سرانجام در سروده های دیگری، نه حکومت و نهادهای سیاسی، بلکه جامعه به عنوان کل و طبقات مرفه و ثروتمندان و زراندوزان را مسوول مشکلات دانسته و مورد ملامت قرار می دهد. یک نمونه این نوع موضع گیری را می توان در شعر «بی پدر» دید که از زبان دختری یتیم، اجتماع و اقشار مرفه اجتماعی، مسوول مرگ پدر و تهیدستی او قلمداد می شوند:
پدرم مرد ز بی دارویی/ وندر این کوی سه داروگر هست
دل مسکینم از این غم بگداخت/ که طبیبش به بالین نشتافت
سوی همسایه پی نان رفتم/ تا مرا دید در خانه ببست
همه دیدند که افتاده ز پای/ لیک روزی نگرفتندش دست
همین موضع گیری در سرود مشهور«صاعقه ما ستم اغنیاست» نیز به خوبی دیده می شود. پسری در پاسخ به پند پدر که او را به در پیش گرفتن پیشه خود توصیه می کند، می گوید:
گفت چنین، کای پدر نیک رای/ صاعفه ما ستم اغنیاست
پیشه آنان همه آرام و خواب/ قسمت ما درد و غم و ابتلاست
شاید این تغییر سطح تحلیل از کلان به میانه و خرد در شعر پروین از نظر برخی ها یک نکته منفی قلمداد شود. اما می توان گفت او دیدگاه بسیار واقع بینانه تری در مقایسه با نگاه برخی نویسندگان و تحلیلگران سیاسی به دست می دهد که همه مشکلات را صرفا ناشی از سیستم سیاسی و مقامات عالی رتبه حکومت می داند. فقر و تهیدستی و بی عدالتی اجتماعی در آن روزگار تنها ناشی از عملکرد مقامات بالای حکومتی نبود، بلکه در سطوح پایین تر نخبگان، به ویژه در مناطق روستایی و شهری، ناشی از وجود نظام اجتماعی مبتنی بر زمینداری و ارباب و رعیتی بود.
دکتر حمید احمدی 1388