آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

حکومت و عدالت(2)

حکومت در خدمت برپایى عدالت، مفهومى وراى آن دارد که در طول تاریخ داشته است. حکومت به مفهوم سلطه، تملک، تجبر و برخوردارى حاکم یا طبقه حاکمه از امتیازات نیست. حکومت در مفهوم عدالتمند آن، خدمتگزارى و امانتدارى است، چنانکه پیام آور آزادى و عدالت فرمود: «سید القوم خادمهم.»( من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 378) پیشوا و بزرگ (هر) قوم، خدمتگزار آنان است. و امیر مؤمنان (ع) در نامه‏اى که به اشعث بن قیس نوشت این مفهوم را یاد آور شد: «و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة، و انت مسترعى‏لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فى رعیة.» (نهج البلاغه، نامه 5). مباد بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده است یک طعمه است که به چنگت افتاده؛ خیر، امانتى برگردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت نگهبانى و حفظ حقوق مردم را مى‏خواهد. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه خود در میان مردم رفتار نمایی.

آنان که با فرهنگ عصر عثمان و فارغ از منطق نبوى حکومت را مى‏فهمیدند، آن را طعمه مى‏یافتند و خود را قادر به هرگونه دخل و تصرف در آن مى‏دیدند. امام (ع) آن فرهنگ را که در دوره عثمان ظهور یافته بود منکوب ساخته، به کارگزارانى که تفاله اندیشه‏هاى گذشته را در ذهن داشتند و گندیده کردارهاى پیشین را به میدان کارگزارى مى‏آوردند هشدار مى‏دهد. امام (ع) بر سر آنها فریاد مى‏زند که مبادا استبداد و خودمحورى کنید که حکومت در سیره نبوى جز خدمت و امانتدارى و محبت به مردم نیست. و براى آنکه این حقیقت در تاریخ بماند و براى همیشه در گوش مسلمانان زنگ خطرى باشد، در عهدنامه خویش به مالک اشتر فرمود: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم. ولا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم.»  (نهج البلاغه، نامه 53). قلب خویش را نسبت به مردمان خود از رحمت و محبت پرکن، و همچون حیوان درنده‏اى نسبت به آنان مباش که خوردن شان را غنیمت شمارى! و نیز مالک را سخت پرهیز داد که مبادا خود را مسلط بر مردم بیند، مبادا خود رأیى نماید، مباد هدایت مردم را بر زمین نهد و آمریت پیشه کند، مبادا خود را مطلق بیند: «ولا تقولن انى مؤمر امر فاطاع، فان ذلک ادغال فى القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر.» (نهج البلاغه، نامه 53) مگو من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان راندن است و از آنها اطاعت کردن! که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است . 

تربیت شده مکتب پیامبر و نمونه اعلاى سیره نبوى به آنچه مى‏گفت عمل مى‏کرد و حکومت را در آن معنایى که آموزش مى‏داد مى‏خواست و براى آن تلاش مى‏کرد. در عرصه پیکار صفین و در گرما گرم آن روزهاى سخت که به طور طبیعى هر فرماندهى از سپاه خود جز اطاعت نمى‏طلبد و از دادن هر فرصتى که جاى تفکر و بحث برانگیزد پرهیز دارد، فرمود: آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن مى‏گویید با من سخن مگویید، و آن چنان که در پیشگاه حکام جبار خود را جمع و جور مى‏کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعى(و منافقانه) با من رفتار نکنید، و هرگز گمان مکنید در مورد حقى که به من پیشنهاد کرده‏اید کندى ورزم (یا ناراحت شوم) و نه اینکه خیال کنید من در پى بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسى که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن براى وى مشکلتر است! با توجه به این، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز، خوددارى مکنید زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمى‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند. من و شما بندگان و مملوک خداوندى هستیم که جز او خدایى نیست، او مالک ماست و ما را بر نفس خود اختیارى نیست(نهج البلاغه، خطبه 216). براى آنان که دل به دنیا نسپرده‏اند، حکومت جز وسیله‏اى براى برپایى عدالت نیست. آنها بخوبى مى‏دانند که قدرت حکومت به عدالت است و میزان ارزش آن، به میزان گسترش این است. «من عدل عظم قدره.» (غرررالحکم، ج 2، ص 163) هر که عدالت کند، قدر و ارزش او بزرگ شود. حکومت با عدالت نفوذ مى‏یابد: «من‏عدل نفذ حکمه.» (غرررالحکم، ج 2، ص 159) (هر که عدالت کند، حکم او جارى و نافذ شود) که دادگسترى نیرومندترین بنیان است: «العدل أقوى أساس» (غرررالحکم، ج 1، ص 43). زیرا حکومتى که عدالت را برپا دارد یارى خداوند و پشتیبانى مردم را از آن خود کند و به واقع هر که عدالت کند، در حکومت خود بى‏نیاز از یارى کنندگان باشد (زیرا خدا و مردم یاور او هستند): «من عدل فى سلطانه استغنی عن أعوانه.» (شرح غرالحکم، ج 5، ص 434). امیرمؤمنان (ع) این حقیقت را به مالک اشتر یادآورى نموده، و فرموده است: «ان افضل قرة عین الولاة استقامة العدل فى البلاد، و ظهور مودة الرعیة.»(نهج البلاغه، نامه 53). برترین چیزى که موجب روشنایى چشم زمامداران مى‏شود، برقرارى عدالت در همه بلاد وآشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنهاست . بنابراین  عدالت مایه نظام و پیوند کار حکومت است و حکومتى که به داد عمل نکند و عدالت را گسترش ندهد، کارش سامان و نظم نیابد:«العدل نظام الامرة.» (شرح غررالحکم، ج 1، ص 198) عدل نظام بخش حکومت است .

www.porsojoo.com و محمدرضا آرمان مهر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد