در ارتباط بین فرهنگ و اقتصاد، وزن ارزشی این دو عنصر با هم متفاوت است. در این ارتباط متقابل نه از دلالت های فرهنگ روی اقتصاد می شود غفلت کرد، و نه از دلالت های اقتصاد روی فرهنگ. اما تاثیرگذاری این دو مقوله روی هم بستگی زیادی به این دارد که کدام یک از زیربنای نظری و فکری یا عقیدتی قوی تری برخوردار باشد. به این معنا که اگر فرهنگ یک جامعه دارای پشتوانه قوی تری باشد، به عدالت اقتصادی جهت خواهد داد. اما اگر عدالت اقتصادی پشتوانه محکم تری نسبت به فرهنگ داشته باشد، آن را متاثر خواهد ساخت.
بحث اقتصاد یک مقوله کلی است که می توان آن را به زیر بخش هایی مانند اقتصاد تولید، اقتصاد توزیع، اقتصاد رسانه، اقتصاد آموزش و... تقسیم کرد. هرکدام از این زیرمجموعه ها دارای محتوایی وسیع و قابل توجه هستند، میزان توجه به این زیرمجموعه ها در عرصه های علمی بر اساس فرهنگ تعیین می شود. برای نمونه در برخی جوامع بیشتر به اقتصاد جهانگردی توجه شده است یا در کشوری اقتصاد رسانه ای بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. به همین ترتیب درکشوری که در توزیع درآمد شرایط نامناسبی نداشته باشد و بی عدالتی در آن زیاد باشد، توجه به عدالت اقتصادی بیشتر خواهد بود. و در این شرایط با توجه به نیاز شدید اجتماعی، تاثیر عدالت اقتصادی بر فرهنگ قابل توجه خواهد بود. از دیگر سو، با توجه به مقوله مهم عدالت اقتصادی می توان در افکار افراد جامعه و فرهیختگان آن با فرهنگ سازی توجه به عدالت اقتصادی را نهادینه کرد، تا جوامع مختلف به فکر علاج واقعه قبل از وقوع آن باشند. ضمن این که به نظر می رسد در اقتصاد اسلامی، عدالت اقتصادی به عنوان یک اصل مهم و غیرقابل جایگزینی، مقتضی است که با تحقق آن، فرهنگی سالم و عدالت محور تثبیت شود.
محمدرضا آرمان مهر و آسیه فرهمندمنش