گفته اند هرملتی سزاور آن دولتی است که بر آن حکومت می کند. سخنی که این روزها بسیار تکرار می شود و می گویند این سخن از نیچه است؛ اما سعدی چنین چیزی را یک امر خداوندی می داند. او سلطان بیدادگر را خشم خداوند می خواند که بر قومی فرود آمده است.
به قومی که نیکی پسندد خدای/ دهد خسرو عادل و نیک رای
چو خواهد که ویران شود عالمی/ کند ملک در پنجۀ ظالمی
سگالند از او نیک مردان حذر/ که خشم خدای است بیدادگر
مکن تا توانی دل خلق ریش/ وگر می کنی می کنی بیخ خویش
مروت نباشد بدی با کسی/ کزو نیکویی دیده باشی بسی
آسایش و سعادت یک امر فردی نیست، بلکه یک امر جمعی است. در یک خانوادۀ بدبخت هیچ فرد خانواده نمی تواند خوشبخت باشد. به همین گونه که در جامعۀ که سرطان بدبختی در تار و پود آن دویده است، هیچ خانوادۀ نمی تواند احساس خوشبختی کند. وقتی شیون از خانۀ همسایه بلند است تو نمی توانی در آسایش بخوابی یا آبی از گلویت به گوارایی بگذرد. پس به گفته سعدی باید خوشبختیها را همگانی ساخت، اگر در جایگاه بلندی ایستاده ایم، باید دستی دراز کنیم و افتادهیی را دست گیریم که نیک بختی همین است، در دوستی و یاری با دیگران.
نخواهی که باشد دلت دردمند/ دل دردمندان برآور زبند
رۀ نیک مردان آزاده گیر/ چو ایستاده ای دست افتاده گیر(ادامه دارد)
پرتو نادری