عدالت را شاید بتوان یکی از اصلی ترین سرچشمههای شکلگیری جریانهای ادبی دانست. حال اگر دریچۀ چشم خود را با عینک عدالت به سوی ادبیات برگردانیم به جرأت میتوان گفت در اکثر آثار ادبی مسئله عدالت جایگاهی ویژه دارد و ادبا و رماننویسان عدالت را جوهره و شالوده اکثر آثار خود قرار دادهاند. از نوشتههای محسورکننده «داستایوسکی» و «چخوف» و «پوشکین» و «گورکی» در روسیه تا رمانهای تحسین برانگیز فرانسوی همچون نوشتههای «سلین» و «فلوبر» و «پروست» و از آثار تحیر برانگیز «گوته» و «نیچه» در آلمان تا نوشتههای شیرین و خاطرهانگیز نویسندگان انگلیسی همچون «شکسپیر» و «چارلز دیکنز» و «تامس هاردی»، همه و همه دارای بازتابی خاص و معنادار از عدالتاند. عدالتی که در زمینه آن جامعه و فرهنگ ریشه داشته و با تعاریف آن دیار چهره خود را به مردم مینمایانده است. اما به طور قطع باید گفت که قرار دادن انواع عدالتهای مطروحه در یک چارچوب کاری دشوار است.
پرداختن به موضوع عدالت کاری است که متاسفانه تاکنون در حوزه علوم انسانی به صورت تخصصی و چشمگیر بدان پرداخته نشده است. حوزه ادبیات نیز چنین است، چرا که هیچ کار شاخص تحلیلی، و بررسی دقیق علمی در کشور در حوزه ادبیات با موضوع عدالت انجام نشده است. از این روست که معرفی و ترجمه برخی مقالات و پژوهشهای انجامشده در این حوزه با محوریت عدالت کاری لازم و ضروری مینماید. چرا که اولاً محققین با کارهای شاخص انجامشده در این حوزه آشنا میشوند. و از سوی دیگر، نحوه پرداختن و تحلیل این موضوع را از سوی اندیشمندان غربی مورد بازبینی قرار می دهند. این نکته خالی از لطف نیست که موضوع عدالت در حوزه ادبیات زمینهای است که جای کار بسیار دارد. چه اگر در این زمین حاصلخیز با بذرهای مرغوبی کار شود ثمری خواهد داد که عطر آن روشنیبخش جانها و بیدارکننده دلها خواهد بود. عدالت موضوعی نیست که مختص به یک مکان یا زمان خاص باشد. بلکه امری فطری است و فصل مشترک بین انسانهاست. این مسئله از طرفی کار را آسان و از سوی دیگر آن را مشکل میکند. از آنجا که همه انواع بشر به طور فطری و غریزی به مسئله عدالت به عنوان یک حق نگاه میکنند، از این رو مخاطب عام خواهد بود. و از سوی دیگر پرداختن به این موضوع با یک دیدگاه علمی و با تعاریف مشخص کار را مشکل خواهد کرد، چرا که تعاریفی که از عدالت موجود است گاه همسو و در موارد زیادی متضاد یکدیگرند و شاید نتوان در تعاریف به یک زبان مشترک رسید. به عنوان مثال چیزی را که عدهای حق مسلم میدانند عدهای دیگر آن را کاملاً نفی کرده و در برابر آن میایستند.
با این تفاسیر سه محور اصلی در این بحث در نظر گرفته شد که عبارتند از: عدالت شاعرانه، عدالت اجتماعی و عدالت در شکل آرمانی خود (عدالت اتوپیایی). در بحث عدالت شاعرانه مقالهای از «جانتان کرتزر» آورده شده است که در آن ایدههای اصلی زیباییشناختی عدالت چه در ادبیات و چه در سایر حوزهها تبیین شده است و به این مسئله پرداخته شده که عموماً آیا مفهومی کلی همچون عدالت نیازمند تبیین زیباییشناختی هست یا خیر. در ادامه در مقاله دیگری با عنوان داستان و عدالت به کارکرد تعاریف عدالت در حوزه اجتماعی و بازتاب آن در ادبیات پرداخته شده است و اینکه در عدالت فردی نیز عنصری ادبی همچون داستان میتواند تاثیرگذار باشد و برای تکمیل این بحث تخلیصی از کتاب رمانهای اعتراض در قرن ۱۸ انگلستان بدون تصرف آورده شده تا مخاطب در این حوزه نیز به تعریف و تحلیلی درست از این جنبه مطرح شده عدالت در ادبیات نیز آگاه گردد. و در ادامه مقالهای با بررسی دو اثر معروف ادبیات با عنوانهای «آرمانشهر» اثر «سر تامس مور» و «سفرهای گالیور» اثر «جاناتان سوئیفت» به عدالت از منظر متعالی و آرمانشهری آن پرداخته میشود. در حوزه عدالت در ادبیات در بحث نظری اثری مطرح و مشخص به صورت ترجمهشده وجود ندارد که بتواند نظریات نویسندگان کشورهای دیگر را به مخاطب ایرانی معرفی کند. اگر چه باید انصاف را رعایت کرد و گفت رمانهایی که ترجمه میشوند گاه به مضامین عدالت پرداختهاند اما این را هم باید در نظر گرفت که حق مطلب ادا نشدهاست.
سعید محمدی. تلخیص و ویرایش: محمدرضا آرمان مهر