آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

حکومت و عدالت(3)

در نظر پیشواى عدالت پیشگان، ملاک سیاست عدالت است: «ملاک السیاسة العدل»(شرح غررالحکم، ج 6، ص 116). بلکه ملاک هر امرى عدل است: «العدل ملاک» (غررالحکم، ج 1، ص19). آن کارى که بر عدالت استوار است، پایدار است و از همین روست که ریاستى مانند عدل در سیاست نیست: «لا ریاسة کالعدل فى السیاسة»(شرح غررالحکم، ج 6، ص 430) و با رفتن عدالت از حکومت ها، قدرت آنها مى‏ رود ؛ چنانکه امام رضا (ع) فرمود:«اذا جار السلطان هانت الدوالة» (وسائل الشیعة، ج 6، ص 17) چون زمامدار ستمگرى پیشه کند قدرت و دولتش خوار و ضعیف شود.
عامل بقا و سلامت حکومت، عدالت است. امیرمؤمنان(ع) فرمود:«اعدل تدم لک القدرة»(غرالحکم، ج 1، ص 127) دادگر باش، قدرت برایت پایدار مى‏ماند. این بدان سبب است که هیچ چیزى چون عدالت، باعث آبادى سرزمینها نمى‏شود و سبب رضایت همگان نمى‏گردد. «ما عمرت البلدان بمثل العدل» (همان، ج 2، ص 264) هیچ چیز مانند عدل سرزمین ها را آباد نمى‏کند. این آبادانى و رضایت توده‏ها بهترین عامل بقاى و حفاظت حکومت از آفتهاست. «ما حصن الدول بمثل العدل» (شرح غررالحکم، ج 6، ص 74) هیچ چیز چون عدل دولتها را محکم نداشته است. داد عامل پایدارى و بیداد سبب ناپایدارى است. به بیان امیرمؤمنان (ع) ثبات و پا برجایی دولت ها به بر پاى داشتن راههاى عدل است: «ثبات الدول باقامة سنن العدل»(همان، ج 3، ص 353) یعنى دولت که بنا بر قواعد عدل عمل مى‏کند، پایدار مى‏ماند و اگر دولتى به راه ستم رود، اقتدارش سست و سایه‏اش زایل شود«من جارت ولایته زالت دولته»(غررالحکم، ج 2، ص 187) (هر حکومتى در سرپرستى اش ستم کند دولتش از بین برود) ستم و بیداد پایه حکومتها را سست و تکیه گاه آنها را واژگون مى‏نماید. «من جار أهلکه جوره» (همان، ص 158) (هر که ستم کند، ستمش هلاکش سازد) این سنت الهى است:«و ما کنا مهلکى القرى الا و أهلها ظالمون»(قرآن، قصص /59) و ما هرگز جامعه‏هایى را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ستمگر بوده‏اند. و نیز فرمود:«و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و أهلها مصلحون» (قرآن، هود /117) و چنین نبوده است که پروردگارت جامعه‏ها را به ظلم نابود کند در حالى که اهلش درصدد اصلاح بوده باشند. این سنت همیشگى و جادوانه خداوند است. عدالت موجب سلامت جامعه‏هاست و ستم موجب هلاکت آنها. «من عمل بالعدل حصن الله ملکه من عمل بالجور عجل الله سبحانه هلکه»(غررالحکم، ج 2، ص 209) هر (دولتى) که به عدالت عمل کند خداوند حکومتش را نگه دارد. هر که ستمگرى پیشه کند خداى سبحان در هلاک کردنش شتاب کند. حکومتى که درهاى ستمگرى را مى‏گشاید و بر مردم خویش جفا روا مى‏دارد، باید در انتظار ویرانى سرزمین ها و شورش انسانها و در نهایت زوال حکومت باشد.«احذر الحیف والجور فان الحیف یدعو الى السیف والجور یعود بالجلاء و یعجل القوبة والا نتقام.» (همان، ج 1، ص 140) از جفا و ستم بپرهیز که بى گمان ستم (مردم را) به سوى شمشیر (و شورش) مى‏کشد و باعث جلا(ى وطن و خرابى ملک) مى‏شود و کیفر و انتقام (الهى) را شتاب مى‏بخشد. حقیقت این است که: «الملک یبقى مع الکفر و لا یبقى مع الظلم»(مکارم اخلاق، رضى الدین نیشابورى، ص 125) (حکومت با کفر برقرار مى‏ماند و با ستم پایدار نمى‏ماند).  

www.porsojoo.com و  سیره نبوى، مصطفى دلشاد تهرانى(ج 2، ص 189-241) و محمدرضا آرمان مهر

مروری بر چالش در مصادیق(6): بررسی طرح سربازی به صورت هیات علمی

در یادداشت چالش در مصادیق 6 به نقدهایی بر گذراندن دوره سربازی در ایران اشاره شد که از جمله آنها ضایع شدن وقت و حقوق اندک سربازان به عنوان بخشی از نیروی کار در این کشور است. این دوره برای برخی افرادی که با مدرک دکتری یا کارشناسی ارشد به عنوان هیات علمی مشغول می شوند با چالش های کمتری مواجه است، اما به هر صورت با نقدهایی مواجه است که می توان به این موارد اشاره نمود:

1. اعضای هیات علمی دوره سربازی خود را به جای 2 سال به صورت 4 سال و با حقوق مناسب سپری می نمایند، اما مشکل این است که در این دوره مانند سایر اعضای هیات علمی از ارتقای پایه محرومند که چیز بی معنایی است و منطقی به نظر نمی رسد و  تا حدود زیادی غیرعادلانه است. اصولا این امر هیچ دلیل موجهی ندارد.

2. همچنان معضل از دست دادن فرصت و زمان بخشی از نخبگان کشور در دوره نظامی این طرح وجود دارد این دوره برای همه و از جمله اعضای هیات علمی می تواند از 45 روز به دو هفته کاهش یابد و به دوره خاص تیراندازی بسنده شود. و منابع آزادشده مربوطه نیز در کشور عزیزمان که با مشکلات زیادی مواجه است، در جای درخور هزینه شود. 

3. حقوق برخی اعضای هیات علمی در دوره رزم مقدماتی قطع می شود که باز هم چون سایر سربازان اشکال تضییع حق نیروی کار پیش می آید. بنا به روایات کم دادن حق نیروی کار از گناهان کبیره است، حال این نیرو به هر صورتی هم که به کارگرفته شود، سرباز و غیرسرباز فرقی نمی کند. البته لازم به ذکر است که این ستم درباره سربازان غیر هیات علمی بیشتر وارد است، چرا که آنها این دوره را در واقع به صورت کارگری سپری می نمایند، بدون این که دستمزد و حقوق مناسبی داشته باشند.

4. تا زمانی که کشور نتواند این مصادیق بی عدالتی را درباره فرزندان جامعه خود چه نخبه و چه غیرنخبه حل کند نمی تواند انتظار زیادی از تحقق عدالت داشته باشد. باید عمر و عزت نیروهای انسانی پاس داشته شود و هیچ چیز نمی تواند مانع ادای این حق شود. 

حکومت و عدالت(2)

حکومت در خدمت برپایى عدالت، مفهومى وراى آن دارد که در طول تاریخ داشته است. حکومت به مفهوم سلطه، تملک، تجبر و برخوردارى حاکم یا طبقه حاکمه از امتیازات نیست. حکومت در مفهوم عدالتمند آن، خدمتگزارى و امانتدارى است، چنانکه پیام آور آزادى و عدالت فرمود: «سید القوم خادمهم.»( من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 378) پیشوا و بزرگ (هر) قوم، خدمتگزار آنان است. و امیر مؤمنان (ع) در نامه‏اى که به اشعث بن قیس نوشت این مفهوم را یاد آور شد: «و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة، و انت مسترعى‏لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فى رعیة.» (نهج البلاغه، نامه 5). مباد بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده است یک طعمه است که به چنگت افتاده؛ خیر، امانتى برگردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت نگهبانى و حفظ حقوق مردم را مى‏خواهد. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه خود در میان مردم رفتار نمایی.

آنان که با فرهنگ عصر عثمان و فارغ از منطق نبوى حکومت را مى‏فهمیدند، آن را طعمه مى‏یافتند و خود را قادر به هرگونه دخل و تصرف در آن مى‏دیدند. امام (ع) آن فرهنگ را که در دوره عثمان ظهور یافته بود منکوب ساخته، به کارگزارانى که تفاله اندیشه‏هاى گذشته را در ذهن داشتند و گندیده کردارهاى پیشین را به میدان کارگزارى مى‏آوردند هشدار مى‏دهد. امام (ع) بر سر آنها فریاد مى‏زند که مبادا استبداد و خودمحورى کنید که حکومت در سیره نبوى جز خدمت و امانتدارى و محبت به مردم نیست. و براى آنکه این حقیقت در تاریخ بماند و براى همیشه در گوش مسلمانان زنگ خطرى باشد، در عهدنامه خویش به مالک اشتر فرمود: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم. ولا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم.»  (نهج البلاغه، نامه 53). قلب خویش را نسبت به مردمان خود از رحمت و محبت پرکن، و همچون حیوان درنده‏اى نسبت به آنان مباش که خوردن شان را غنیمت شمارى! و نیز مالک را سخت پرهیز داد که مبادا خود را مسلط بر مردم بیند، مبادا خود رأیى نماید، مباد هدایت مردم را بر زمین نهد و آمریت پیشه کند، مبادا خود را مطلق بیند: «ولا تقولن انى مؤمر امر فاطاع، فان ذلک ادغال فى القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر.» (نهج البلاغه، نامه 53) مگو من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان راندن است و از آنها اطاعت کردن! که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است . 

تربیت شده مکتب پیامبر و نمونه اعلاى سیره نبوى به آنچه مى‏گفت عمل مى‏کرد و حکومت را در آن معنایى که آموزش مى‏داد مى‏خواست و براى آن تلاش مى‏کرد. در عرصه پیکار صفین و در گرما گرم آن روزهاى سخت که به طور طبیعى هر فرماندهى از سپاه خود جز اطاعت نمى‏طلبد و از دادن هر فرصتى که جاى تفکر و بحث برانگیزد پرهیز دارد، فرمود: آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن مى‏گویید با من سخن مگویید، و آن چنان که در پیشگاه حکام جبار خود را جمع و جور مى‏کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعى(و منافقانه) با من رفتار نکنید، و هرگز گمان مکنید در مورد حقى که به من پیشنهاد کرده‏اید کندى ورزم (یا ناراحت شوم) و نه اینکه خیال کنید من در پى بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسى که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن براى وى مشکلتر است! با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز، خوددارى مکنید زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمى‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند. من و شما بندگان و مملوک خداوندى هستیم که جز او خدایى نیست، او مالک ماست و ما را بر نفس خود اختیارى نیست(نهج البلاغه، خطبه 216). براى آنان که دل به دنیا نسپرده‏اند، حکومت جز وسیله‏اى براى برپایى عدالت نیست. آنها بخوبى مى‏دانند که قدرت حکومت به عدالت است و میزان ارزش آن، به میزان گسترش این است. «من عدل عظم قدره.» (غرررالحکم، ج 2، ص 163) هر که عدالت کند، قدر و ارزش او بزرگ شود. حکومت با عدالت نفوذ مى‏یابد: «من‏عدل نفذ حکمه.» (غرررالحکم، ج 2، ص 159) (هر که عدالت کند، حکم او جارى و نافذ شود) که دادگسترى نیرومندترین بنیان است: «العدل أقوى أساس» (غرررالحکم، ج 1، ص 43). زیرا حکومتى که عدالت را برپا دارد یارى خداوند و پشتیبانى مردم را از آن خود کند و به واقع هر که عدالت کند، در حکومت خود بى‏نیاز از یارى کنندگان باشد (زیرا خدا و مردم یاور او هستند): «من عدل فى سلطانه استغنی عن أعوانه.» (شرح غرالحکم، ج 5، ص 434). امیرمؤمنان (ع) این حقیقت را به مالک اشتر یادآورى نموده، و فرموده است: «ان افضل قرة عین الولاة استقامة العدل فى البلاد، و ظهور مودة الرعیة.»(نهج البلاغه، نامه 53). برترین چیزى که موجب روشنایى چشم زمامداران مى‏شود، برقرارى عدالت در همه بلاد وآشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنهاست . بنابراین  عدالت مایه نظام و پیوند کار حکومت است و حکومتى که به داد عمل نکند و عدالت را گسترش ندهد، کارش سامان و نظم نیابد:«العدل نظام الامرة.» (شرح غررالحکم، ج 1، ص 198) عدل نظام بخش حکومت است .

www.porsojoo.com و محمدرضا آرمان مهر

حکومت و عدالت(1)

عدالت اجتماعى زمانى تحقق عینى و کامل مى‏یابد که وسیله آن یعنى حکومت عدل تشکیل شود. در اندیشه دینى، حکومت وسیله بر پاداشتن عدالت است. حکومت به خودی خود هیچ ارزش و اعتبار ندارد. از لنگه کفش پاره بى ارزشى نیز بى ارزش‏تر است، مگر آنکه به وسیله آن حقى اقامه شود یا باطلى دفع گردد. عبدالله بن عباس گوید در منطقه ذى قار نزد امیرمؤمنان (ع) رفتم و او کفش خود را پینه مى‏زد. پرسید: «بهاى این کفش چند است؟» گفتم: «بهایى ندارد» فرمود: «والله لهى احب الى من إمرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.» (نهج البلاغه، خطبه 33) (به خدا سوگند که این کفش از حکومت شما نزد من محبوبتر است مگر آنکه به وسیله آن حقى را بر پا سازم یا باطلى را براندازم). 

دنیا و حکومت در نظر حضرت از آب بینى بز نیز بى ارزش‏تر است و آن را پشیزى به حساب نمى‏آورند، مگر براى بر پایى عدالت: «أما و الذى فلق الحبة و بر أالنسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقار روا على کظة ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکأس اولها. و لا لفیتم دنیا کم هذه أزهد عندى من عفطة عنز.» (نهج البلاغه، خطبه 3) آگاه باشید! به خدا قسم، خدایى که ذات را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت فراوانی گرداگردم را گرفته، به یاریم قیام کرده‏اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسؤولیتى که خداوند از علما و دانشمندان گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان تاب نیارند و سکوت نکنند؛ من مهار شتر خلافت را رها مى‏ساختم و از آن صرف نظر مى‏کردم و پایانش را چون آغازش مى‏انگاشتم و چون گذشته خود را به کنارى مى‏داشتم تا خوب مى‏فهمیدید که دنیاى شما در نظر من بى ارزش‏تر از آبى است که از بینى گوسفندى بیرون آید.
حکومت در نظر پیشوایان عادل و عالمان عامل چنین است. نقشى آلى و ابزارى دارد، نه نقشى عالى و غایى. وسیله‏اى بیش نیست، آن هم براى عدالت و در خدمت آن ،که اگر چنین بود، با ارزش‏ترین ابزار است، و اگر چنین نبود، بى ارزش‏ترین است. تلاش و مبارزه اهل حق در تشکیل حکومت براى کسب قدرت و رسیدن به امکانات دنیایى نیست، آنها حکومت را براى آن مى‏خواهند که دست چپاولگران به جان و مال و آبروی انسانها را قطع کنند و با اصلاح امور و ایجاد امنیت، راه رفتن به سوى کمال مطلق را هموار نمایند. «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسة فى سلطان ولا التماس شى‏ء من فضول الحطام، ولکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فى بلادک. فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک.» (نهج البلاغه، کلام 131) پروردگارا تو مى‏دانى آنچه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک و سلطنتى به دست آوریم، و نه براى اینکه از متاع پست دنیا چیزى تهیه کنیم. بلکه به خاطر این بود که نشانه‏هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم، و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیدات در ایمنى قرار گیرند و قوانینی که به دست فراموشى سپرده شده بار دیگر عملى گردد.
www.porsojoo.com و محمدرضا آرمان مهر

فیلم عدالت(2)

اوج فقر و محرومیت تا از نزدیک لمس نشود، قابل درک نیست. باید به طور عینی به میان محرومان جامعه رفت تا از نزدیک صدای فقر و استخوان های له شده فقرا را شنید. لینک زیر سرنوشت 25 ساله یک خانواده را به تصویر می کشد. در جامعه ما 25 سال خانواده ای در این شرایط بوده است و کسی سراغی از او نگرفته است. راستی چه باید کرد؟ ما همه مسوولیم. برای مشاهده یا دانلود بر روی این لینک کلیک کنید: فیلم فقر

چالش در مصادیق(16): بی عدالتی های یک شرکت معدنی

یکی از دانشجویان گرامی برای طی کردن دوره کارآموزی در مجتمع سنگ آهن خواف معرفی شد. بعد از اتمام دوره کارآموزی از وی خواستم مواردی را که احساس می کند ممکن است بی عدالتی در سازمان باشد بنگارد تا در وبلاگ منتشر شود. این مواردی است که ایشان برشمرده است. یادآوری می شود که هدف از این کار، کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و نقد سازمان مورد نظر برای اصلاح اشکالات احتمالی به صورت مصداقی است. اگر موردی به اشتباه بیان شده است یا واحد مربوطه توضیحی دارد، تقاضا داریم یاداوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. در مجتمع سنگ آهن خواف، بی عدالتی هایی وجود دارد که می توان به برخی از آن ها اشاره نمود:
1. ساعات کاری طولانی در معدن: کارکنان از ساعت 5 صبح تا 5 عصر به مدت 12 ساعت در محیط کار حضور دارند و در مواردی 3 ساعت رفت و برگشت آنها از خانه تا محیط کار طول می کشد که در کل 15 ساعت از 24 ساعت شبانه روز را مشغول به کار هستند که این 15 ساعت برای آقایان و خانم ها یکسان است، در حالی که باید ساعت کاری خانم ها کمتر باشد. 
2. عدم برابری حقوق و مزایای بین خانم ها و آقایان: حقوق و دستمزد آقایان در شرایط کاری یکسان با خانم ها متفاوت است.
3. بیشتر کارکنانی که در قسمت سپراتور کار می کنند به دلیل گرد و خاک زیادی که در آن قسمت ایجاد می شود با مشکل ریوی دست و پنجه نرم می کنند. و بیشتر افرادی که من مشاهده کردم چون آموزش های کافی ندیده بودند، از وسایل ایمنی و بهداشتی استفاده مناسب نمی کردند.
4. نبودسرویس های مناسب برای حمل و نقل و رفت و آمد از قسمت های مختلف معدن، در حالی که قسمت های مختلف معدن مثل بخش نیروی انسانی و  بخش آموزش با فاصله زیادی از هم قرار گرفته اند.
5. شخصی که قرار است در معدن کار کند باید فقط مورد تایید اشخاص مهم قرار گیرد، درغیر این صورت به کار فرد توجه نمی شود.
6. به جز ایام تعطیل، حتی در موارد خاص کارگر حق مرخصی ندارد. در طول یک ماه نیز تنها 3 روز به صورت پراکنده می تواند مرخصی داشته باشد.
7. کارکنان به صورت شیفتی کار می کنند؛ یعنی یک هفته روز کار هستند و یک هفته شب کار. در هفته ای که کارگران شیفت شب هستند، به خصوص راننده های کامیون، فقط نیم ساعت حق خوابیدن دارند که این مدت برای 12ساعت رانندگی زمان بسیار کمی می باشد و بیشتر کارگران از این شرایط ناراضی هستند.
8. بیشتر کارگران این معدن از وضعیت حقوقی خود ناراضی هستند، چون بیشترین کار همراه با کمترین دستمزد برای آنها در نظر گرفته شده است، به گفته خودشان مسئولین فقط در صدد افزایش تولید هستند و به شرایط سخت کاری آنها توجه نمی کنند.
9. نبود امکانات کافی برای کارکنان معدن: مثل نبود مهد کودک برای کودکان خانم هایی که بومی منطقه نیستند و پس از گذراندن 6 ماه استراحت مجبورند کودکان خود را به محیط کار بیاورند . 
با وجود این کاستی ها، نمی توان خدمات فراوان این عزیزان را نادیده گرفت. چرا که نواقص در ارگان های مختلف وجود دارد و هدف ما کاهش و رفع این نواقص است.
فاطمه زنگنه قاسم آبادی، محمدرضا آرمان مهر

عدالت اقتصادی در اندیشه شهید صدر(ره)

عدالت اقتصادی بر حسب کاربرد آن در متون اسلامی چهار معنای تساوی، دادن حق هرصاحب حق به آن، عدم تفاوت فاحش درآمدی، و اعتدال را شامل می شود. البته همان طور که شهید مطهری اشاره دارد همه معانی عدالت اقتصادی بلکه عدالت به صورت مطلق را می توان به مفهوم "اعطا کل ذی حق حقه" گرفت(مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 78-81) یا می توان مطابق نظر افلاطون به مفهوم توازن و تناسب دانست(مطهری، مجموعه آثار، ج 22، ص477 ).
از دیگر متفکران اقتصادی، شهید صدر است که برای اثبات معیار توازن در عدالت اقتصادی از نظر اسلام، دو دلیل می آورد:

(الف) او با تمسک به تعلیل آیه شریفه "فیء" :"کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم"(حشر :7) هدف از تعیین " فیء " را دست به دست نشدن ثروت جامعه در میان ثروتمندان می داند. بر این اساس دولت وظیفه دارد با استفاده از ابزارهای مناسب از بروز وضعیت نامتوازن توزیع ثروت در طبقات مختلف جامعه پیشگیری کند(سید محمد باقر صدر،اقتصادنا،ص681). در این تعریف عدالت به معنای توازن اقتصادی است که مستلزم عدم گردش ثروت بین ثروتمندان است.

(ب) نظر شهید صدر بر پایه روش کشف اصول (زیربنا) از راه بررسی احکام و قوانین(رو بنا)است. بر این اساس وی بر این باور است که از طبیعت احکام شرعی(مانند ممنوعیت کنز و ربا، مقررات مربوط به ارث، اعطای حق قانون گذاری به دولت و مخالفت با بهره برداری از ثروت های خام و طبیعی به شیوه نظام سرمایه داری) می توان به خوبی این قاعده کلی را استخراج کرد که در نظام اقتصادی اسلامی توازن اجتماعی ضرورت دارد(سید محمد باقر صدر،اقتصادنا،ص 682).

لازم به ذکر است که این برداشت از عدالت که بر معیار توازن تاکید دارد، دارای طرفداران زیادی در طول تاریخ بوده است، طوری که فیلسوفانی مثل افلاطون هم پیرو این نظریه بوده اند.
سمیرا معنوی پوده، محمدرضا آرمان مهر 

شعر عدالت(9): فقر چیست؟

دکتر علی شریعتی از متفکران معاصر است که ادبیات زیبای انقلابی او همچنان می درخشد. متن زیر را درباره فقر گفته است:


می خواهم بگویم ...... 

فقر همه جا سر می کشد ....... 
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد می کند ...... 
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود .....
فقر ، همه جا سر می کشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است.

این متن زیبا، ما را به ریشه های اصلی فقر می کشاند. حتی ریشه فقر اقتصادی هم فقر در تفکر است. اگر ثروتمندان کمی به عاقبت خود فکر کنند، شاهد فقر محرومان نخواهیم بود. اگر فقرا هم بیندیشند، خواهند توانست با تکیه بر استعدادهای خدادادی خود، خویش را از فقر اقتصادی نجات دهند. آری، فقر اقتصادی مرگ سرخی است که ریشه آن فقر در اندیشیدن است.

چالش در مصادیق(15): بی عدالتی های یک سازمان

یکی از دانشجویان گرامی برای طی کردن دوره کارآموزی در بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دامغان معرفی شد. بعد از اتمام دوره کارآموزی از وی خواستم مواردی را که احساس می کند ممکن است بی عدالتی در سازمان باشد بنگارد تا در وبلاگ منتشر شود. این مواردی است که ایشان برشمرده است. یادآوری می شود که هدف از این کار کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و نقد سازمان مورد نظر برای اصلاح اشکالات احتمالی به صورت مصداقی است. اگر موردی به اشتباه بیان شده است یا واحد مربوطه توضیحی دارد، تقاضا داریم یاداوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود.

بی عدالتی اجتماعی باعث ایجاد ناهنجارهایی در جامعه می گردد که زوال و نابودی عده ای را به همراه دارد. یکی از ریشه های بی عدالتی تبعیض قائل شدن میان افراد مختلف جامعه می باشد. کمتر سازمانی را می توان یافت که کارکنان یا کارمندان از بی عدالتی های موجود در آن سخن نگویند، همه به گونه ای طعم آن را چشیده اند. در سازمانی مانند بنیاد شهید از دید کارکنان و حتی اعضای وابسته به این سازمان بی عدالتی هایی وجود دارد که می توان به برخی از آن ها اشاره نمود:
1- برگزاری دوره های آموزشی برای کارکنان سازمان: برای این دوره ها تعدادی از کارکنان توسط بنیاد انتخاب شده و برای آموزش اعزام می شوند، اما دیگر کارکنان که نیاز آنها به آموزش بیشتر می باشد(به دلیل استفاده از وسایلی با تکنولوژی پیشرفته) از رفتن به این دوره های آموزشی باز می مانند و مجبور می شوند به صورت خودآموز آنها را فرا گیرند. در این مورد پیشنهاد می شود که معیارهای کمی و کیفی روشنی به عنوان شاخص تعیین شود تا اعضا احساس بی عدالتی نکنند، چرا که احساس بی عدالتی نیز عدم تلاش سایر کارکنان را فراهم می نماید. 
2- در مراسم هایی که به مناسبت های مختلف در خارج از سازمان برگزار می شود، از بیشتر کارمندان سازمان خواسته می شود که حضور داشته باشند. در این حالت، دو یا سه نفر از کارمندان برای پاسخگویی مراجعین در اداره می مانند، البته نه به خواست خود، بلکه بنا بر نظر رئیس اداره. جالب این که برای کسانی که در مراسم حضور داشتند اضافه حقوق در نظر گرفته می شود، اما برای افراد حاضر در سازمان نه تنها اضافه حقوق درنظر گرفته نمی شود، بلکه گفته می شود شما ساعات اداری خود را طبق وظیفه ای که دارید در اداره گذرانده اید. پیشنهاد به مسوولان مربوطه این است که برای گزینش این افراد معیاری تعیین شود، ضمن این که پرداخت اضافه حقوق در این حالت معنایی ندارد، مگر این که در ساعات خارج از ساعات اداری کاری انجام شود.
3- عدم اطلاع رسانی صحیح و به موقع امکانات و تسهیلات موجود: این امر سبب می شود که امکانات و تسهیلات ابتدا توسط کارکنان وابسته و نزدیک سازمان مورد استفاده قرار گیرد و از دسترس همه کارکنان دور باشد. از این نظر اطلاع رسانی دقیق، شائبه سوء استفاده را از بین خواهد برد.
4- ملاحظه شده است که در مواردی کسانی که دوره های کوتاهی را در جبهه بوده اند با آمدن به بنیاد و ایجاد سر و صدا و داشتن توقعات زیاد، به امکانات و تسهیلاتی که حقشان نیست، می رسند؛ اما کسانی که با اخلاص و به خاطر خدا به جبهه اعزام شدند با سکوت خود هیچ گاه درخواستی ندارند، و از امکانات و تسهیلاتی که حقشان می باشد می گذرند.
5- در مواردی ملاحظه شده است که در پرداخت بدهکاری ها به اعضای وابسته یا بازنشستگان، با تاخیر زیادی در پرداخت، ارزش زمانی پول بسیار کاهش می یابد.

با وجود این کاستی ها، نمی توان خدمات فراوان این عزیزان را نادیده گرفت. چرا که نواقص در ارگان های مختلف وجود دارد و هدف ما کاهش و رفع این نواقص است.

فاطمه مجیدزاده، محمدرضا آرمان مهر

معیار و شاخص در قلمروهای مختلف عدالت اقتصادی

 در شاخص سازی نیاز است قلمروهای مختلف عدالت اقتصادی به صورت مستقل  مورد بحث قرار گیرند تا بتوان برای هر کدام شاخص تعیین کرد. عدالت اقتصادی در عرصه های توزیع، تولید و مصرف کالاها و خدمات  ظهور پیدا می کند. در حیطه توزیع، عدالت اقتصادی شامل توزیع پیش و پس از تولید و توزیع مجدد می شود. در عرصه توزیع مجدد، قلمرو عدالت شامل توزیع درآمد، نیاز نیازمندان و نفقه های واجب است.  قلمرو عدالت اقتصادی بیشتر در توزیع است ولی بر اساس تعریف عدالت بر مبنای "وضع الشیء فی موضعه"(قرارگیری هر چیز در جای خودش)می توان رفتارهای اقتصادی(تولید و مصرف با نگرش خرد و کلان) را نیز متصف به عدالت یا بی عدالتی کرد. بر اساس آموزه های اسلامی، معیار عدالت در به کارگیری عوامل در تولید و مصرف، رعایت حد اعتدال است. بر این اساس، شاخص عدالت بهره وری مناسب و عدم اسراف دربهره گیری از عوامل در تولید و مصرف است(مجله معرفت اقتصادی، بهار و تابستان1390). البته شاخص «وضع الشی فی موضعه» درباره توزیع نیز مطرح می شود و می توان از آن یک تعریف جامع برای عدالت اقتصادی استخراج نمود. آنچه مهم است این است که عدالت اقتصادی در اسلام قابل سرایت به همه حوزه های توزیع، تولید و مصرف است. عدالت اقتصادی روح و هنجار هر کالبد اقتصادی است که بدون آن بقای یک مدل یا سیستم اقتصادی در درازمدت امکان ندارد. چنان که بقای یک جامعه نیز بدون استقرار عدالت ممکن نیست. مولوی می گوید :
عدل چبود ؟ وضع اندر موضعش/  ظلم چبود ؟ وضع در ناموضعش
عدل چبود ؟ آب ده اشجار را/  ظلم چبود ؟ آب دادن خار را
موضع رخ ، شه نهی ، ویرانی است/ موضع شه، پیل هم نادانی است
سمیرا معنوی و محمدرضا آرمان مهر