آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

داستان عدالت(5)

دو دوست با یکدیگر زیر درختی نشستند تا با یکدیگر غذا بخورند یکی 3 قرص نان داشت و دیگری 5 قرص. در این هنگام نفر سوم و رهگذری از انجا عبور می کرد و اینها نیز به رسم ادب دعوتش کردند و بفرمایی زدند و او هم لبیک گفت و هم سفره شان شد. غذا که تمام شد مرد سوم 8 درهم به دو نفر داد و گفت این هم بابت نان شما و رفت.
دو نفر بر سر تقسیم پول نزاع کردند. انکه 3 نان داشت می گفت نصف آن 8 درهم مال من است و نصفش از تو. اما دیگری که 5 نان داشت می گفت نه 5 درهم از من است و 3 درهم از تو!!!
آنان برای دعوی رسیدند به محضر امیر المومنین(ع). مولا بعد شنیدن سخنان آن دو فرمودند: نزاع بر سر این گونه موارد از فرومایگی است بروید و مصالحه کنید.عزت و ارزش انسان از دو گرده نان بسیار بیشتر است. مصالحه کنید و بروید.
اما صاحب 3 نان راضی نمی شد و می گفت من حقم را می خواهم. مولا فرمودند باشد حالا که حقت را می خواهی بدان از ان 8 درهم فقط یک درهم از ان توست و 7 درهم دیگر از ان هم سفره ات که 5 قرص نان داشته. مرد به شدت برافروخته شد که این چه عدالتی است و شروع کرد به مجادله.
امیر المومنین در یک اعجاز قضایی که در ان احاطه بر ریاضیات و عدالت و منطق موج می زند، فرمودند: شما 8 قرص نان داشته اید. یعنی اگر هر نان را به سه قسمت تقسیم کنید به هر کدامتان 8 تکه رسیده است. مرد سوم که 8 درهم پرداخته و 8 تکه نان خورده یعنی برای هر تکه 1 درهم پرداخته درست است؟ هر دو گفتند: آری... مولا ادامه دادند: خوب پس تا کنون از 24 قسمت نان 16 تا قسمت ماند که 8 تکه از ان مرد اول بوده و 8 تکه را نیز مرد دوم و صاحب 5 قرص نان خورده. هر دو به نشان تایید سر تکان دادند. مولا به نفر اول فرمودند: تو که 8 تکه نان خوردی یعنی عملاً دو نان و نصف خورده ای، تو 3 قرص نان آورده ای و 2 قرص و نصف را خورده ای یعنی از 3 نان تو فقط یک تکه اش را میهمان شما و نفر سوم خورده پس 1 درهم از آن تو می شود و باقی از هم سفره ات.

[توضیح: فردی که سه قرص نان آورده در واقع 3*3 =9 تکه آورده که خودش 8 تکه را خورده و در نتیجه یک تکه را فرد سوم خورده است]

چالش در مصادیق(9): یارانه نقدی در ترازوی عدالت

از جمله موضوعات مورد بحث در شرایط کنونی جامعه ما، یارانه نقدی است. از جمله کارکردهای مثبت یارانه نقدی حمایت از محرومان جامعه است که می تواند ادامه داشته باشد.  اما به طور کلی روند گذشته نشان داده که یارانه نقدی نمی‌تواند حمایت خوبی از جانب دولت باشد، چون هم بار تورمی دارد و هم الگوی مصرف خانوار را تغییر می‌دهد. به عنوان مثال، سال گذشته مصرف لبنیات خانوار کاهش پیدا کرده که نشان می‌دهد یارانه نقدی صرف چیزهای دیگر شده است. پرداخت یارانه نقدی مثل این است که در یک جیب مردم ۴۵هزار تومان گذاشته شود و از جیب دیگرشان چندین برابر برداشته شود. 
علاقه شدید و سیاسی دولت به توزیع پول نقد میان مردم با هدف جلب محبوبیت به عنوان علت مکمل در مجموع باعث شد تا قانون هدفمندی یارانه‌ها با محوریت پرداخت یارانه نقدی به اجرا در بیاید. این درحالی بود که در اصل، هدف از اجرای این قانون جلوگیری از اختصاص یارانه غیرهدفمند و عمومی به کالاها بود. تردیدی نیست که عده زیادی از مردم به علت فشار فراوانی که از بابت اجرای نادرست قانون هدفمندی متحمل شده‌اند، نیاز فراوانی به یارانه نقدی دارند و به همین خاطر هم مسائلی مانند زمان واریز یارانه‌ها و مبلغ آن، به شدت مورد توجه آنان قرار دارد اما واقعیت این است که دولت باید این واقعیت را به مردم توضیح دهد که ادامه پرداخت این مبالغ در بلند مدت نه ممکن است و نه درست. 
بر این اساس، در کوتاه مدت و میان مدت، این سه اقدام مناسب به نظر می رسد:

الف - یارانه نقدی فقط به گروه های پایین و نیازمند جامعه پرداخت شود.

ب - برای گروه های متوسط، به جای یارانه نقدی، یارانه کالایی پرداخت شود.

پ - پرداخت یارانه به گروه بالای درآمدی به طور کلی بی معناست و مناسب است لغو شود.

 اما در درازمدت دولتمردان و نمایندگان مجلس باید با پذیرفتن اصول اقتصاد مانند اصل علامت‌دهی قیمت‌ها، تأثیر نسبت قیمت‌ها با میزان مصرف کالاها و تأثیر نقدینگی در تورم، با شیب ملایمی به سمت صفر کردن یارانه نقدی پرداختی حرکت کنند و حمایت‌های لازم را به شیوه صحیح آن که پایین آوردن و حتی رایگان کردن خدمات عمومی است، از اقشار مختلف به عمل آورند. در این شیوه که تقریباً در تمامی کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته اجرای می‌شود، حداقلی از خدمات اجتماعی مانند تحصیل،‌ بهداشت،درمان، اسکان و... برای تمامی مردم به صورت رایگان ارائه می‌شود. البته طبیعی است که با توجه به کمینه بودن کیفیت این خدمات، طبقات متوسط و ثروتمند جامعه با پرداخت هزینه‌های بیشتر از خدماتی با کیفیت بالاتری بهره‌مند می‌شوند. اما مهم این است که طبقات ضعیف به سطح قابل قبولی از این قبیل خدمات دسترسی دارند. چنین رویکردی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز وجود دارد و از سال‌ها قبل ارائه این قبیل خدمات به عنوان وظایف حاکمیت و مشخصاً دولت در این قانون تعریف شده است. به نظر می‌رسد در چنین شرایطی می‌توان امید داشت ماجرای پردردسر و نادرست پرداخت یارانه نقدی که طی سال‌های اخیر به دل مشغولی بزرگ دولت‌ها و دغدغه اصلی بسیاری از افراد جامعه تبدیل شده است، به شیوه صحیحی حل و فصل شود. 

توزیع درآمد(3)

در این یادداشت به برخی از آمارهای توزیع درآمد در نظام سرمایه دای اشاره می شود که بر اساس آن امکان پیش بینی وضع آینده این نظام ممکن می شود. با وجود تمهیداتی که جهت حفظ نظام اقتصاد سرمایه داری اندیشیده شده است، و اعمالی که برای نجات آن در مرحله تحول سرمایه داری لیبرال به مقرراتی انجام شده است، بسیاری از اقتصاددانان سرمایه داری نگرانی خویش را در مورد آینده این نظام ابراز داشته اند، که یکی از مهمترین موارد آن توزیع درآمد نابرابر و شکاف فزاینده طبقاتی است(نمازی،1382: 183).
دو دهه آخر قرن بیستم، دوران رونق اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر بازاد آزاد در غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا است. اما توزیع درآمد پیوسته نابرابرتر شده است. لستر تارو(Lester Thurow) در کتاب معروف خود که با عنوان آینده سرمایه داری ترجمه شده است، در زمینه توزیع درآمد وثروت آماری را ارائه می دهد که برخی از آنها به این شرح است: صد درصد افزایش مزد و حقوق مردان آمریکا در دهه 1980نصیب 20 درصد رده نیروی کار شد که سهم یک در صدی که در بالاترین رده نیروی کار قرار دارد از افزایش مزد 64 درصد و از افزایش درآمدها 90 درصد بود. در اولین سال های دهه 1990سهم یک در صد بالای جمعیت از ثروت آمریکا به بیش از 40 در صد رسید که نسبت به دهه 1970 دو برابر شده بود. در انگلستان در حالی که متوسط درآمد ها از 1979 تا 1993 افزایش یافته است، درآمد ده درصد پایین،17 درصد کاهش داشته است(تارو،57-44). 

در مقیاس جهانی، نابرابری بین کشورهای بزرگ صنعتی شمال و کشورهای جنوب پیوسته در حال افزایش است. 70درصد تجارت جهانی در سلطه 500 شرکت قراردارد. سهم 5 شرکت بزرگتر از بازار جهانی کالاهای بادوام مصرفی 70درصد؛خودرو، هواپیمایی، الکتریکی، الکترونیکی، فولاد و فضایی بیش از 50 درصد؛ و از بازار نفت،کامپیوتر و صنعت رسانه بیش از 40 درصد است. گزارش توسعه انسانی1998برنامه عمران ملل متحد، سهم 20 درصد ثروتمندترین و20 درصد فقیرترین مردم را این گونه مقایسه کرده است: در سطح جهانی روند نابرابری در حال افزایش است. در حالی که سهم 20 درصد جمعیت ثروتمند جهان از زیر 70 درصد در سال 1960 به 80 درصد درآمد در سال 1989 افزایش می یابد ,سهم 20 درصد جمعیت فقیر به کمتر از 2 درصد کاهش یافته است. 

 تارو آینده نظام سرمایه داری را این گونه پیش بینی می نماید: «نابرابری ثروت ها و درآمدها همه جا رو به افزایش است. اکثریتی عظیم با تنزل دائمی مزدهای واقعی خود روبرو هستند. طبقه ای از کارگران فاقد فن و مهارت که اقتصاد مولد و ثمربخش به آنان نیازی ندارد در حال پا گرفتن است. میثاق اجتماعی بین طبقه وسط آمریکا و شرکت ها شکسته است. نظام تامین اجتماعی که در صد سال گذشته درمان اصلی درد نابرابری ها بوده است، در حال عقب نشینی است. نیروهای تحول زای صفحه ناپیدای اقتصادی دست به کارند تا رویّه اقتصادی کره زمین را به سرعت دگرگون سازند.»(تارو، 390). البته باید توجه داشت با وجودی که اوضاع توزیع درآمد در نظام سرمایه داری وخیم است، اما اوضاع توزیع درآمد در کشور ما نیز چندان مساعد نیست و باید چاره ای برای حل این معضل اندیشید. 

شعر عدالت(5): عدالت در شعر شاعران غیر ایرانی

شاعران فارسی زبان غیرایرانی نیز آثار زیبایی درباره عدالت دارند. از جمله می توان به شعر «بازگشت» اثر معروف محمد کاظم کاظمی شاعر متولد افغانستان اشاره داشت:
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌/ پیاده آمده‌ بودم‌، پیاده خواهم رفت‌
طلسم غربتم امشب شکسته خواهدشد/ و سفره‌ای که تهی ‌بود، بسته خواهدشد
و در حوالی شبهای عید، همسایه‌!/ صدای گریه نخواهی شنید، همسایه‌!
همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهد رفت‌/ و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهد رفت‌.
ملاحظه می شود که وی چه هنرمندانه درباره اوضاع مهاجران افغانی شعر سروده است. به هر صورتی در ابعاد جهانی، کشوری می تواند داعیه عدالت طلبی داشته باشد که عدالت را در داخل کشور خود مراعات نماید. در مرحله بعد می تواند سایر کشورها را به عدالت فرا خواند. اما شعری دیگر از او:
منم تمام افق را به رنج گردیده‌/ منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده‌
منم که نانی اگر داشتم‌، از آجر بود/ و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود

به هرچه آینه‌، تصویری از شکست من است‌/ به سنگ‌ سنگ بناها، نشان دست من است‌

اگر به لطف و اگر قهر، می ‌شناسندم‌/ تمام مردم این شهر، می ‌شناسندم‌
من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد/ نماز خواندم‌، اگر دهر ابن ‌ملجم شد.

چالش در مصادیق(8): ارز مرجع و عدالت؟!

درباره ارز مرجع و تاثیر آن در اقتصاد ایران نظرات متفاوتی وجود دارد که این یادداشت بعد از بیان دلایل موافقین و مخالفین، تلاش دارد راهکاری مناسب و عملیّاتی ارائه نماید.

دلایل مخالفین: برخی فعالان اقتصادی بخش خصوصی معتقدند که رانتی در ارائه ارز مرجع به کالاهای اساسی وجود دارد موجب می شود هر چه ارز ۱۲۲۶تومانی به واردات تزریق شود، مصرف‌کننده تاثیر آن را احساس نکند و کالاها را با ارزی نزدیک به ارز آزاد خریداری نماید. این موضوع حاکی از آن است که ارز ۱۲۲۶تومانی به دست رانت‌خواران رسیده و سود آن را کسانی می برند که به ارز مرجع دسترسی دارند. از این رو عده‌ای ممکن است رانت‌هایی دریافت کنند که منجر به پدیده قاچاق شود. وقتی کالاهای اساسی با ارز مرجع قیمت‌گذاری شود، امکان قاچاق آن به کشورهای همسایه وجود دارد، و از این رو باید جلو این استفاده نابجا گرفته شود.

دلایل موافقین: اثر مثبت این امر پایین نگه‌داشتن قیمت کالاهای اساسی است که موجب می‌شود به مردم فشار وارد نشود. افزایش قیمت کالاهای اساسی هم تورم واقعی ایجاد می‌کند و هم تورم انتظاری، بنابراین لازم است تبعات آن هم در نظر گرفته شود. آثار روانی شدید این مشکل، نگرانی‌های زیادی را برای آینده ایجاد خواهد کرد. در شرایط حاضر، مردم با مشکلات معیشتی مواجه هستند و قدرت خرید نیازهای ضروری خود را ندارند و همین امر آسیب جدی به جامعه وارد می‌کند.

راهکار پیشنهادی: منطق می‌گوید باید واردات با ارز تک‌نرخی انجام شود که مفسده‌های اقتصادی از بین برود، اما شرایط اقتصادی کنونی جامعه نرمال نیست. مابه‌التفاوت نرخ ارز مرجع ۱۲۲۶ تومانی و ۲۴۵۰ تومانی موجب وارد شدن فشار به مردم می‌شود و در این شرایط باید از دهک‌های پایین جامعه حمایت شود. شاید راه حل این موضوع را باید در برنامه ای میان مدت یا دراز مدت جست، چرا که حذف یکباره ارز مرجع سبب تورم است. باید به تدریج و حتی بدون تبلیغاتی که امواج تورمی ایجاد می کند، ارز مرجع را به گونه ای حذف کرد که نامحسوس باشد، و در کنار آن کالاهای اساسی را به صورت سهمیه ای در اختیار اقشار آسیب پذیر قرار داد. به این صورت هم رانت های موجود به تدریج حذف می شود و هم اقشار پایین جامعه آسیب نمی بینند. نکته آخر این که فارغ از موضع‌گیری‌های سیاسی، همه باید در این مورد احساس مسئولیت کنند، تا کشوری که در لبه پرتگاه قرار دارد به جایگاه شایسته خود برسد.

شعر عدالت(4): عدالت در شعر شاعران

در یادداشت های قبلی به برخی اشعار در رابطه با عدالت اشاره شد. در این یادداشت نیز به برخی اشعار دیگر اشاره می شود که نشانه اهمیت عدالت در فکر و ذهن شاعران است.
نظامی عدالت را برای آبادانی مملکت ضروری می داند:
رسم ستــــــم نیست جهــــان یافتن/ ملک به انصاف تـــــــوان یافتن
هر چه نه عدل است، چه دادت دهد/ وآن چه نه انصاف، به بادت دهد
عدل، بشیـــــری است خِرد شاد کن/ کارگری مملـــکت آباد کــــن
مملکت از عـدل شـــــود پـــــایدار/ کــــــار تو از عدلِ تو گیرد قرار
سلطان سخن، سعدی، عدالت را سبب نیک نامی می نامد:
جز نام نیک و بد، چه شنیدی که باز ماند/ از دور مُلک دادگران و ستمگران
عــــــدل اختیار کن که به عالم نبرده اند/ بهتر ز نام نیک، بضاعت مسافران
صائب در انتظار ظهور عدالت جهانی است:
صبح ظهور حضرت مهدی که حصن دین/ از اعتقاد راسخ او گشت استوار
خـــورشید آسمــان عــدالت که آفتاب/ بر نقطه ی عدالت او می کند مدار
به نظر می آید محتشم کاشانی نیز در این ابیات به استقبال ظهور عدالت در آخر الزمان رفته است:
خوش آن بیداد کز فریاد من جانان برون آید/ نفیر دادخواهان سرکشد،سلطان برون آید
به عــزم بزم خاصش گیرم آن دم دامن رعنـا/ که داد دادخواهان داده از ایوان برون آید
عدالت یکی از چهار اصل اخلاقی است که شیخ محمود شبستری به آن اشاره دارد:
اصولِ خُلق نیک آمد عدالت/ پس از وی حکمت و عفّت، شجاعت
عدالت چون شعار ذات او شد/ ندارد ظلم، از آن، خُــــلقش نکـــو شد
ظهور نیکویی در اعتدال است/ عدالت، جسم را اقصی کمـــال است
ملک الشعرای بهار لازمه قضاوت صحیح را رعایت عدالت می شمارد:
قضاوت ز روی عدالت شود/ نه از روی بیداد بخل و جفا
او همچنین کیفر را سرانجام ظالمان اعلام می دارد:
گرچه بیداد بسی کرد، ولی کیفر یافت/ نیک دریابد بیدادگران را کیفر

عدالت، مشترک لفظی یا مشترک معنوی؟

مشترک دو قسم است: مشترک لفظی و مشترک معنوی. اشتراک لفظی به معنای تعدّد معانی حقیقی برای یک لفظ در یک زبان است. مثل عین؛ عین معانی متعدد دارد، این معانی با هم اشتراکی ندارند و حقیقت همه اینها از یکدیگر جداست. تعیین معنایی که مراد گوینده است در مشترک لفظی نیازمند قرینۀ تعیین کننده است. اشتراک معنوی، به معنای تعدّد افراد معنای حقیقی یک لفظ است مانند لفظ‌ انسان که مشترک معنوی بین زید و بکر و خالد است. یعنی انسان یک معنا دارد، ولی مصادیقش زیاد است.
درباره عدالت هم در این وادی بحث شده است. آیا عدالت در زمینه های مختلف معانی گوناگونی دارد که با هم ارتباطی ندارند، و به اصطلاح مشترک لفظی است (عدالت اقتصادی و سیاسی و ... وجه مشترکی ندارند)؟ و یا یک مفهوم است و چند مصداق دارد و به اصطلاح مشترک معنوی است (عدالت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و... مصادیقی از یک مفهوم مشترک عدالت هستند)؟ (ملکیان، 1385: 404) 

اگر گفته شود که عدالت، مشترک لفظی است، تا قرینه نداشته باشیم نمی توانیم بگوییم کلمه عدالت بر چه مفهومی دلالت دارد. این امر به خصوص در زمان مراجعه به منابع دینی اهیمت می یابد. اما اگر بگوییم که عدالت مشترک معنوی است، می توان در همه موارد یک مفهوم کلی برای آن در نظر گرفت. شاید به طور کلی بتوانیم بگوییم عدالت مشترک معنوی است و به مفهوم کلی قرارگیری هر چیز در جای خودش (وضع کل شی فی موضعه)، و یا رعایت استحقاق ها برای چیزهای مختلف، و یا دادن حق هر چیزی به آن است (اعطا کل ذی حق حقه). و این مفهوم کلی در حیطه های گوناگون مصادیق مختلفی دارد.

چالش در مصادیق(7): عدالت در عزیمت به مراسم معنوی حج

حج با توجه به ابعاد معنوی و عبادی که دارد برای تقرّب الهی و تعالی روحی جایگاه خاصی دارد. اما سوال این است که در شرایط کنونی و با مشکلات اقتصادی که کشورهای اسلامی را فرا گرفته است، آیا صحیح است که یک فرد چندین بار به حج برود؟ البته توصیه نگارنده وبلاگ این است که هر مسلمان آزاده ای به طور کمینه یک بار به حج برود، تا حضور قطره ای خود را در اقیانوس بی کران الهی درک نماید. اما برخی افراد به طور متوالی در این عبادت انسان ساز حاضر می شوند، که این حضور با توجه به مشکلات موجود و همچنین خیل افرادی که عازم نشده اند جای سوال دارد. در ادامه به برخی آمار در این زمینه اشاره می شود.

طبق آمار بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000 دلار یا نزدیک سی میلیارد دلار بوده است. زائرین ایرانی که به صورت تمتع و یا عمره در همان سال به مکه رفته اند1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000 دلار یا به عبارتی نزدیک به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر به این که هواپیمایی جمهوری اسلامی قدرت جابجایی این همه زائر را نداشته است، شرکت هواپیمایی عربستان انتقال نزدیک 54 درصد از زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است. طبق گزارش مقامات دیپلماتیک ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران  عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوا صادر کرده اند که ایرانیان شیعه کافر هستند. طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران ایرانی منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
با یک حساب سرانگشتی به وسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد، یا می توان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد نمود. یا می توان 10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد. یا می توان با پول دو سال حجاج یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت 75.000 بشکه احداث کرد. یا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود. اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار تجارت حج را در اختیار دارند آباد می شود.... همان طور که گفتم بیان این آمار به معنای زیر سوال بردن این عبادت زندگی بخش نیست، بلکه تلنگری است به افرادی که بدون توجه به مشکلات جامعه پیاپی به حج می روند. در ضمن این امر می تواند تبعات منفی بر عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه داشته باشد و از سوی دیگر، هزینه های آن در توسعه عدالت و رسیدگی به محرومان به کار رود. به قول مولوی:

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید               معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار             در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید              هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید                  یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیف است نشان‌هاش بگفتید         از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدیت           یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد           افسوس که بر گنج شما پرده شمایید.

شعر عدالت(3): عدالت بالاترین ارزش

در میان شاعران معاصر، زبان شعری فریدون مشیری ساده و صمیمیت خاص خود را دارد، اما در عین سادگی، مفاهیم بلند و زیبایی را ارائه می دهد. در شعر زیر او صمیمانه با پروردگار صحبت می کند، و با زبان شاعری خود عدالت را والاترین ارزش هستی می شمارد. عدالتی که خداوند متعال به طور تکوینی در جهان نهاده است، اما مخلوقات او با اقدامات نادرست خویش آن را در حیطه تشریعی گسترش نداده اند یا نتوانسته اند تحقق بخشند. خداوند عادل است و عادلانه خلقت کرده است، و این انسان است که با ظلمش عدالت تکوینی پروردگار را بسط نداده است.
گفت روزی به من خدای بزرگ                    نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی که مراست             چهره‌ات را به خنده‌ای نگشود!
این هوا، این شکوفه، این خورشید               عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو                     این شب و ماه و آسمان کبود!
این همه دیدی و نیاوردی                          همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من                       گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ                     بی‌شکایت نمی‌کنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی                        که درست است هرچه حق فرمود
خوش سرایی‌ست این جهان، لیکن             جان آزادگان در آن فرسود
جای این‌ها که بر شمردی، کاش                  در جهان ذره‌ای عدالت بود.

توزیع درآمد(2)

 دو تقسیم کلی در حیطه نظریه پردازی توزیع درآمد وجود دارد: توزیع درآمد عواملی(Functional distribution of Income) چگونگی توزیع درآمد را بین سرمایه گذاران، کارگران و مالکان یا موجران توضیح می دهد. اما توزیع درآمد مقداری(Size distribution of Income) چگونگی توزیع مجموع درآمد بین مردم یا خانوارها را بیان می نماید، بدون این که به چگونگی کسب درآمد، موقعیت جغرافیایی یا منابع شغلی درآمد توجه کند(روزن،1378: 359). عدالت اقتصادی مستلزم آن است که توزیع درآمد عواملی و مقداری، شاخص های مناسب و عادلانه ای داشته باشند.
تئوری های تبیین توزیع درآمد در بین اشخاص ناشی از دو مکتب عمده هستند، اولی مکتب آمار نظری است که ایجاد درآمد را با کمک فرایندهای تصادفی تبیین می کند، که تنها توضیحی ناقص از فرایند ایجاد درآمد است، افرادی مثل گیبرات(Gibrat, 1931)، روی(Roy, 1950) و چامپر ناون (Champernowne, 1953) از نمایندگان این مکتب هستند. مکتب دوم که مکتب اجتماعی- اقتصادی است، توزیع درآمد را با استفاده از عوامل نهادی و اقتصادی مثل جنس، آموزش، اشتغال و... تبیین می نماید. نمایندگان آن افرادی چون مینسر(Mincer, 1958) و تین برگن(Tinbergen, 1975) بوده اند(کاکوانی). روشن است که در بحث عدالت اقتصادی به طور جدی به رویکرد دوم نیاز مبرم است، هرچند مکتب آمار نظری می تواند تکمیل کننده باشد.
نکته آخر این که تفاوت دو مفهوم بی عدالتی در توزیع درآمد(Unfair Incom Distribution) و فقر(Poverty) در این است که مفهوم فقر به پایین ترین طبقه در رتبه بندی توزیع درآمد مرتبط است، اما بی عدالتی در توزیع درآمد با تمامی طبقات درآمدی ارتباط می یابد.