عدالت در کلمات فقها در مواردی شرط عهدهدار شدن برخی مناصب قرار گرفته است؛ در این که در این گونه موارد مراد از عدالت چیست، کلمات فقها مختلف است. شکی نیست که عدالت با ارتکاب گناه کبیره و یا اصرار بر صغیره، بدون آنکه توبهای صورت گرفته باشد، تحقق نمییابد و اگر پیش از آن عادل بوده زوال مییابد. با این حال کلمات فقها در تعریف عدالت مختلف است:
عدالت کیفیتی نفسانی یا ملکهای در انسان است که او را بر ملازمت تقوا (یا تقوا و مروّت) برمیانگیزاند ( ارشاد الاذهان، ج۲، ص ۱۵۶)
. این قول به مشهور متأخران، بلکه مشهور فقیهان نسبت داده شده است (رسائل الشهید الثانی، ج۱، ص۶۳).
عدالت عبارت است از ترک گناه؛ اعم از کبیره و صغیره یا ترک کبیره و عدم اصرار بر صغیره، خواه منشأ آن ملکه نفسانی باشد یا نه. عدالت یعنی ترک گناهان یا خصوص گناهان کبیره که از ملکه نفسانی ناشی میشود (رسائل فقهیه (شیخ انصاری)، ص۶-۸) .
عدالت؛ یعنی اسلام با آشکار نشدن فسقی در بیرون (الخلاف، ج۶، ص۲۱۷ ۲۱۸). بنابراین، هر مسلمانی که از او فسقی دیده نشود، عادل به شمار میرود.
عدالت عبارت است از حسن ظاهر؛ یعنی ظاهر کارهای فرد، نشانگر پایبندی او به احکام شرعی باشد. این تعریف به اکثر قدما نسبت داده شده است (رسائل فقهیة (شیخ انصاری)، ص۸)
.
برخی معتقدند گرچه کلمات فقها در تعریف عدالت مختلف است ولی حقیقت عدالت نزد آنان یکی است. بنابراین، اختلاف تنها در تعبیر از عدالت است نه در معنای آن (الدر النضید، ج۲، ص۳۵)
.
همچنین تذکر این نکته مفید است که موضوعات زیادی در احکام شرعی مشروط به عدالت شدهاند که برخی از آنها عبارتند از: ولی فقیه، مرجع تقلید، قاضی، شاهد، امام جمعه و جماعت، مأمورین جمعآوری اموال عمومی مانند زکات (الدروس الشرعیة، ج۱، ص۲۴۲ و ۲۴۸؛ جواهر الکلام، ج۱۵، ص۳۳۳- ۳۳۴).