آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

داستان عدالت(20): انوشیروان عادل

هنگامی که انوشیروان خواست ایوان کاخ مدائن را بسازد دستور داد زمین های اطراف آن را خریداری کنند، زمینهای اطراف از صاحبانش خریداری شد مگر پیرزنی که امتناع ورزید. انوشیروان گفت: خانه پیرزن در جای خودش باقی باشد و آنگاه ساختمان او را محکم و با دوام کرد، ایوان را محیط بر آن ساخت. اهل آن نواحی آنجا را خانه ی پیرزن نامیدند .
گویند هر روز دود از آشپزخانه پیرزن بر دیوارهای کنده کاری شده زیبای عمارت می نشست و هر صبح و عصر گاوش از روی فرش های ایوان گذر می کرد و غلامان شکایت به شاهنشاه بردند، اما وی گفت: هر چه خراب شد دوباره از نو تعمیر کنید .
قیصر روم سفیری به ایران فرستاد و وقتی سفیر به مدائن آمد از عظمت و زیبائی آن بنا در شگفت شد. در گوشه ایوان یک نقص و کجی توجه او را جلب کرد، پرسید: آن قسمت چرا درست نشده است ؟ گفتند این محل خانه پیرزنی است که مایل به فروش نشد و پادشاه هم او را مجبور نکرد. سفیر گفت : این چنین کجی و نقص که از عدل و دادگری بهم رسد بهتر از آراستگی و درستی است که از روی ظلم و جور پیدا شود...
به نقل از کتاب ایران در زمان ساسانیان

فیلم عدالت(7): لزوم ساده زیستی مسوولان

در این کلیپ امام خمینی(ره) معتقد است افرادی می توانند فقر را در جامعه اسلامی از بین ببرند که خودشان طعم فقر را چشیده باشند. ایشان در جای دیگری گفته است: من یک موی این کوخ نشینان را به همه کاخ نشینان ترجیح می دهم. برای مشاهده روی لینک کلیک کنید: لزوم ساده زیستی مسوولان

متاسفانه آرمان های انقلابی گاهی توسط پیروان به بیراهه می رود، انقلاب ها معمولا با ندای عدالت شروع می شود، اما به تدریج ثروتمندان، مناصب سیاسی را در دست می گیرند و انقلاب های توده های پابرهنه را منحرف می کنند. این یکی از چالش های مهم انقلاب اسلامی است که باید مورد توجه قرار گیرد. 

تصویر عدالت(9): آغاز و انجام

دو تصویر فوق را که دیدم، احساس کردم می تواند در یک یادداشت با هم اورده شود تا اغاز و انجام سرنوشت همه ما روشن شود. متاسفانه واقعیتی است که سرانجام زندگی ابنای بشر عادلانه و با مرگ خواهد بود. زنگ خطری برای صاحبان ثروت که دیگر چاره ای از آن ندارند و بهتر است توشه ای برگیرند.

فیلم عدالت(6): اختلاف در ارزش های عدالت خواهانه

در ویدئوی کوتاه زیر، به زیر سوال رفتن ارزش های عدالت خواهانه در سطح جامعه توجه شده است. به دیگر سخن، در گفتمان عدالت، گاهی در مفاهیم اصلی عدالت اتفاق نظر دیده نمی شود، چه برسد به مصادق آن. تا زمانی که اجماع و تفاهم نسبی در مفاهیم اصلی پیدا نشود، شاید نتوان به مصادیق عدالت پرداخت. هر چند این فیلم سخنرانی کوتاهی است اما حاوی نکات مهمی است. برای مشاهده روی لینک روبرو کلیک کنید: گفتمان عدالت طلبی

تابع رفاه اجتماعی در اسلام و تعادل سراسری در اقتصاد اسلامی

تابع رفاه اجتماعی اسلام به صورت تابع تساوی گرایانه نیست، چرا که توزیع رفاه به شکل مساوی از نظر اسلام عادلانه نیست. از سوی دیگر تابع رفاه اجتماعی در اسلام مانند مطلوبیت گرایان نیست، چرا که از نظر اسلام حق باید بین حق داران توزیع شود، که از جمله آنها فقیران جامعه هستند. تابع رفاه اجتماعی بر طبق تعالیم اسلامی به نظر می رسد حالت میانه ای از نظرات تساوی گرایان و مطلوبیت گرایان باشد، به این صورت که در اسلام عدالت در عین اینکه با تساوی مطلق تطابق ندارد، با این حال، بالا رفتن رفاه افراد جامعه همراه با توزیع متعادل رفاه بین آنها اهمیت دارد، به طوری که اگر تغییری سبب شود که رفاه برخی افراد افزایش چشمگیری یابد و رفاه عده ای به طور ناچیزی کاهش یابد به طوری که رفاه کل جامعه به میزان زیادی افزایش نشان دهد، این تغییر در رفاه کل ارزشمند می باشد. اگر توزیع رفاه بین افراد بهبود یابد، بدون این که رفاه کل تغییر کند، رفاه اجتماعی افزایش خواهد یافت(صدر،۱۳۷۴: ۳۲۱و ۳۲۲). اسلام در برابر برخورداری های جامعه ساکت نیست، و برای توازن اجتماعی اهمیت قائل است، مطلوبیت مسلمانان از  مطلوبیت سایر افراد جامعه متاثر است.
تعادل سراسری در اقتصاد اسلام: مطابق تعالیم اسلام، اسراف، اتلاف و فعالیت های ناسالم اقتصادی وجود ندارد و این عامل باعث تعادل تولید کننده و مصرف کننده می شود، و افراد در فضای سالم به رقابت با هم می پردازند، و سود افراد تنها بسته به سعی و خلاقیت و سرمایه انسانی آنها دارد، پس توزیع درآمد عواملی شامل توزیع سود، اجاره یا مزد متناسب با حق افراد و عادلانه است، و در تعادل مصرف کننده و تولید کننده، نسبت جانشینی دو کالا برابر قیمت نسبی آنها است. این تعادل و اعتدال که منجر به انتخاب حد متناسب و متوازن در ترکیب دو یا چند کالا می شود با تعریف عدالت از سوی شهید مطهری(حفظ تناسب و توازن) انطباق دارد، بنابراین در اقتصاد اسلامی کارایی و عدالت منطبق و توام با هم هستند(صدر،۱۳۷۴:۳۳۹ و۳۳۸ و۳۳۶ و۳۲۲) .

اسلام و رسیدگی به فقرا

رسول خدا(ص) همه مسلمانان را در بهره گیری از انفال مساوی قرار داد، و در مورد برخی از انفال مثل ارث کسانی که وارث نداشتند، و غنیمت هایی که بدون اذن امام گرفته می شد، پیامبر اسلام (ص)آنها را بین یاران خود تقسیم می کرد و بیشتر به نیازمندان می داد. درباره غنایم جنگی نیز پیامبر اکرم سهم افراد شرکت کننده در جنگ را مساوی در نظر می گرفت(مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۹/ ۲۶۹و ۲۷۰)، از طرفی نیز چون بیشتر جنگجویان افراد فقیر یا متوسط جامعه بودند،بیشتر غنایم نصیب آنها می شد.
دولت باید سیاست استفاده از درآمدها را متوجه اقشار آسیب پذیر نماید و آنرا در جهت ایجاد اشتغال، و یا کمک های بلاعوض به محرومان قرار دهد، پیامبر (ص) فرمود:«آنکه خدا او را مسوول امور مسلمانان کرده است، اما به نیاز آنها بی توجهی نماید، خدا نیز به فقر و نیاز او توجهی نخواهد کرد.»(ابی داوود،بی تا:۲/ ۱۲۲) در صدر اسلام بلال از جانب رسول خدا(ص) وظیفه داشت به وضع فقرا رسیدگی کند(صدر، ۱۳۷۴: ۷۲)بلال برای دستگیری نیازمندان ماموریت داشت تا لباس و غذا برای آنها فراهم آورد، او حتی مامور بود که در صورت نداشتن بودجه قرض کند و به مصرف بینوایان برساند، این ماموریت پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، از جانب حضرت زهرا(س) به بلال سپرده شد و امام حسن(ع) نیز همین رویه را ادامه داد(کتانی،ج ا: 441- 442). امام علی (ع) در نامه به ابن عباس فرماندار مکه می نویسد:«اموالی که نزد تو جمع شده و مربوط به خداست، در مصرف آنها دقت کن، و آنرا صرف عیالمندان و گرسنگان نما به طوری که صحیح به دست نیازمندان برسد، و مازاد آنها را نزد ما فرست تا بین آنان که اینجا هستند تقسیم کنیم.» (نهج البلاغه،نامه ۶۷) خود حضرت در طول دوران خلافتش از بیت المال وجهی را به خود اختصاص نداد.(ابوعبید،1388: 383- 386)
صاحب کتاب «بدائع الصنائع» تهیه داروی فقرا و بیماران و درمان آنها، تهیه کفن مردگان بدون مال، هزینه کودکان بی سرپرست، هزینه ناتوانان از کار و… را از بیت المال می داند.(الکاسانی،بی تا: ۹۶). باملاحظه موارد فوق روشن می شود که در اسلام به تامین سخاوتمندانه و آبرومندانه نیازمندان تاکید ویژه ای شده است.
ثمرات محو فقر فراوان است که می توان به این موارد اشاره نمود: حیات جسمی (انما بنی الجسد علی الخبز). تامین حیات فکری (ان الفقر مدهشه للعقل). تامین حیات اعتقادی(ان الفقر منقصه للدین). فرصت رشد معنوی و ادای واجبات(لولاالخبز ما صلینا). کرامت یافتن و خروج از انزوای اجتماعی(الفقیر لا یسمع کلامه)(حکیمی،1367: 3: 239). در سطح جامعه تحقق قسط سبب افزایش رفاه و خشنودی همگانی، کاهش جرایم و ناهنجاری ها، تقویت انسجام ملی، برقراری عوطف انسانی، و زمینه ساز تخلق به اخلاق الهی می شود

شعر عدالت(34): عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.


عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم،

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم،

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین

زمین و آسمان را

واژگون، مستانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم،

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

سبحۀ، صد دانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم،

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان،

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

آواره و ، دیوانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم،

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،

سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

پروانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم،

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد،

گردش این چرخ را

وارونه ، بی صبرانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم.

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،

بجز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم .

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!

و گر نه من بجای او چو بودم ،

یکنفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !


شعر از :استاد رحیم معینی کرمانشاهی

شعر عدالت(33): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(8)

 گاهی هم ریشۀ جنگ‌ها و ستیزه‌ها را در موجودیت جنگ افزار‌ها می دانند؛ در حالی که جنگ افزار وسیله یی است که جنگ را با آن به پیش می برند. چگونگی کاربرد جنگ افزار وابسته به انسان‌هاست. مردمان با استفاده از تفنگ از سرزمین خود در برابر مهاجمان پاسداری می کنند، باز در جایی دیگر با تفنگ به تاراج زندگی دیگران می پردازند، پس ماهیت جنگ ها است که چگونگی استفاده از تفنگ و جنگ افزار را مشخص می سازد. تفنگ در دست یک مهاجم یک وسیلۀ اهرمنی است ؛ اما همین تفنگ در دست کسی که از خانوادۀ خود و از سرزمین خود پاسداری می کند یک وسیلۀ مشروع است. رودکی سمرقندی در یکی از سروده هایش به چنین چیزی اشاره می کند و به تاکید می گوید که تیغ را برای ستمگران نساخته اند که به وسیلۀ آن بیداد را در جامعه حاکم سازند:

چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت/ نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت

این تیغ نه از بهر ستم کاران کردند/ انگور نه از بهر نبید است به چرخشت

عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت

گفتا که که را کشتی تا کشته شدی زار/ تا باز کجا کشته شود آن که ترا کشت

انکشت مکن رنجه به در کوفتن خویش/ تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

سال‌های درازی است که جنگ در دنیا ادامه دارد. این جنگ خونین فرهنگ خونین خود را نیز به میان آورده است. ادامۀ چنین وضعیتی می تواند ریشه های عواطف انسانی را بخشکاند. ما نیازداریم تا روان اجتماعی خود را با استفاده از آموزه های فرهنگی و ادبی خود پرورش دهیم. از این نقطه نظر باید به آموزه های ادبی فرهنگی سرزمین خود بیشتر رجوع کنیم. شعر و ادبیات فارسی به مانند دریای خروشانی در کنار ما جاری است. این که ما از این دریا چقدر می توانیم استفاده کنیم و چقدر می توانیم روان اجتماعی خود را از آن سیراب سازیم، این دیگر وابسته به اراده و توانایی های انسانی ماست. باید به جنبه های آموزشی ادبیات و فرهنگ خود در پیوند به  پاسداری از ارزش ها و منش های انسانی، داد و دادگستری در میان مردمان، توجه کنیم و روان اجتماعی خود را از سرچشمه های عشق و عاطفۀ انسانی سیراب سازیم، تا حس همدلی، همزیستی و بهزیستی در میان ما بیشتر ریشه گیرد و به برگ وباری برسد!

پرتو نادری

شعر عدالت(32): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(7)

به باور فردوسی بیدادگران سرانجام خود را در چاه بیداگری خود می اندازند، در جهان به بدنامی شهره می شوند و به سزای بیدادگری خود می رسند:

مکن بد که بینی به فرجام بد/ زبد گردد اندرجهان نام بد

نگیرد ترا دست جز نیکویی/ گر از مرد دانا سخن بشنوی

هر آن کس که اندیشه یی بد کند/ به فرجام بد با تن خود کند

وگر بد کنی جز بدی ندروی/ شبی در جهان شادمان نغنوی

جهان را نباید سپردن به بد/ که بر بدکنش بی گمان بد رسد

چنین است که او شاهان را به خداترسی و دادجویی و دادگستری فرا می خواند و ستمگری را مایۀ عزل شاهان می داند. به زبان دیگر شاهان بیداد گر را سزاوار اورنگ بزرگی و شاهی نمی داند:

چه گفت آن سخن گوی با ترس و هوش/ چو خسرو شدی بندگی را بکوش

به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس/ به دلش اندر آید زهر سو هراس

اگر داد دادن بود کار تو/ بیفزاید ای شاه مقدار تو

چو خسرو به بیداد کارد درخت/ بگردد از او پادشاهی و بخت

مگر تا نیاری به بیداد دست/ نگردانی ایوان آباد پست

چنین گفت نوشیروان قباد/ که چون شاه را سر بپیچد زداد

کند چرخ منشور او را سیاه/ ستاره نخواند و را نیز شاه 

ستم، نامۀ عزل شاهان بود/ چو درد دل بی گناهان بود

اما این بیدادگری چیست؟ چگونه می توان تعریفی از آن به دست داد. به نظرمولانا جلال الدین محمد بلخی هر چیزی که در موقعیت نامناسب آن جای گیرد یا به زبان امروزیان هر ناشایسته یی که جای شایسته یی را گیرد این خود بی عدالتی است و ظلم همین است:

عقل چبود آب ده اشجار را/ ظلم چبود، آب دادن خار را

موضع رخ شه نهی ویرانی است/ موضع شه اسب هم نادانی است

از نظر مولانا حاکمیت داد آن است که کس را بر کس توان ستمگری نباشد که با ستمگری نه تنها نمی توان هیچ مشکلی را حل کرد؛ بلکه خود سرچشمۀ مصیبت های بزرگ و بزرگتری می شود، تنها با داد و عدل است که جامعه به آرزو های خود می رسد:

عدل باشد پاسبان کام ها/ نی به شب چوبک زنان بر بام ها

عدل شه را دید در ضبط حشم/ که نیارد کرد کس بر کس ستم

چارۀ دفع بلا نبود ستم/ چاره، احسان باشد و عفو کرم(ادامه دارد)

پرتو نادری

شعر عدالت(31): داد خواهی و داد گستری در شعر فارسی دری(6)

استواری و پایبندی به پیمانی که بر بنیاد دادگستری به میان می آید، از آموزه های بزرگ فردوسی در شاهنامه است. وقتی به صلح پیمان بسته می شود باید به آن پایبند بود. وقتی با رای و خرد و داد مشکلی از میانه بر می خیزد، نباید شمشیرها از نیام ها کشیده شوند.

شما داد جویید و پیمان کنید/ زبان را به پیمان گروگان کنید

مکن ای برادر به بیداد رای/ که بیداد را نیست با داد پای

به هر کار فرمان مکن جز به داد/ که از داد باشد روان تو شاد

 فردوسی پیوسته شاهان را از بیدادگری بر حذر می دارد و آنها را  به دادگستری فرا می خواند. برای آن که اگر بیداد در جامعه خیمه افرازد، آن گاه این بدبختی است که بر همه جا سایه می افگند و همه چیز از زندگی تهی می شود. 

نزاید به هنگام در دشت گور/ شود بچۀ باز را دیده کور

شود در جهان چشمۀ آب خشک/ نگیرد به نافه درون بوی مشک

ز کژی گریزان شود راستی/ پدید آید از هر سوی کاستی

به دشت اندرون گرگ آدم خورد/ خردمند بگریزد از بی خرد

مکن شهریارا گنه تا توان/ به ویژه کزو شرم دارد روان

بی آزاری و سودمندی گزین/ که این است فرهنگ و آیین و دین

فردوسی آزار نرساندن به دیگران را یک  فرهنگ می داند، یک آیین می داند و حتی پایگاه آن را تا مرز دین بلند می سازد. امروزه بحث آزار نرساندن به دیگران در غرب یک  موضوع جدی است و در این پیوند کارگاه های آموزشی راه اندازی می کنند تا شهروندان با روحیه بهزیستی و هم زیستی در خانواده و جامعه زیست کنند(ادامه دارد)

پرتو نادری