین بود، با ارزش‏ترین ابزار است، و اگر چنین نبود، بى ارزش‏ترین است. تلاش و مبارزه اهل حق در تشکیل حکومت براى کسب قدرت و رسیدن به امکانات دنیایى نیست، آنها حکومت را براى آن مى‏خواهند که دست چپاولگران به جان و مال و آبروی انسانها را قطع کنند و با اصلاح امور و ایجاد امنیت، راه رفتن به سوى کمال مطلق را هموار نمایند. «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسة فى سلطان ولا التماس شى‏ء من فضول الحطام، ولکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فى بلادک. فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک.» (نهج البلاغه، کلام 131) پروردگارا تو مى‏دانى آنچه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک و سلطنتى به دست آوریم، و نه براى اینکه از متاع پست دنیا چیزى تهیه کنیم. بلکه به خاطر این بود که نشانه‏هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم، و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیدات در ایمنى قرار گیرند و قوانینی که به دست فراموشى سپرده شده بار دیگر عملى گردد.
www.porsojoo.com و محمدرضا آرمان مهر

فیلم عدالت(2)

اوج فقر و محرومیت تا از نزدیک لمس نشود، قابل درک نیست. باید به طور عینی به میان محرومان جامعه رفت تا از نزدیک صدای فقر و استخوان های له شده فقرا را شنید. لینک زیر سرنوشت 25 ساله یک خانواده را به تصویر می کشد. در جامعه ما 25 سال خانواده ای در این شرایط بوده است و کسی سراغی از او نگرفته است. راستی چه باید کرد؟ ما همه مسوولیم. برای مشاهده یا دانلود بر روی این لینک کلیک کنید: فیلم فقر

چالش در مصادیق(16): بی عدالتی های یک شرکت معدنی

یکی از دانشجویان گرامی برای طی کردن دوره کارآموزی در مجتمع سنگ آهن خواف معرفی شد. بعد از اتمام دوره کارآموزی از وی خواستم مواردی را که احساس می کند ممکن است بی عدالتی در سازمان باشد بنگارد تا در وبلاگ منتشر شود. این مواردی است که ایشان برشمرده است. یادآوری می شود که هدف از این کار، کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و نقد سازمان مورد نظر برای اصلاح اشکالات احتمالی به صورت مصداقی است. اگر موردی به اشتباه بیان شده است یا واحد مربوطه توضیحی دارد، تقاضا داریم یاداوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. در مجتمع سنگ آهن خواف، بی عدالتی هایی وجود دارد که می توان به برخی از آن ها اشاره نمود:
1. ساعات کاری طولانی در معدن: کارکنان از ساعت 5 صبح تا 5 عصر به مدت 12 ساعت در محیط کار حضور دارند و در مواردی 3 ساعت رفت و برگشت آنها از خانه تا محیط کار طول می کشد که در کل 15 ساعت از 24 ساعت شبانه روز را مشغول به کار هستند که این 15 ساعت برای آقایان و خانم ها یکسان است، در حالی که باید ساعت کاری خانم ها کمتر باشد. 
2. عدم برابری حقوق و مزایای بین خانم ها و آقایان: حقوق و دستمزد آقایان در شرایط کاری یکسان با خانم ها متفاوت است.
3. بیشتر کارکنانی که در قسمت سپراتور کار می کنند به دلیل گرد و خاک زیادی که در آن قسمت ایجاد می شود با مشکل ریوی دست و پنجه نرم می کنند. و بیشتر افرادی که من مشاهده کردم چون آموزش های کافی ندیده بودند، از وسایل ایمنی و بهداشتی استفاده مناسب نمی کردند.
4. نبودسرویس های مناسب برای حمل و نقل و رفت و آمد از قسمت های مختلف معدن، در حالی که قسمت های مختلف معدن مثل بخش نیروی انسانی و  بخش آموزش با فاصله زیادی از هم قرار گرفته اند.
5. شخصی که قرار است در معدن کار کند باید فقط مورد تایید اشخاص مهم قرار گیرد، درغیر این صورت به کار فرد توجه نمی شود.
6. به جز ایام تعطیل، حتی در موارد خاص کارگر حق مرخصی ندارد. در طول یک ماه نیز تنها 3 روز به صورت پراکنده می تواند مرخصی داشته باشد.
7. کارکنان به صورت شیفتی کار می کنند؛ یعنی یک هفته روز کار هستند و یک هفته شب کار. در هفته ای که کارگران شیفت شب هستند، به خصوص راننده های کامیون، فقط نیم ساعت حق خوابیدن دارند که این مدت برای 12ساعت رانندگی زمان بسیار کمی می باشد و بیشتر کارگران از این شرایط ناراضی هستند.
8. بیشتر کارگران این معدن از وضعیت حقوقی خود ناراضی هستند، چون بیشترین کار همراه با کمترین دستمزد برای آنها در نظر گرفته شده است، به گفته خودشان مسئولین فقط در صدد افزایش تولید هستند و به شرایط سخت کاری آنها توجه نمی کنند.
9. نبود امکانات کافی برای کارکنان معدن: مثل نبود مهد کودک برای کودکان خانم هایی که بومی منطقه نیستند و پس از گذراندن 6 ماه استراحت مجبورند کودکان خود را به محیط کار بیاورند . 
با وجود این کاستی ها، نمی توان خدمات فراوان این عزیزان را نادیده گرفت. چرا که نواقص در ارگان های مختلف وجود دارد و هدف ما کاهش و رفع این نواقص است.
فاطمه زنگنه قاسم آبادی، محمدرضا آرمان مهر

عدالت اقتصادی در اندیشه شهید صدر(ره)

عدالت اقتصادی بر حسب کاربرد آن در متون اسلامی چهار معنای تساوی، دادن حق هرصاحب حق به آن، عدم تفاوت فاحش درآمدی، و اعتدال را شامل می شود. البته همان طور که شهید مطهری اشاره دارد همه معانی عدالت اقتصادی بلکه عدالت به صورت مطلق را می توان به مفهوم "اعطا کل ذی حق حقه" گرفت(مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 78-81) یا می توان مطابق نظر افلاطون به مفهوم توازن و تناسب دانست(مطهری، مجموعه آثار، ج 22، ص477 ).
از دیگر متفکران اقتصادی، شهید صدر است که برای اثبات معیار توازن در عدالت اقتصادی از نظر اسلام، دو دلیل می آورد:

(الف) او با تمسک به تعلیل آیه شریفه "فیء" :"کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم"(حشر :7) هدف از تعیین " فیء " را دست به دست نشدن ثروت جامعه در میان ثروتمندان می داند. بر این اساس دولت وظیفه دارد با استفاده از ابزارهای مناسب از بروز وضعیت نامتوازن توزیع ثروت در طبقات مختلف جامعه پیشگیری کند(سید محمد باقر صدر،اقتصادنا،ص681). در این تعریف عدالت به معنای توازن اقتصادی است که مستلزم عدم گردش ثروت بین ثروتمندان است.

(ب) نظر شهید صدر بر پایه روش کشف اصول (زیربنا) از راه بررسی احکام و قوانین(رو بنا)است. بر این اساس وی بر این باور است که از طبیعت احکام شرعی(مانند ممنوعیت کنز و ربا، مقررات مربوط به ارث، اعطای حق قانون گذاری به دولت و مخالفت با بهره برداری از ثروت های خام و طبیعی به شیوه نظام سرمایه داری) می توان به خوبی این قاعده کلی را استخراج کرد که در نظام اقتصادی اسلامی توازن اجتماعی ضرورت دارد(سید محمد باقر صدر،اقتصادنا،ص 682).

لازم به ذکر است که این برداشت از عدالت که بر معیار توازن تاکید دارد، دارای طرفداران زیادی در طول تاریخ بوده است، طوری که فیلسوفانی مثل افلاطون هم پیرو این نظریه بوده اند.
سمیرا معنوی پوده، محمدرضا آرمان مهر