از جمله دغدغه اندیشمندان در طول تاریخ سهم عادلانه کارگران از تولید بوده است. معمولا در همه زمان ها بار اصلی تولید بر دوش طبقه زحمتکش کارگر بوده است اما هنوز یک الگوی منصفانه دستمزد مورد عمل عمومی قرار نگرفته است. برخلاف طبقه کارگر، طبقه سرمایه دار همواره از جایگاه برتری برخوردار بوده است و در رفاه بیشتری به سر برده است. مارکس معتقد بود که سرمایه داران از راه های مختلف کارگران را استثمار می نمایند و همین امر در بلندمدت سبب سرنگونی نظام سرمایه داری خواهد بود. از زمان پیشگویی مارکس، نظام سرمایه داری خود را بارها اصلاح کرده است و از دام سرنگونی رهایی یافته است. اما سوال اصلی این است که این نظام تا کی خواهد توانست به بقای خود ادامه دهد؟ آنچه مهم است این است که باید کارگران به عنوان موتور اصلی تولید به سهم استحقاق آمیز خود از سود برسند.
زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع(ترغیب) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی میخواند که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد. روزگار گذشت و امام علی علیهالسلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه میخواست انجام میداد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت. سرانجام سوده سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد. معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت: یاد داری که در جنگ صفّین چه میکردی؟ حال دستور میدهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد با تو رفتار کند؟... سوده، در حالی که اشک میریخت این اشعار را خواند: صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً/ قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً «خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد/ و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود» معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را میگویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت: حضرت علی علیهالسلام را میگویم که چون رفت، عدالت هم رفت. معاویه! فرماندار علی علیهالسلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیهالسلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم، و گفتم: چند کیلو گندم مهم نیست، میترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوهخواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشهدار شود. علی علیهالسلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت: بسمالله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! سپس دستور داد که: کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمعآوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت. نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد. معاویه! آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ارطاة» شراب میخورد، تجاوز میکند، مال مردم را به یغما میبرد، خون بیگناهان را میریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ میکنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین هستی؟
تصویر زیر بیانگر وضعیت کنونی آموزش در کشور ماست. هر چند افراد با استعدادی از خانواده های فقیر یا متوسط خود را به مدارج بالای علمی رسانیده اند، اما متاسفانه برخی نیز صرفا با تکیه بر ثروت خویش به کسب مدرک برای خویش پرداخته اند و زیربنای عدالت آموزشی کشور را زیر سوال برده اند. امیدواریم روزی برسد که هر فرد در جایگاهی که لیاقتش را دارد قرار گیرد و عدالت بر اساس رعایت استحقاق ها جایگزین عدالت بر اساس پول شود. مشکلات فراروی تحصیل فرزندان فقرا در این کشور اندک نیست و در شرایط کنونی اگر کودکی از این قشر بتواند خود را به مدارج بالای علمی برساند کاری سخت انجام داده است که این نشانه خوبی برای یک نظام اسلامی کامل نیست. به امید تکامل نظام جمهوری اسلامی ایران در بعد عدالت آموزشی.
در ارتباط بین فرهنگ و اقتصاد، وزن ارزشی این دو عنصر با هم متفاوت است. در این ارتباط متقابل نه از دلالت های فرهنگ روی اقتصاد می شود غفلت کرد، و نه از دلالت های اقتصاد روی فرهنگ. اما تاثیرگذاری این دو مقوله روی هم بستگی زیادی به این دارد که کدام یک از زیربنای نظری و فکری یا عقیدتی قوی تری برخوردار باشد. به این معنا که اگر فرهنگ یک جامعه دارای پشتوانه قوی تری باشد، به عدالت اقتصادی جهت خواهد داد. اما اگر عدالت اقتصادی پشتوانه محکم تری نسبت به فرهنگ داشته باشد، آن را متاثر خواهد ساخت.
بحث اقتصاد یک مقوله کلی است که می توان آن را به زیر بخش هایی مانند اقتصاد تولید، اقتصاد توزیع، اقتصاد رسانه، اقتصاد آموزش و... تقسیم کرد. هرکدام از این زیرمجموعه ها دارای محتوایی وسیع و قابل توجه هستند، میزان توجه به این زیرمجموعه ها در عرصه های علمی بر اساس فرهنگ تعیین می شود. برای نمونه در برخی جوامع بیشتر به اقتصاد جهانگردی توجه شده است یا در کشوری اقتصاد رسانه ای بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. به همین ترتیب درکشوری که در توزیع درآمد شرایط نامناسبی نداشته باشد و بی عدالتی در آن زیاد باشد، توجه به عدالت اقتصادی بیشتر خواهد بود. و در این شرایط با توجه به نیاز شدید اجتماعی، تاثیر عدالت اقتصادی بر فرهنگ قابل توجه خواهد بود. از دیگر سو، با توجه به مقوله مهم عدالت اقتصادی می توان در افکار افراد جامعه و فرهیختگان آن با فرهنگ سازی توجه به عدالت اقتصادی را نهادینه کرد، تا جوامع مختلف به فکر علاج واقعه قبل از وقوع آن باشند. ضمن این که به نظر می رسد در اقتصاد اسلامی، عدالت اقتصادی به عنوان یک اصل مهم و غیرقابل جایگزینی، مقتضی است که با تحقق آن، فرهنگی سالم و عدالت محور تثبیت شود.
محمدرضا آرمان مهر و آسیه فرهمندمنش
فهم نسبت فرهنگ و عدالت اقتصادی در مراحل جنینی به سر می برد، و نیازمند کار و بررسی جدی است. عدالت اقتصادی به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های اقتصادی از رابطه اقتصاد و فرهنگ مستثنی نیست. بررسی و تحقیق در راستای تاثیر فرهنگ بر عدالت اقتصادی حمایت از حقوق معنوی و اجتماعی مردم است. مهم این است که از طریق فرهنگ سازی، انگیزه عدالت طلبی را به نوعی هنجار بدل کرد تا مورد علاقه مردم قرار گیرد. و سپس این نیروی عشق و علاقه در قالب یک دست نامرئی سبب تحقق عدالت از سوی مردم خواهد شد.
بوردیو(1984) ادعا می کند که الگوی متفاوت مصرف فرهنگی در ارتباط با معیارهایی می باشدکه مردم طبقات مختلف درباره آن می اندیشند که چه باید مصرف کنند، اگر معیارهای متفاوت مصرفی ایجاد شود، الگوهای مصرفی متفاوتی ایجاد خواهد شد(اکرلف، 2005: 19-21). به این ترتیب در رابطه با پیوند عدالت اقتصادی و فرهنگ، امکان دارد که معیارهای متفاوت عدالت اقتصادی، الگوهای فرهنگی متفاوتی ایجاد کند. به عنوان نمونه، در معاملات اقتصادی، اعتماد به درستی و امانتداری بازیگران بازار و نهادها بسیار اهمیت دارد. برای کارکرد صحیح بازارهای مالی، اعتماد داشتن سرمایهگذار به سایر افراد و به خصوص به شرکتها اهمیت بسیار زیادی دارد. مردم فقط زمانی سهام یک شرکت را خواهند خرید که مطمئن باشند سر آنها کلاه گذاشته نشده است. تصمیم به سرمایهگذاری در سهام نه فقط نیازمند ارزیابی بده بستان ریسک-بازده است، بلکه به ایمان (اعتماد) به اینکه دادههای در اختیارشان قابل اتکا بوده و اینکه کل تشکیلات عادلانه است نیز بستگی دارد. به این ترتیب عادلانه بودن تشکیلات مختلف اجتماعی، سبب گسترش فرهنگ سهامداری می شود که یکی از جنبه های فرهنگ اقتصادی است.
عدالت اقتصادی می تواند بر فرهنگ تاثیری عمیق بگذارد، و برای آن نوعی زیربنا تلقی شود. در اقتصاد سرمایه داری جایی برای اصل لاضرر و احترام مال و قوام آن نیست، چرا که هدف اصلی در این اقتصاد کسب سودهای تصاعدی برای صاحبان سرمایه است. و این امر ناگزیر موجب زیان دیگران است. اما مطابق تعالیم اسلام، چون بی عدالتی اقتصادی و فاصله شدید طبقاتی سبب زیان به کل جامعه است، مطابق قاعده لاضرر باید ازجامعه بر چیده شود. با این بیان، اهمیت عدالت اقتصادی به اهمیت فرهنگی به نام عدم ضرر به غیر رهنمون شده است.
محمدرضا آرمان مهر و آسیه فرهمندمنش
فره ورتیش دومین پادشاه ایران از دودمان مادها و فرزند دیاکو بود. او از بامدادان بر دیوار دژ کاخ بالا می رفت و به خانه های مردم هگمتانه (همدان امروز) می نگریست، هنوز بسیاری در بستر خویش آرمیده و زندگی در شهر جریان نیافته بود. فرمانروا به لب دیوار دژ آمده و به پایین نگریست در پای دیوار زنی را دید که بر خاک های پای دژ خوابیده است . به دیده بان نزدیک خویش گفت: این زن در اینجا چه می کند و از کی به اینجا آمده؟ دیده بان گفت بسیاری از شب ها زنهای تنها در پای دژ می خوابند چون اینجا امنیت هست و کسی آنها را آزار نمی دهد. فرمانروا گفت مگر آنها زندگی ندارند. نگهبان گفت بسیاری از آنها بیوه اند و یا سرپرستی ندارند همسرانشان یا در جنگ کشته شده اند و یا بیماری جانشان را گرفته. پادشاه رایزن پیرش را خواست و جریان را برایش باز گو نمود. و به او گفت قدرت فرمانروا تنها در ایجاد امنیت در مرزها نیست مردم هم باید امنیت جانی و همین طور ادامه زندگی داشته باشند. دستور داد چهارصد اسب از داشته های فرمانروایی را فروختند و با آن ساختمانی در کنار کاخ خویش بنا نمود برای زنان و مردان تنها و دردمند. روزی سه وعده غذا به آنها داده می شد. بی پناهان را پس از نگهداری تشویق به زندگی و فعالیت های شرافتمندانه می کردند. آنگاه پس از این دستور در تمام شهرهای ایران چنین ساختمان هایی ساخته شد.
در مکتب اقتصادی اسلام تامین زندگی فردی و اجتماعی در هر بعد مادی و معنوی مهم است. امام موسی بن جعفر(ع) تعادل رفتارى مؤمن را در این می داند که اهل عبادت، اهل کار و تلاش باشد. هم لذّت کسب کند و هم از حرام بپرهیزد. مؤمن افزون بر مناجات، کار و بهره مندى از لذت ها، ساعتى را براى روابط اجتماعى و ارتباط با دوستان قرار می دهد(ابن شعبه 1382 : : 302). اگر بخشى از زمان به کسب لذّت حلال اختصاص نیابد، شخص، توانایى لازم براى دیگر امور مهم مثل عبادت و کار را نخواهد داشت. لازمه تکامل فردی انسان این است که تک بعدی نباشد. این حدیث وجه فردی عدالت را برای انسان ها تصریح می نماید. اما در بعد جمعی، در اسلام توزیع عادلانه اصل است (در حالی که درنظام سرمایه داری سود اصل و هدف است). شاید عدالت اجتماعی را بتوان جاری شدن خون در رگ های یک جامعه نامید، همچنان که عدالت فردی خون حیات را در رگ یک انسان جاری می کند و به او قدرت تکامل و توسعه می دهد. عدالت فردی به فرد شکوه می دهد و عدالت جمعی ادامه استقرار یک حکومت و جامعه را تضمین می نماید. چنان که در روایت نیز آمده است که نابودی حکومت ها به واسطه ظلم و بی عدالتی است، نه به واسطه کفر و ناسپاسی(الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم). از آنجا که جامعه از جمع افراد ایجاد شده است، شاید برای ایجاد یک جامعه عادلانه ابتدا باید مهره های اصلی یک جامعه را به سمت رفتارهای عادلانه سوق داد تا در درازمدت بتوان جامعه ای عادلانه بنا نهاد.
عدالت در بحث کمالات نفسانی و صفات اخلاقی نیز مورد بحث قرارگرفته است. به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد : ملا احمد نراقی عدالت در اخلاق و معاملات را مساوات و میانه روی و اعتدال می داند و عدالت را عمل به تساوی تا حد ممکن می شمارد(نراقی، بی تا: 46 و 47 و 51 ). خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری بیان نموده است: "اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است : اول صداقت، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازهم عبادت، ..." وی رعایت عدالت در معاملات را حافظ مشارکت و بقای نوع بشر می شمارد(خواجه نصیر الدین طوسی، بی تا : 79و 133 )، که با مفهوم عدالت عام ارسطویی (عدالت به معنای فضایل ) تناسب دارد. علامه طباطبایی (ره) در تفکیک عدالت فقهی از عدالت اخلاقی، عدالت فقهی را هیئت نفسانی می داند که فرد را از انجام گناهان کبیره در نزد عرف باز می دارد، اما عدالت اخلاقی را ملکه راسخه ای می شمارد که در نفس آدمی به حسب واقع و نه عرف پدید آمده است(طباطبایی، 1362، ج27 :12). عده ای عدالت را پیروی عقل عملی از نیروی عاقله یا عقل نظری و شرع درکنترل غضب و شهوت دانسته اند، و عده ای دیگر عدالت را سازش و اطاعت نیروها از نیروی عاقله به عنوان کمال نیروها دانسته اند(النراقی، بی تا ، ج 1: 111). ملاحظه می شود که علمای اخلاق ریشه گرایش به عدالت به معنای عام، و عدالت اقتصادی به معنای خاص را در فرهنگ و اخلاق جستجو می کنند. و گاهی عدالت را با مقوله های فرهنگی تعریف می نمایند.
عدالت در کلمات فقها در مواردی شرط عهدهدار شدن برخی مناصب قرار گرفته است؛ در این که در این گونه موارد مراد از عدالت چیست، کلمات فقها مختلف است. شکی نیست که عدالت با ارتکاب گناه کبیره و یا اصرار بر صغیره، بدون آنکه توبهای صورت گرفته باشد، تحقق نمییابد و اگر پیش از آن عادل بوده زوال مییابد. با این حال کلمات فقها در تعریف عدالت مختلف است:
عدالت کیفیتی نفسانی یا ملکهای در انسان است که او را بر ملازمت تقوا (یا تقوا و مروّت) برمیانگیزاند ( ارشاد الاذهان، ج۲، ص ۱۵۶)
. این قول به مشهور متأخران، بلکه مشهور فقیهان نسبت داده شده است (رسائل الشهید الثانی، ج۱، ص۶۳).
عدالت عبارت است از ترک گناه؛ اعم از کبیره و صغیره یا ترک کبیره و عدم اصرار بر صغیره، خواه منشأ آن ملکه نفسانی باشد یا نه. عدالت یعنی ترک گناهان یا خصوص گناهان کبیره که از ملکه نفسانی ناشی میشود (رسائل فقهیه (شیخ انصاری)، ص۶-۸) .
عدالت؛ یعنی اسلام با آشکار نشدن فسقی در بیرون (الخلاف، ج۶، ص۲۱۷ ۲۱۸). بنابراین، هر مسلمانی که از او فسقی دیده نشود، عادل به شمار میرود.
عدالت عبارت است از حسن ظاهر؛ یعنی ظاهر کارهای فرد، نشانگر پایبندی او به احکام شرعی باشد. این تعریف به اکثر قدما نسبت داده شده است (رسائل فقهیة (شیخ انصاری)، ص۸)
.
برخی معتقدند گرچه کلمات فقها در تعریف عدالت مختلف است ولی حقیقت عدالت نزد آنان یکی است. بنابراین، اختلاف تنها در تعبیر از عدالت است نه در معنای آن (الدر النضید، ج۲، ص۳۵)
.
همچنین تذکر این نکته مفید است که موضوعات زیادی در احکام شرعی مشروط به عدالت شدهاند که برخی از آنها عبارتند از: ولی فقیه، مرجع تقلید، قاضی، شاهد، امام جمعه و جماعت، مأمورین جمعآوری اموال عمومی مانند زکات (الدروس الشرعیة، ج۱، ص۲۴۲ و ۲۴۸؛ جواهر الکلام، ج۱۵، ص۳۳۳- ۳۳۴).