آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

شعر عدالت(31): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(6)

استواری و پایبندی به پیمانی که بر بنیاد دادگستری به میان می آید، از آموزه های بزرگ فردوسی در شاهنامه است. وقتی به صلح پیمان بسته می شود باید به آن پایبند بود. وقتی با رای و خرد و داد مشکلی از میانه بر می خیزد، نباید شمشیرها از نیام ها کشیده شوند.

شما داد جویید و پیمان کنید/ زبان را به پیمان گروگان کنید

مکن ای برادر به بیداد رای/ که بیداد را نیست با داد پای

به هر کار فرمان مکن جز به داد/ که از داد باشد روان تو شاد

 فردوسی پیوسته شاهان را از بیدادگری بر حذر می دارد و آنها را  به دادگستری فرا می خواند. برای آن که اگر بیداد در جامعه خیمه افرازد، آن گاه این بدبختی است که بر همه جا سایه می افگند و همه چیز از زندگی تهی می شود. 

نزاید به هنگام در دشت گور/ شود بچۀ باز را دیده کور

شود در جهان چشمۀ آب خشک/ نگیرد به نافه درون بوی مشک

ز کژی گریزان شود راستی/ پدید آید از هر سوی کاستی

به دشت اندرون گرگ آدم خورد/ خردمند بگریزد از بی خرد

مکن شهریارا گنه تا توان/ به ویژه کزو شرم دارد روان

بی آزاری و سودمندی گزین/ که این است فرهنگ و آیین و دین

فردوسی آزار نرساندن به دیگران را یک  فرهنگ می داند، یک آیین می داند و حتی پایگاه آن را تا مرز دین بلند می سازد. امروزه بحث آزار نرساندن به دیگران در غرب یک  موضوع جدی است و در این پیوند کارگاه های آموزشی راه اندازی می کنند تا شهروندان با روحیه بهزیستی و هم زیستی در خانواده و جامعه زیست کنند(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(30): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(5)

روایت است که باری در بغداد آتش سوزی انبوهی به میان آمد و نیمۀ شهر در آتش سوخت. عارفی نیز در شهر دکانی داشت، چون احوال از او پرسیدند، شیخ خدا را شکر کرد که دکان مرا زیانی نرسیده است. گویند بعداً آن شیخ از این شکرگزاری بسیار پشیمان شد و پیوسته می گریست و می گقت که هرقدر به دربار خداوند دست نیاز و زاری بر می دارم  و می خواهم تا شانه هایم را از بار گران شرمساری آن شکرگزاری سبک سازد؛ اما هم چنان حس می کنم بار گران آن شرمساری  روی شانه هایم سنگینی می کند، برای آن که چگونه می توانستم شکر به جای آورم در حالی که نیمۀ شهر سوخته بود. سعدی این جا نیز سعادت را یک امر همگانی می داند که در تنهایی نمی توان به آن دست یافت:

نخواهد که بیند خرمند، ریش/ نه برعضو مردم نه بر عضو خویش

پسندی که شهری بسوزد به نار/ وگرچه سرایت بود برکنار

توانگر خود آن لقمه چون می خورد/ چو بیند که درویش خون می خورد

 شاهان با دادگری است که می توانند کشور را در امن نگه دارند. فردوسی در شاهنامه از شاهان می خواهد که جز به دادگری کاری نکنند که با داد گری می توانند، جهانی را زیر نگین داشته باشند:

تو آنی که گیتی بجویی همی/ چنان کن که بر داد پویی همی

تو گر دادگر باشی و پاک دین/ زهرکس نیابی به جز آفرین

اگر دادگر باشی و سر فراز/ نمانی و نامت بماند دراز

 شاهان بیدادگر نه تنها در این جهان با نفرین و نکوهش مردم رو به رو اند؛ بلکه در نزد خداوند نیز سرانجام بدی خواهند داشت. یعنی چنین شاهانی نفرین شدگان هر دو جهان! هم مانده از مردم و هم مانده از خداوند!:

همان شاه بیدادگر درجهان/ نیکوهیده باشد به نزد مهان

به گیتی بماند از او نام بد/ همان پیش یزدان سرانجام بد(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(29): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(4)

گفته اند هرملتی سزاور آن دولتی است که بر آن حکومت می کند. سخنی که این روزها بسیار تکرار می شود و می گویند این سخن از نیچه است؛ اما سعدی چنین چیزی را یک امر خداوندی می داند. او سلطان بیدادگر را خشم خداوند می خواند که بر قومی فرود آمده است.

به قومی که نیکی پسندد خدای/ دهد خسرو عادل و نیک رای

چو خواهد که ویران شود عالمی/ کند ملک در پنجۀ ظالمی

سگالند از او نیک مردان حذر/ که خشم خدای است بیدادگر

مکن تا توانی دل خلق ریش/ وگر می کنی می کنی بیخ خویش

مروت نباشد بدی با کسی/ کزو نیکویی دیده باشی بسی

آسایش و سعادت یک امر فردی نیست، بلکه یک امر جمعی است. در یک خانوادۀ بدبخت هیچ فرد خانواده نمی تواند خوشبخت باشد. به همین گونه که در جامعۀ که سرطان بدبختی در تار و پود آن دویده است، هیچ خانوادۀ نمی تواند احساس خوشبختی کند. وقتی شیون از خانۀ همسایه بلند است تو نمی توانی در آسایش بخوابی یا آبی از گلویت به گوارایی بگذرد. پس به گفته سعدی باید خوشبختی‌ها را همگانی ساخت، اگر در جایگاه بلندی ایستاده ایم، باید دستی دراز کنیم و افتاده‌یی را دست گیریم که نیک بختی همین است، در دوستی و یاری با دیگران.

نخواهی که باشد دلت دردمند/ دل دردمندان برآور زبند

رۀ نیک مردان آزاده گیر/ چو ایستاده ای دست افتاده گیر(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(28): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(3)

امروزه میزان نیرومندی یک دولت را وابسته به میزان حمایت و پشتیبانی مردم از آن دولت می دانند. یعنی هرقدر این حمایت بیشتر باشد، آن دولت از نیرومندی بیشتری برخوردار است و بر عکس آن. البته هیچ دولتی نمی تواند پشتیبانی مردم را بدون دادگستری و بدون تامین عدالت اجتماعی به دست آرد. سعدی مردم را ریشه های اصلی درخت دولت می داند و به شاهان هشدار می دهد که متوجه تازگی و استواری این ریشه‌ها باشند ورنه درخت دولت آنها فرو می افتد.

برو پاس درویش محتاج دار/ که شه از رعیت بود پاسدار

رعیت چو بیخ اند و سلطان درخت/ درخت ای پسر باشد از بیخ سخت

دل زیردستان نباید شکست/ مبادا که روزی شوی زیر دست

با ظلم هیچ گونه نظامی را نمی توان استوار نگه داشت، در ادبیات کلاسیک ما رابطۀ مردم و شاهان را پیوسته با استفاده از تمثیل گوسفندان و شبان بیان کرده اند. این تمثیل برخاسته از همان فرهنگ سیاسی دوران فیودلیته است. سلطان اختیار کامل دارد که با مردم چگونه رفتاری می کند، همان گونه که شبان می تواند هرگونه رفتاری با رمۀ گوسفندانش داشته باشد. سلطان برای مردم پاسخ گو نیست و بالاتر از ارادۀ او آراده‌یی وجود ندارد. او هم قانون می سازد و هم آن را اجرا می کند. همان گونه که شبان یا صاحب رمه می تواند رمۀ خود را به هر جایی بکشاند، بفروشد، یا بکشد. رمه‌گان باید به دنبال او راه بزنند و تا آن جا می توانند آزاد باشند که او می خواهد. مفهوم رعیت در همین دوره است که وارد ادبیات سیاسی می شود. یعنی سلطان همان شبان است و مردم همه همان رمه گان.  با این همه، شبان این مسوُولیت را دارد که  گوسفندان را از چنگ و دندان گرگان نجات دهد و برایشان چراگاه های خرم و چشمه های گورارا فراهم سازد، اما همیشه چنین نیست. این شبان گاهی خود همان گرگ است و هرگونه که بخواهد گوسفندان را می درد. بدبختی گوسفندان آن گاه چند برابر می شود که گرگی در جامۀ شبانی اختیار گوسفندان را در دست گیرد. این تمثیل همان پادشاه یا سلطان بیدادگر است که پیوسته بر رعیت خود بیداد روا می دارد.  به گفتۀ سعدی امیران و شاهانی که بر مردم استبداد روا می دارند و دل آنان را می آزارند، در حقیقت ریشۀ پادشاهی خود را برمی کنند.

نکند جور پیشه سلطانی/ که نیاید زگرگ چوپانی

پادشاهی که طرح ظلم افگند/ پای دویار ملک خویش بکند(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(27): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(2)

 هیچ تردیدی نخواهد بود که بگوییم تمام حرکت های انقلابی و تحول طلبانۀ انسان‌ها در درازای تاریخ گونه یی از دادخواهی گروهی مردم بوده است؛ اما با اتکا به شیوه‌های خشونت بار. قیام سپارتاکوس در آن سوی سده های دور یک قیام دادخواهانه است، برای آن که نمی خواهد در یک مبارزۀ خونین کشته شود و یا هم او بردۀ دیگری را بکشد، تا دیگران بخندند و از جان دادن آنها لذت ببرند. دادخواهی راه رسیدن به داد است، برای آن که باهم زیستن و بهتر زیستن و در صلح و دوستی زیستن، بدون داد و داد گستری نه پایه یی دارد ونه هم ریشه‌یی . منازعه ها وجنگ ها همه از خط بی عدالتی بر می خیزند. بی عدالتی که از میانه بر خیزد، دیگر چیزی برای جنگ و منازعه باقی نمی ماند. حافظ ما را به نشاندن نهال دوستی رهنمایی می کند تا زندگی ما همیشه چنان بهاران سبز و خرم باشد:

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی بر کن که  رنج بی شما آرد

 یا جای دیگر آسایش دو گیتی را در مروت با دوستان و مدار را با دشمنان می داند:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در شعر کلاسیک فارسی دری شاید کمتر شاعری را بتوان یافت که به موضوع داد و دادگری نپرداخته باشد. فراخوان شعر فارسی دری برای باهم زیستن و بهتر زیستن پیامی است برای همۀ بشریت، که از این نقطه نظر شعرفارسی می تواند در میان شعر جهان جایگاهی بسیاربشکوه، بلند و افتخار آمیز داشته باشد. 

شیخ سعدی وقتی به انسان نگاه می کند، ماهیت انسان را در نظر دارد، نه رنگ او را و نه زبان و دین و آیین او را. برای آن که همگان از یک گوهر آفریده شده اند و بندگان خداوند اند، درد یک انسان درد همه انسان ‌هاست. نجات یک انسان نجات یک جامعه است و کشتن یک انسان کشتن یک جامعه.

بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش زیک جوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار

نگاه سعدی به امیران و شاهان چنان است که پیوسته آن ها را به داد و دادگری فرامی خواند. او می گوید شاهان مردم آزار را مرگ بهتر است تا زندگی:

ای زبردست زیردست آزار/ گرم تاکی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهان داری/ مردنت به که مردم آزاری(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(26): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(1)

داد خواهی، پند و اندرز حکیمانه و شناخت هستی برای بهتر زیستن و باهم زیستن، در طیف گستردۀ مضمون و محتوای شعر فارسی دری جایگاه بزرگی دارد.  این جا از این روزنه نگاهی داریم به شعرچند تن از بزرگان شعر فارسی دری که پی گیری این موضوع در شعر همه شاعران بحثی خواهد بود بسیار دراز دامن که به سال ها  پژوهش و تحقیق گروهی نیاز دارد.

زیستن در داد و مبارزه در برابر بیداد، از دغدغه های همیشه‌گی انسان است. انسان تا زیسته است، در هوای عدالت زیسته است و تا که زنده گی به سر می برد، هوای رسیدن و زیستن در عدالت و داد را دارد . از این نگاه انسان همیشه موجودی است دادخواه. گاه از نفس اماره به نفس لوامه و به نفس مطمینۀ  پناه می برد و ازشر نفس اماره به دادخواهی بر می خیزد. شاید نتوان انسانی را تصور کرد که پس از اجرای کار ناروایی  به سرزنش وجدان گرفتار نیامده باشد. اگر کسی خود را فارغ از هرگونه سرزنش وجدان بداند، می شود در انسان بودن او شک کرد که انسان تنها غریزه نیست، و آن چیزی که انسان را از دایرۀ تنگ وسیاه غریزه بیرون می کند، معنویت اوست، وجدان اوست و خرد اوست و آن تاج کرمناست که خداوند بر سر او نهاده است. با هرکار ناروایی انسان به وجدان خود پناه می برد، ملول و سر افگنده  و از شرنفس اماره به داد خواهی بر می خیزد. چنین است که به سرزنش وجدان گرفتار می آید، همان چیزی که در میان مردم به نام عذاب وجدان شناخته شده است. رودکی سمرقندی بزرگترین مردانه‌گی و آسایش را در آن می داند که انسان بر نفس امارۀ خود حاکم باشد و بر دیگران یاری رسان.

گر بر سر نفس خود امیری مردی/ بر کور و کر ار نکته نگیری مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن/ گر دست فتاده یی بگیری مردی

در گام دیگر وقتی زنده‌گی انسان تهدید می شود، و زورمندان حق او را می ربایند، او به قانون و مجریان قانون پناه می برد و به دادخواهی بر می خیزد و نظام باید او را به داد برساند؛ اما پیوسته چنین نیست که مجریان قانون دادخواه را به داد برسانند؛ برای آن که در درازی تاریخ دستگاه های حاکمه بیشتر پاسدارا جایگاه زورمندان بوده است. 

پناه بردن انسان به درگاه خداوند خود گونۀ دیگری از داد خواهی است. انسان آن گاه که در رسیدن به حق خود نا امید می شود، زورمندان بر او می تازند و مجریان قانون از او حمایت نمی کنند، آن‌گاه به خداوند پناه می برد و دادخواهی می کند و می خواهد تا خداوند او را به داد برساند. باور مندی انسان به عدالت خداوندی و روز باز پرس بزرگترین روزنۀ امیدی است که انسان در روشنایی آن توانسته است تا پیوسته کوله بار سنگین دشواری‌های زنده‌گی را بردوش کشد و به امید روز باز پرس و عدالت خداوندی شکیبایی پیشه کند. به گفتۀ فردوسی:

ستا‌نندۀ داد آن کس خداست/ که نتواند از پادشاه داد خواست (ادامه دارد)

پرتو نادری

برخی تدابیر اسلام در جهت توزیع عادلانه درآمد(5)

دوم - خمس: در خمس که عمده ترین دریافتی آن از درآمد کسب است، در صورتی که از مخارج سال اضافه بیاید، یک پنجم باقیمانده گرفته می شود که این نشانگر بخشودگی مالیاتی درآمدهای پایین است. سه سهم از خمس برای یتیمان، مسکینان و درراه ماندگان سادات است، و سه سهم دیگر که در اختیار رسول خدا (ص) بود، بیشتر توسط حضرت، صرف کمک به فقرا می شد. امیرمومنان(ع) فرمود: «آن هنگام که ما خاندان محمد (ص) در خانه های بی در و بی سقف می زیستیم، و لباس درستی نداشتیم و بیشتر ما هنگام نماز به نوبت از یک لباس استفاده می کردیم، چه بسا مالی می رسیدکه خدا آنرا فقط حق ما قرار داده بود، رسول خدا ایثار می کرد و آنرا به صاحبان اموال و قوی دستان می بخشید تا شاید از این راه  دل آنها به اسلام  متمایل شود(شیخ صدوق ،۱۴۰۳: ۲/ ۳۷۳ و ۳۷۴).
سوم - خراج: در وضع مالیات خراج توانایی خراج گزاران در نظر گرفته می شود. امیرمومنان(ع) در فرمان به مالک  دستور می دهد که اگر رعایا  از سنگینی خراج شکایتی داشتند، آنرا در جهت بهبود حال آنها تخفیف ده(دشتی، 1369: 176). خراج از زمین هایی که با جنگ فتح شده گرفته می شود و ملک همه مسلمانان است. حاکم اسلامی جهت تقویت دین و جهاد با  کافران و مصالح عمومی از آن استفاده می کند(حر عاملی، 1412: 15/ 110).
چهارم - جزیه: فقط از اهل کتاب گرفته  می شود(حر عاملی، 1412: 15/126)که هم از مسلمانان ثروتمندترند، و هم از پرداخت خمس وزکات معافند. درباره مصرف آن، در صدر اسلام به مهاجران پرداخت می شد که از فقیرترین افراد بودند، اما بعد به همه آنان که در راه دفاع از اسلام جهاد می کنند، می رسد(شیخ مفید، 1417: 274), برخی گفته اند: کار به دست ولی امر است و می تواند به فقرا نیز بدهد (طباطبایی، 1414: 7/ 289 و 490)
این موارد نشانگر آن است که بخش اصلی مالیات دریافتی دولت اسلامی از ثروتمندان بوده است، و از سوی دیگر توزیع و مصرف مالیات های مزبور در بیشتر اوقات به نفع صاحبان درآمدهای پایین است.

برخی تدابیر اسلام در جهت توزیع عادلانه درآمد(4)

ت- ب- وظیفه حکومت
اقتصاددانان بخش عمومی اذعان دارند که ارزش های اجتماعی ممکن است لازم بداند که دولت در زمینه توزیع درآمد و ثروت که از نظام بازار و از انتقال حقوق مالکیت از راه ارث بدست می آید، تعدیلاتی را اعمال نماید. و این تعدیل ها را که در جهت انطباق درآمد و ثروت با آنچه که از نظر جامعه  وضع مناسب یا عادلانه توزیع تلقی می گردد، در حیطه وظیفه توزیعی دولت قرار می دهند(ماسگریو،۱۳۷۲ :۶و۷).
دولت اسلامی در مواردی باهدف پر کردن شکاف درآمدی بین اقشار اجتماعی در اقتصاد دخالت می کند. در این رابطه بیشتر سیاست های اسلام  سیاست های درآمدی و مالی است که طی آن دولت بیشتر درآمد خود را از ثروتمندان کسب می کند(از طریق وضع مالیات بر آنها) و بیشتر هزینه های خود را صرف رفاه محرومان می کند.
در جانب درآمدها اسلام چهار مالیات شرعی را بیشتر از ثروتمندان می گیرد:
اول- زکات . به نظر می رسد احکام زکات معلول رفع فقر از جامعه است. موارد هشتگانه مصرف زکات(توبه:۱۰)بیشتر به طبقات پایین جامعه تعلق می گیرد(حر عاملی،۱۴۱۲ :۹/ ۱۷۵ - ۱۰۸)حتی در زکات فطره که مالیات ثابت سرانه ای است، در صورتی پرداخت آن واجب است که فرد قادر به تامین مخارج سال خود باشد(همان:۱۵/ ۱۲۶)
دوم – خمس (ادامه دارد). 

برخی تدابیر اسلام در جهت توزیع عادلانه درآمد(3)

 پ- تحریم ربا
ربا در اسلام در ردیف پیکار با خدا و رسول او است.(بقره:۲۷۹-۲۷۸) و صاحبان پول اجازه دارند با انعقاد قراردادهای مشارکت، مضاربه و…با کارفرما شریک شوند و در خطر سرمایه گذاری سهیم شوند، به طوری که باید سود و زیان احتمالی بین دو عامل اصلی تولید یعنی  کار و سرمایه عادلانه تقسیم شود. شاید مهمترین اثر تحریم ربا در اقتصاد، لغو بازار وام باشد، به این صورت که بازاری بوجود نخواهد آمد که عده ای بتوانند ربا بدهند و عده دیگر ربا بگیرند(صدر،1374: 294)  و این به نوبه خود سبب افزایش تقاضای سرمایه گذاری خواهد شد(صدر،1374: 304)  .
ت- توجه به محرومان وآسیب پذیران
گروهی در جامعه به دلیل عدم توانایی در فعالیت اقتصادی، و یا عدم زمینه مناسب جهت فعالیت، قادر به تامین نیازهای خود نیستند، اسلام دو راه مشخص جهت کمک به آنها مطرح کرده است:
ت- الف- مسوولیت ملت
مردم وظیفه دارند در سوانح طبیعی مثل زلزله ،سیل و…به یکدیگر یاری رسانند، و خداوند کوتاهی کنندگان در راه انجام این وظیفه را تهدید به نابودی و جانشینی گروه دیگری بجای آنها کرده است(محمد:۳۸). پیامبر اسلام (ص) می فرماید:«ما آمن بی من بات شبعان وجاره جائع؛(کلینی ،۲:۱۴۰۵/ ۶۶۸) آنکه شب سیر بخوابد درحالی که همسایه اش گرسنه است، به من ایمان نیاورده است.» حتی پیامبر(ص)  اهل آبادی را که شب گرسنه ای درآن بخوابد از جمله کسانی شمرده است که خدا در قیامت به آنان نظر نمی کند(حر عاملی،۱۴۱۲: ۱۲/ ۱۳۰) 
ت- ب- وظیفه حکومت(ادامه دارد)

برخی تدابیر اسلام در جهت توزیع عادلانه درآمد(2)

در جهت تقویت بازار سرمایه انسانی، اسلام بر گسترش روابط حقوقی کار و دستمزد عادلانه تاکید دارد:

 الف- گسترش روابط حقوقی کار 

کارفرما و کارگران در اقتصاد اسلامی می توانند نه بر اساس عرضه و تقاضای بازار کار، بلکه بر اساس تقسیم در آمد و سود واقعی فعالیت های اقتصادی در قراردادهایی مثل مشارکت، مضاربه، مزارعه و مساقات عمل کنند، و یا بر اساس عقد اجاره در مقابل دستمزد ثابت کار کنند، یا ترکیبی از آن دو را انتخاب نمایند و خطر و ریسک کارهای خود را کاهش دهند. به عبارت دیگر این روابط و قراردادها قدرت چانه زنی سرمایه انسانی را افزایش می دهد(موسویان،۵۲:۱۳۸۰) مثلا در شرایط اطمینان، نیروی کار می تواند در سود حاصل از مشارکت کار و سرمایه شرکت جوید، و در اوضاعی که با ریسک زیادی همراه است می تواند به شرط گرفتن دستمزد به کار مشغول شود، در حالی که سرمایه دار به علت تحریم ربا چنین انعطافی در سرمایه گذاری ندارد(صدر،1374: 268). 

ب- تاکید بر دستمزد عادلانه

در اسلام غصب یا کم دادن دستمزد کارگران در کنار گناهانی مثل اختراع دین و انسان فروشی گذاشته  شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « ان الله غافر کل ذنب، الا من احدث دینا او اغتصب اجیرا اجره او باع حرا؛(حکیمی،۴:۱۳۷۸/۴۵۶) خداوند هر گناهی را می بخشد مگر اینکه کسی دینی بسازد؛ یا مزد کارگری را غصب نماید یا آزادی را به بردگی بفروشد.»

به طور کلی در بازار سرمایه انسانی، اسلام به دنبال تقویت این بازار است، و به نیروی انسانی اهمیت می دهد. در یادداشت های بعدی نگرش اسلام به دو بازار سرمایه مالی و سرمایه فیزیکی بررسی خواهد شد.