امروزه میزان نیرومندی یک دولت را وابسته به میزان حمایت و پشتیبانی مردم از آن دولت می دانند. یعنی هرقدر این حمایت بیشتر باشد، آن دولت از نیرومندی بیشتری برخوردار است و بر عکس آن. البته هیچ دولتی نمی تواند پشتیبانی مردم را بدون دادگستری و بدون تامین عدالت اجتماعی به دست آرد. سعدی مردم را ریشه های اصلی درخت دولت می داند و به شاهان هشدار می دهد که متوجه تازگی و استواری این ریشهها باشند ورنه درخت دولت آنها فرو می افتد.
برو پاس درویش محتاج دار/ که شه از رعیت بود پاسدار
رعیت چو بیخ اند و سلطان درخت/ درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
دل زیردستان نباید شکست/ مبادا که روزی شوی زیر دست
با ظلم هیچ گونه نظامی را نمی توان استوار نگه داشت، در ادبیات کلاسیک ما رابطۀ مردم و شاهان را پیوسته با استفاده از تمثیل گوسفندان و شبان بیان کرده اند. این تمثیل برخاسته از همان فرهنگ سیاسی دوران فیودلیته است. سلطان اختیار کامل دارد که با مردم چگونه رفتاری می کند، همان گونه که شبان می تواند هرگونه رفتاری با رمۀ گوسفندانش داشته باشد. سلطان برای مردم پاسخ گو نیست و بالاتر از ارادۀ او آرادهیی وجود ندارد. او هم قانون می سازد و هم آن را اجرا می کند. همان گونه که شبان یا صاحب رمه می تواند رمۀ خود را به هر جایی بکشاند، بفروشد، یا بکشد. رمهگان باید به دنبال او راه بزنند و تا آن جا می توانند آزاد باشند که او می خواهد. مفهوم رعیت در همین دوره است که وارد ادبیات سیاسی می شود. یعنی سلطان همان شبان است و مردم همه همان رمه گان. با این همه، شبان این مسوُولیت را دارد که گوسفندان را از چنگ و دندان گرگان نجات دهد و برایشان چراگاه های خرم و چشمه های گورارا فراهم سازد، اما همیشه چنین نیست. این شبان گاهی خود همان گرگ است و هرگونه که بخواهد گوسفندان را می درد. بدبختی گوسفندان آن گاه چند برابر می شود که گرگی در جامۀ شبانی اختیار گوسفندان را در دست گیرد. این تمثیل همان پادشاه یا سلطان بیدادگر است که پیوسته بر رعیت خود بیداد روا می دارد. به گفتۀ سعدی امیران و شاهانی که بر مردم استبداد روا می دارند و دل آنان را می آزارند، در حقیقت ریشۀ پادشاهی خود را برمی کنند.
نکند جور پیشه سلطانی/ که نیاید زگرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افگند/ پای دویار ملک خویش بکند(ادامه دارد)
پرتو نادری