آنچه به زعم این نوشتار خطرناک و مسری است، این است که اگر برخی افراد به سوی رفاه طلبی بروند، این خصیصه به سرعت در جامعه رشد می کند؛ چرا که چشم و هم چشمی کردن و خود را با دیگران مقایسه کردن به راحتی مابین افرادی که از جهاتی در وضعیت یکسان قرار دارند، گسترش یافته و به آسانی هم قابل جلو گیری نیست. زیرا افراد یکسان همچون دو دوست، دو برادر و یا خواهر، احساس می کنند چه چیزی از دیگری کمتر دارند تا از آسایش های مشابه یا بیشتر برخوردار نشوند. اگر هدف رفاه طلبی باشد، بتدریج حدودِ شرعی، و محدوده های امر پروردگار نیز کنار نهاده خواهد شد. خطر طولانی مدت این است که گرچه ممکن است خودِ افراد نسل اول به دلیل تربیت و آموزش های دوران کودکی و نوجوانی خویش حاضر نباشند برخی حدود شرعی و خط قرمز ها را بشکنند؛ امّا فرزندان وی که در محیط رفاه بزرگ شده و به آسایش خو کرده اند، حاضر نخواهند شد رفاه خود را ترک گفته و به راحتی بیشتری از این خط قرمز ها خواهند گذشت.آنها برای دستیابی به رفاه بیشتر حاضر خواهند بود به هرگونه عملی دست بزنند.
خطر اصلی این نیست که یک نفر دچار رفاه زدگی شده و فرضاً برخی فرایض شرعی خود را فرو نهد، گرچه به جای خود این موضوع نیز خطرناک هست، بلکه خطر اصلی این است که رفاه زدگی موجب فرو غلطیدن کل جامعه در مسیری بدون انتها می شود؛ مسیری که با شبهه و حرام شروع شده و سپس هر عملی مجاز شمرده می شود؛ و نه تنها مجاز، که از همه ابزار دین، فلسفه و عقل نیز کمک می گیرد تا شرایط خود را توجیه نماید. لذا این توجیه همان جهل مرکب است که رهایی از آن بسیار مشکل است. آسیب دیگری که این روال ایجاد می کند، این است که موجب فقر بیشتر فقرا و عمیق تر شدن شکاف های طبقاتی می گردد؛ همان چیزی که در نهایت موجب طغیان و بروز انقلاب های بعدی خواهد شد؛ و در نهایت به ضرر همان رفاه زدگان و یا فرزندان آنها خواهد بود. مگر تاریخ غیر از این حکایت می کند؟ در قرآن نیز نام امت ها و اقوام زیادی برده شده است که به دلیل رفاه طلبی در نهایت به عذاب ها و بلاهای الهی دچار شده و امروزه عبرت تاریخ شده اند.
به هرحال نظام امروز ایران، مدعی جامعه ای است که می خواهد به جامعه عدل جهانی منتهی شود؛ و نه این که مجدداً همان چرخه تاریخ تکرار شود. اتفاقاً برای ایران امروز که در شرف پیشرفت های شگرف اقتصادی است، این خطر، یعنی رفتن جامعه به سوی رفاه زدگی، بیش از هر زمانی وجود دارد. وقتی به دلیل تلاش ها و مقاومت های ایثارگرانه ملتی، خدواند نعمت خود را ارزانی آن قوم و ملت می کند، نه برای خوشایند آنان که برای امتحان الهی است. پاداش کامل و تامّه الهی در این جهان نیست؛ و بلکه در آن جهان خواهد بود؛ آنچه در این جهان از خوبی و بدی وجود دارد، همه و همه آزمون های مختلف الهی است. اگر آن ملت دچار غرور شدند و تصور کردند که نغمات از آنها رخت بربسته و نعمات به سوی آنها آمده است، و سپس دست به جانب رفاه زدگی و رفاه طلبی گشودند، بی گمان در ورطه خطر و نابودی هم در این دنیا و هم در آن دنیا قرار خواهند گرفت. این خطر، از خطر بدحجابی ها و بد دینی ها و یا بی دینی ها بدتر است. چرا که حتی یکی از عوامل اصلی و قدرتمند همان بی دینی ها، بی حجابی ها و فساد های اخلاقی، مسائل اقتصادی و مشکلات آن است.
امروزه متأسفانه احساس می شود که رفاه زدگی به سرعت در حال گسترش است، در حالی که گسترش سریع آن و خطرات بالقوه آن، کمتر مورد توجه برنامه ریزان قرار گرفته است؛ کارشناسان مربوطه، سمینارهای برگزار شده و مراکز علمی نیز به این جنبه جنگ نرم توجه چندانی نمی کنند. هیچ جا این سخن مطرح نمی شود که گسترش رفاه زدگی و رفاه طلبی چه زیان های غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت؛ این مسئله مورد بررسی قرار نمی گیرد که فرهنگ مصرف گرایی، تجمل گرایی، اسراف و تبذیر، چشم و هم چشمی، فرهنگ بیگانه پرستی و عدم اعتماد به نفس، عدم اعتماد به تولیدات داخلی، سقوط در سراشیبی اضمحلال فرهنگی و.... چه اندازه می تواند موجب از رونق افتادن اقتصاد شود؛ و از سوی دیگر به این توجه نمی شود که این فرهنگ بیگانه می تواند موجب هجوم آسانتر و سریعتر فرهنگ فاسد اخلاقی غرب شود. لذا عدم توجه به این مسئله، موضوع را بسیار خطرناک ساخته است؛ چرا که بیماری که شناخته نشده باشد، و بیماری که خود بیمار از وجود آن آگاه نباشد، بسیار خطرناک تر از بیماری آشکار خواهد بود. رفاه زدگی و انحطاط اخلاقی، دو برادر بدون جدایی از هم هستند؛ که یکی موجب بروز دیگری می شود. دو نیروی شیطانی که نمی توان یکی را حذف کرد ولی به دیگری توجه نداشت. بی توجهی به یکی از این دو جنبه موجب شکست در هردو خواهد شد. مگر غیر از این است که رانت ها، فسادهای اقتصادی، خودخواهی ها و خودکامگی های اقتصادی، همه و همه نتیجه زیاده خواهی هایی است که ریشه آن ناشی از رفاه طلبی و رفاه زدگی است؟ مگر غیر از این است که علت اصلی عدم موفقیت برنامه های فرهنگی اخلاقی و یا حتی شکست آن، ناشی از گره خوردن فرهنگ و اقتصاد می باشد؛ پس آیا نباید همزمان با کار فرهنگی اخلاقی که البته به جای خود ضروری و لازم است، اصلاح فرهنگ اقتصادی و یا به عبارتی مبارزه با رفاه طلبی هم صورت گیرد؟
محمد ساجدی و محمدرضا آرمان مهر