در این یادداشت به برخی از آمارهای توزیع درآمد در نظام سرمایه دای اشاره می شود که بر اساس آن امکان پیش بینی وضع آینده این نظام ممکن می شود. با وجود تمهیداتی که جهت حفظ نظام اقتصاد سرمایه داری اندیشیده شده است، و اعمالی که برای نجات آن در مرحله تحول سرمایه داری لیبرال به مقرراتی انجام شده است، بسیاری از اقتصاددانان سرمایه داری نگرانی خویش را در مورد آینده این نظام ابراز داشته اند، که یکی از مهمترین موارد آن توزیع درآمد نابرابر و شکاف فزاینده طبقاتی است(نمازی،1382: 183).
دو دهه آخر قرن بیستم، دوران رونق اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر بازاد آزاد در غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا است. اما توزیع درآمد پیوسته نابرابرتر شده است. لستر تارو(Lester Thurow) در کتاب معروف خود که با عنوان آینده سرمایه داری ترجمه شده است، در زمینه توزیع درآمد وثروت آماری را ارائه می دهد که برخی از آنها به این شرح است: صد درصد افزایش مزد و حقوق مردان آمریکا در دهه 1980نصیب 20 درصد رده نیروی کار شد که سهم یک در صدی که در بالاترین رده نیروی کار قرار دارد از افزایش مزد 64 درصد و از افزایش درآمدها 90 درصد بود. در اولین سال های دهه 1990سهم یک در صد بالای جمعیت از ثروت آمریکا به بیش از 40 در صد رسید که نسبت به دهه 1970 دو برابر شده بود. در انگلستان در حالی که متوسط درآمد ها از 1979 تا 1993 افزایش یافته است، درآمد ده درصد پایین،17 درصد کاهش داشته است(تارو،57-44).
در مقیاس جهانی، نابرابری بین کشورهای بزرگ صنعتی شمال و کشورهای جنوب پیوسته در حال افزایش است. 70درصد تجارت جهانی در سلطه 500 شرکت قراردارد. سهم 5 شرکت بزرگتر از بازار جهانی کالاهای بادوام مصرفی 70درصد؛خودرو، هواپیمایی، الکتریکی، الکترونیکی، فولاد و فضایی بیش از 50 درصد؛ و از بازار نفت،کامپیوتر و صنعت رسانه بیش از 40 درصد است. گزارش توسعه انسانی1998برنامه عمران ملل متحد، سهم 20 درصد ثروتمندترین و20 درصد فقیرترین مردم را این گونه مقایسه کرده است: در سطح جهانی روند نابرابری در حال افزایش است. در حالی که سهم 20 درصد جمعیت ثروتمند جهان از زیر 70 درصد در سال 1960 به 80 درصد درآمد در سال 1989 افزایش می یابد ,سهم 20 درصد جمعیت فقیر به کمتر از 2 درصد کاهش یافته است.
تارو آینده نظام سرمایه داری را این گونه پیش بینی می نماید: «نابرابری ثروت ها و درآمدها همه جا رو به افزایش است. اکثریتی عظیم با تنزل دائمی مزدهای واقعی خود روبرو هستند. طبقه ای از کارگران فاقد فن و مهارت که اقتصاد مولد و ثمربخش به آنان نیازی ندارد در حال پا گرفتن است. میثاق اجتماعی بین طبقه وسط آمریکا و شرکت ها شکسته است. نظام تامین اجتماعی که در صد سال گذشته درمان اصلی درد نابرابری ها بوده است، در حال عقب نشینی است. نیروهای تحول زای صفحه ناپیدای اقتصادی دست به کارند تا رویّه اقتصادی کره زمین را به سرعت دگرگون سازند.»(تارو، 390). البته باید توجه داشت با وجودی که اوضاع توزیع درآمد در نظام سرمایه داری وخیم است، اما اوضاع توزیع درآمد در کشور ما نیز چندان مساعد نیست و باید چاره ای برای حل این معضل اندیشید.