آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

چالش در مصادیق(28): بررسی عدالت در اداره شبکه بهداشت و درمان دامغان

یکی از دانشجویان گرامی جهت دوره کارآموزی به اداره شبکه بهداشت و درمان دامغان معرفی شد. پس از اتمام دوره، از وی خواستم مواردی را که احساس می نماید در سازمان بی عدالتی باشد بنگارد. هدف از این امر، کمک به رفع بی عدالتی های اجتماعی و رفع اشکالات احتمالی است. در هر سازمانی بی عدالتی هایی خواسته یا ناخواسته رخ می دهد که در ذیر به چند مورد از آنها در ارتباط با سازمان نام برده اشاره می شود. اگر موردی به اشتباه بیان شده است، تقاضا داریم یادآوری کنند تا حذف یا توضیح داده شود. این موارد توسط دانشجوی گرامی بیان شده است:
1)چون در بازه  زمانی که من کارآموزی خود را آغاز کرده بودم، اداره شبکه بهداشت و مرکز بهداشت به تازگی با هم ادغام شده بودند، یک سری بی عدالتی هایی در سازمان وجود داشت و باعث نارضایتی کارمندان و پرسنل شده بود،به طور مثال برای کارکنان فضای کاری فیزیکی کمی در نظر گرفته بودند، و به اصول مناسبی که در طب کار بیان شده که هر کارمند نیازمند فضای استاندارد برای انجام وظایف خویش است، توجهی نشده بود و برخوردها و شلوغی ها در محیط کار زیاد بود. به عنوان مثال، اتاقی که برای یک تا دو نفر تعبیه شده است، تا چهار نفر کارمند در آن مشغول به کار بودند. همین طور وظایف محوله به یک فرد بیش از توان فرد بود و عدالت در تقسیم کار وجود نداشت.
2) مورد دیگری که کارکنان از آن ناراضی بودند و بی عدالتی می دانستند، مربوط به مطالبات و حقوق کم بود. و همینطور اضافه حقوق ها پرداخت نمی شد و یا اگر هم با تاخیر پرداخت می شد کمتر از حق واقعی کارمند بود و کارمندان با پست های همتا حقوق یکسانی دریافت نمی کردند. همچنین بین افرادی که کم کاری می کردند، نسبت به افرادی که وظایفشان را درست انجام می دادند، تفاوتی قائل نبودند و دیده می شد افراد کم کار از حقوق و مزایای بیشتری نیز برخوردار هستند. این موارد خود نمونه بارزی از بی عدالتی ها در سازمان است که باعث می شود انگیزش و بهره وری کارکنان وظیفه شناس کاهش یابد.
3) مورد دیگری از بی عدالتی، دعوت به کار شدن کارمندان بعد از بازنشستگی بود، و سعی نمی کردند که با استخدام نیروهای جوان و شایسته احراز شغل، باعث اشتغال زایی شوند و به این که نیروی کار جوان بهره وری بالاتر و انرژی بیشتری برای انجام وظایف دارد توجهی نمی شد.
 در مقابل این بی عدالتی ها، مواردی هم وجود دارد که می توان از آنها به عنوان رفتارهای عادلانه در این اداره یاد کرد. یکی از آن موارد که توجه مرا بیشتر به خود جلب کرد این بود که استخدام و تربیت نیروی انسانی  به سمت " بومی بودن"سوق داده شده بود. با این تاکید که رویه استفاده از کارکنان بومی یکی از موثرترین و پایدارترین ابزار شکستن حلقه شوم عقب ماندگی اجتماعی در مناطق محروم و روستایی کشور به شمار می رود و باعث برقراری عدالت بین استخدام نیرو های شهری و روستایی می شود و امکانات در اختیار شهر و روستا تا حدی به تعادل می رسد، و به طبع واحدهای بهداشتی فقط در شهر متمرکز نمی شوند، بلکه  شبکه بهداشت در روستا ها هم مثل شهر، خانه های بهداشت تاسیس کرده بودند که باعث راحتی روستاییان و بکار بردن نیروی کار روستا شده بود و رضایت کارمندان را به دنبال داشت، زیرا اگر برای واحدهای روستا از کارکنان شهری استفاده می شد، جابجایی پرسنل افزایش پیدا می کرد و بین کارکنان واحدهای شهری و روستایی بی عدالتی برقرار می شد. البته صحیح خواهد بود که در مواردی که متخصصی در روستا نباشد، از شهرها نیروی مناسب بکار گرفته شود.
یاسمن علی نژاد، محمدرضا آرمان مهر

The Book of Justice (1): Rawls-Hakimi

The book "Rawls-Hakimi (Comparative and Critical analysis of Economic Justice Criterions in John Rawls and MohammadReza Hakimi's thought)" by Mohammad Reza ArmanMehr and Scientific editing by Dr. Yadollah Dadgar is published by "Dalilema". This work addresses the comparative analysis of the economic justice criterion in Rawls and Hakim's thought. It is hoped that the study of this book is useful for familiarizing with the ideas of justice in the thought of contemporary thinkers

Book honors include:

A worthy book of appreciation In the fall of 2011

Selected work of the 6th International Festival of Farabi. The book was chosen in the Economics, Management and Accounting Department to be among the 29 selected works of the festival. At Farabi Festival, the main emphasis is on theorizing indicators, solving indigenous issues and focusing on Islamic ideas


شعر عدالت(25): عدالت در شعر سعدی(5)

شعر کاربردی سعدی برای امیران عادل

شیخ شیراز در قصاید خود به جز اتابکان سلغری پارس، برخی از رجال و امرای نام دار زمان خود را نیز ستوده و نامشان را ذکر کرده است از جمله: اتابک مظفرالدین سلجوق شاه ابن سلغر، امیر انکیانو، شمس الدین حسین علکانی، شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان، امیر سیف الدین، علاءالدین عطاملک جوینی صاحب دیوان، ملکه ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد. اما همه ی آن چه این قدرتمندان از شاعر می خواسته اند خشنودی شخص آنان از شنیدن مدیحه نبوده است، بلکه آنان می خواستند که شاعر، آوازه ی دلیری، جنگ آوری، دشمن شکنی، کشورگشایی، رعیت نوازی و دادگستری ایشان را به گوش مردمان برساند تا دشمنانشان مرعوب و دوستانشان مجذوب گردند.

در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوق شاه ابن سلغر، سعدی خدای را شکر می گوید به جهت نظر دگرباره ای که خداوند بر عالم کرده و این پادشاه را «سر ملوک زمان» و «پادشاه روی زمین» قرار داده که به ماه طلعت او و ستارگان حشم وی، زمین پارس، فر آسمان دارد و همه در برابر او داغ خادمی بر روی دارند و دست بندگی بر هم.

علاءالدین عطاملک جوینی صاحب دیوان نیز از افراد مورد ستایش سعدی است که شیخ شیراز او را با عناوینی همچون: «سحاب رحمت و دریای فضل و کان کرم، سپهر حشمت و کوه وقار و کهف امان» مورد تمجید قرار داده است؛ شخصی که فهم و قیاس به بلند پایه ی قدرش نمی رسد و ادراک آدمی به گرد همتش؛ «بر او محاسن اخلاق چون رطب بر بار» است و «در او فنون فضایل چون دانه در رمان»؛ پس سعدی برای او دو آرزو می کند: دوام دولت دنیا و ختم بر ایمان که بدین وسیله پیوندی میان حکومت و دین برقرار می کند:

دوچیز خواهمت از کردگار فرد عزیز *** دوام دولت دنیا و ختم بر ایمان

ز نائبات قضا در پناه بار خدای *** ز حادثات قران در حمایت قرآن

«قصاید، صص 738ــ741»

موبدان نیز چنین گفته اند که: دین و ملک هر دو برادرانند و دین، بنیاد ملک است و ملک، برادر دین است. و در ستایش ملکه ترکان خاتون، سعدی او را پارسایی می داند که آوازه ی تعبد و خوف و رجای او در جهان مشهور شده است و از یمن همت و قدم پارسای او، اسلام در امان و ضمان سلامت است و خیر جهانیان در بقای اوست و بدبخت کسی است که از رای ترکان خاتون، روی بتابد.

منـابـع: محمد دبیرسیاقی، بوستان سعدی، گلستان سعدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380/ محمد غفوری، اندیشه جامع سعدی، انتشارات حافظ نو، تهران، 1365

شعر عدالت(24): عدالت در شعر سعدی(4)

مقصود سعدی از مدح امرا و رجال نامدار زمان خویش آن است که با ذکر صفات و عناوین مختلف برای آنان، اندیشه ی خود را در باب حکومت و سیاست و کشورداری و نیز خصلت یک حاکم ایده آل بیان نماید. سعدی، ابوبکر بن سعد زنگی را مظهر نکونامی و عدالت، بحر بخشایش و کان جود می داند به همین منظور برای او دعای خیر می کند و از خدا برای وی تندرستی و جمعیت خاطر می طلبد و زبان آوری را که در این امن و داد، سپاس او را نگوید آرزو می کند که زبانش بریده باشد. دعای سعدی در حق ابوبکر سعد از این گونه است «که توفیق خیرت بود بر مزید» و از خداوند برای او آرزو می کند: «دل و دین و اقلیمت آباد باد.»

استاد سخن، سعدی، اتابکان پارس را خاندان پاک و اصیل می داند پس به جانشینان آنان نیز به دیده ی احترام می نگرد و آنان را «خلف نام بردار» معرفی می کند و آرزو می نماید که فلک، یاورشان باشد. وی چون اتابکان پارس را کریم و بخشنده می داند پس بندگان و زیردستان آنان را نیز متصف به همین صفت می کند: «... طایفه ای خوان نعمت نهاده و دست کرم گشاده، طالب نامند و معرفت، صاحب دنیا و آخرت چون بندگان حضرت پادشاه عالم عادل... اتابک ابی بکر سعد ادام ا... ایامه و نصر اعلامه.» «گلستان، باب7، ص169»

در جایی دیگر ابوبکر سعد در صفت آزادمردی، همانند «حاتم» معرفی شده «آنکه دست نوال نهد همتش بر دهان سؤال» و از عدل او «این خاک فرخنده بوم»، «بر اقلیم یونان و روم» سر می افرازد و بشارت باد بر خداوند شیراز که «جمهور در سایه ی همتش مقیم اند و بر سفره ی نعمتش.»

سعدی به سعد بن ابوبکر بن سعد زنگی نیز به دیده ی احترام نگریسته است و او را متصف به صفاتی چون: «جوان بخت روشن ضمیر»، «بزرگ دانش»، «بلند همت»، «هوشمند»، «در مکنون یک دانه» «پیرایه ی سلطنت خانه» می داند که در کرم و بخشش، آب دریا برده است و در رفعت و والایی، محل ثریا برده. پس به جهت درویش دوستی و دادگری، سعدی برای وی آرزوی پایبندگی می کند:

خدایا تو این شاه درویش دوست/  که آسایش خلق در ظل اوست

بسی بر سر خلق پاینده دار/  به توفیق طاعت دلش زنده دار

برومند دارش درخت امید/ سرش سبز و رویش به رحمت سفید

«بوستان، ص208»

سعدی در بیتی نیز خود را «غلام سعد ابوبکر سعد ابوبکر زنگی» می داند:

دوم به لطف ندارد عجب که چون سعدی/  غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست

«غزلیات، 128 ب، ص458»

منـابـع: محمد دبیرسیاقی، بوستان سعدی، گلستان سعدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380/ محمد غفوری، اندیشه جامع سعدی، انتشارات حافظ نو، تهران، 1365

Approach to the division of justice

There are many comments on the division of justice. Justice is divided into credible divine and non-divine justice, each of which has its own divisions.

1. Divine justice is divided into three types of developmental, secular, and criminal justice.The developmental justice is that God gives to every being as much as deserves, beings and talents.The lawfulness of justice is that God, by means of his prophets and his followers, provides the means of perfection of human beings in the world and the future, and does not command them to be unacceptable, and do not deny them their happiness, therefore, justice Is in the chain of causes of the precepts.The righteousness of the God is to reward anyone against his good deeds and to punish his evil deed.

2. Non-divine justice is divided into two categories of individual and collective justice.

2.1.Individual justice is divided into two categories of jurisprudential and moral justice (practical wisdom). That jurisprudential justice is extracted by the jurisprudents from the infallible traditions. There are also many differences about moral justice.

2.2.Collective justice is in three forms: administrative, economic and judicial justice. Administrative justice focuses on justice in the administration of community affairs, and that there should be no discrimination in the administration of society between individuals who have the same qualities and traits, but with everyone in equal privileges such as enjoying equal pay.Economic justice means achieving a fair standard in the distribution of resources, incomes and wealth of society. And in the special sense of fair dealing, it means that in equitable transactions in a society, such as the proportion of wages with the work done in an industry.And finally, judicial justice means that due to the equality of human rights of people of the community, one should not be subjected to arbitrary righteousness (Mousavi Gorgani, 1997: 270-274).

Of course, this is an approach, and another person may be split up. Whatever the division of the subject, such as justice, is more coherent, more useful and more systematic discussions will be pursued.

Dr. Mohammadreza Armanmehr

عوامل تضاد طبقاتی ومبارزه اسلام با آنها(4)

از جمله علل تضاد طبقاتی، ساختار نامناسب اقتصادی است که در یادداشت های گذشته به آزادی نامحدود اقتصادی و مالکیت خصوصی نامحدود اشاره شد. در این یادداشت یکی دیگر از عوامل ساختاری بررسی می شود:
2.3.توزیع ناعادلانه درآمد

موضوع اصلی عدالت، توزیع منابع محدود بین اقشار مختلف جامعه  است. دو دهه آخر قرن بیستم، دوران رونق اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر بازاد آزاد در غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا است. اما توزیع درآمد پیوسته نابرابرتر شده است. در ایالات متحده نرخ فقر (جمعیت زیر خط فقر از 11/1 درصد در سال 1973 به 14/5 درصد در نیمه دهه 1990 بالاتر رفته است. البته اینجا هم فقر بین سالمندان و کودکان افزایش یافته است.

در مقیاس جهانی نابرابری بین کشورهای بزرگ صنعتی شمال و کشورهای جنوب پیوسته در حال ازدیاد است، 70درصد تجارت جهانی در سلطه 500 شرکت قراردارد. سهم 5 شرکت بزرگتر از بازار جهانی کالاهای بادوام مصرفی 70 درصد؛ خودرو، هواپیما یی، الکتریکی، الکترونیکی، فولاد  و فضایی بیش از 50 درصد؛ و از بازار نفت، کامپیوترشخصی و صنعت رسانه ای بیش از 40 درصد است. گزارش  توسعه انسانی 1998 برنامه عمران ملل متحد، سهم 20 درصد ثروتمندترین و 20 درصد فقیرترین مردم را این گونه مقایسه کرده است: در سطح جهانی روند نابرابری در حال افزایش است. در حالی که سهم 20 درصد جمعیت ثروتمند جهان از زیر 70 درصد در سال 1960 به 80 درصد درآمد در سال 1989 افزایش می یابد، سهم  20 درصد جمعیت فقیر به کمتر از 2 درصد کاهش یافته است.

در ایران نسبت درآمد 10 درصد ثروتمند به 10 درصد فقیر از17/6 برابر در سال 1368 به14/5برابر در سال 1375 کاهش یافت. قبل از انقلاب اسلامی، اوج نابرابری مربوط به سال 1354 است که ثروتمندان 33/8 برابر فقرا درآمد داشته اند(آهوبیم,1377:جدول 2) در حالی که بعد از انقلاب اسلامی با بهبود اوضاع توزیع درآمد مواجه بوده ایم، متاسفانه در سال های اخیر دوباره اوضاع توزیع درآمد به نفع ثروتمندان در حال تغییر است و این تهدیدی است که انقلاب بزرگ اسلامی ملت ایران را تهدید می نماید.


عوامل تضاد طبقاتی ومبارزه اسلام با آنها(3)

از جمله علل تضاد طبقاتی، ساختار نامناسب اقتصادی است که در یادداشت گذشته به آزادی نامحدود اقتصادی اشاره شد. در این یادداشت یکی دیگر از عوامل ساختاری بررسی می شود:
2.2.مالکیت خصوصی نامحدود    
هر انسانی بر اساس غریزه حب ذات دوست دارد هر چیز با ارزشی را به ملک خود درآورد. اسلام برای رفع آثار بد تمرکز ثروت در دست ثروتمندان تدابیری دارد:
الف_بخش زیادی از ثروت های طبیعی مثل دریاها، معادن، رودها و... از دایره مالکیت خصوصی خارج است، و همه افراد با رعایت مصلحت جامعه در بهره برداری از آنها یکسان هستند. رسول خدا (ص)فرمود:«زمین های مرده متعلق به خدا و رسول (ص)است، پس هر فردی که بخشی از آنرا احیا کند، از او خواهد بود.»(النوری17:1408/111)
ب_تقسیم فرصت های شغلی در تولید و تجارت باید عادلانه باشد. رسول خدا (ص) حق تجارت در محلی که جهت بازار آماده شده بود را برای  همه یکسان قرار داد، و فرمود:«بازار  مسلمانان همچون مسجد آنها است....»(نوری,همان:13/263)
پ_تحقق مالکیت خصوصی در اسلام بر اساس کار مفید و مشروع است، نه بر اساس کشف (مثل کشف و ثبت معدن به نام خود)، و نه بر اساس سلطه (مثل کشیدن سیم خاردار دور زمین جهت تملک آن.)
ت_مهمتر از همه اینکه مالک حقیقی اموال خدا است، و در دست مردم عاریه است. امام رضا(ع) در این باره می فرماید:« اذا کان الله تعالی المالک للنفوس والاموال و سائر الاشیاء الملک الحقیقی و کان ما فی ایدی الناس عواری؛(حکیمی ,26:1376)خداوند مالک واقعی مردم و اموال و سایر چیزها است، و آنچه در دست مردم است عاریه می باشد.»
در یادداشت بعدی عامل توزیع ناعادلانه درآمد بررسی خواهد شد.

?Is justice a mystery

The puzzle is a question that must be solved with the power of thought and with respect to other symbols, Usually the puzzle is ultimately solvable, but different people from different aspects offer answers, although it may be solved in several different ways, but usually there is one best way.The reason that justice seems to be a mystery is that throughout history, many scholars have been theoreticians in this field, from religious scholars to scholars of other disciplines, from Plato and Aristotle to Rawls and Sen... Interestingly, there have been different attitudes in different disciplines of the humanities. So justice is a puzzle and maybe we can say one of the biggest puzzles.
According to the writer, the riddle of justice is a simple but difficult puzzle, that is, of the kind of mysteries that when it will be solved, everyone is told how easy it was? In order to solve the riddle of justice, one can first of all use the teachings of revelation, in the next part of the co-thinking of the intellect, and eventually the development will also guide the discovery of the secular justice.
While pursuing justice in all disciplines and trends, the Web is looking specifically at economic justice, in spite of its education, although for the purpose of discovering economic justice, the first node of justice in philosophy should also be opened up, As the discovery of justice in other disciplines will also help to unravel the thrust of economic justice. Thus, all intellects are called for thought and presentation, and it does not constrain any intellectual owner in this field. 
MohammadReza ArmanMehr

شعر عدالت(23): عدالت در شعر سعدی(3)

در کتاب نصیحة الملوک نیز سخنانی در مورد عدل ذکر شده از جمله: «حاکم عادل به مثال دیوار محکم است هر گه که به ستم میل کند بدان که روی در خرابی دارد.»

«پادشاهی که عدل نکند و نیک نامی توقع دارد بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد.» همچنین اردشیر می گفت: «شاه باید داد بسیار کند که داد، مایه ی همه ی خوبی هاست و مانع زوال و پراکندگی ملک است و نخستین آثار زوال ملک این است که داد نماند و چون پرچم ستم به دیار قومی بجنبد شاهین داد با آن مقابله کند و آن را واپس زند.»

در مورد پادشاه دادگر احادیثی نیز وجود دارد از جمله: «السلطان ظل الله فی الارض یأوی الیه کل مظلوم؛ پادشاه دادگر، سایه ی خداوند بر روی زمین است که هر ستمدیده ای به او پناه می برد.» پادشه دادگر در عین حال که مراقب اوضاع مملکت است باید «پدروار» بر فرمان بران و زیردستان خویش حکم راند و به هنگام لزوم بر آنان خشم آورد یا آب از دیده شان پاک کند. «خطاب حاکم عادل مثال باران است» حال «چه در حدیقه ی سلطان باشد چه بر کنیسه ی عام»؛ پادشاه منصف آن است که انصاف و داد را بین همه ی خلق به تساوی رعایت نماید به طوری که نه مال زید بر او حلال باشد و نه خون عمرو بر او حرام.

سعدی بر این عقیده است که پادشاه عادل به خاطر رعایت دادگری و پاسبانی از ممالک خویش، باید حاضر به تهی شدن خزینه اش باشد اما رعیتش آزرده خاطر نگردند:

عدل و انصاف و راستی باید *** ور خزینه تهی بود شاید

نکند هرگز اهل دانش و داد *** دل مردم، خراب و گنج، آباد

پادشاهی که یار درویش است *** پاسبان ممالک خویش است

«مثنویات، ص 847»

ارادت سعدی به حاکمان عادل

سعدی آرزو می کرد فرمانروایان آن روزگار این چنین می کردند. این نکته های آموزنده را وی با اتابک ابوبکر بن سعد در میان می گذارد با صداقت. در لحن او گزافه گویی های آن عصر راه ندارد. طبع وی خواهان این نوع مدیحه گفتن نیست. او در جای جای کلیات خود از حکمرانان سرزمین پارس که از اتابکان سلغری بودند یاد کرده و آنان را به خاطر عدالتشان ستوده است، اتابک ابوبکر در نظر او از آن رو ارجمند است که دین پرور است و دادگر و درویش دوست:

چنین پادشاهان که دین پرورند *** به بازوی دین گوی دولت برند

از آنان نبینم درین عهد کس *** وگر هست بوبکر سعد است و بس

«بوستان، باب1، ص220»

سعدی افتخار می کند به این که در روزگار بوبکر سعد زندگی می کند و او را رحمت خدا می خواند:

دعاگوی این دولتم بنده وار *** خدایا تو این سایه پاینده دار

خدایا به رحمت نظر کرده ای *** که سایه بر خلق گسترده ای

«بوستان، باب1، ص220»

شیخ شیراز آن قدر به اتابک ابوبکر ارادت نشان می دهد که حتی کمال کتاب گلستان خود را بسته به پسند او می داند: «کتاب گلستان تمام آن گه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان پناه، سایه ی کردگار و پرتو لطف پروردگار،... و به کرشمه لطف خداوندی مطالعه فرماید.» «گلستان، ص33»(ادامه دارد)

منـابـع: محمد دبیرسیاقی، بوستان سعدی، گلستان سعدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380/ محمد غفوری، اندیشه جامع سعدی، انتشارات حافظ نو، تهران، 1365

شعر عدالت(22): عدالت در شعر سعدی(2)

هر قدر دادگری در جهان اندیشه ی سعدی مطلوب است و سودمند، بیداد زشت است و زیان خیز. جامعه ی عدالت پیشه ای که سعدی آرزومند است وقتی انسانی تر جلوه می کند که عاقبت بیدادگری در نظر گرفته شود. از این رو گاه از سرنوشت دو برادر سخن می رود: یکی عادل و دیگری ظالم که اولی پس از مرگ پدر به واسطه ی عدل و شفقت در جهان نامور شد و دیگری ستم ورزید و دشمن بر او دست یافت:

شنیدم که در مرزی از باختر *** برادر دو بودند از یک پدر...

مقرر شد آن مملکت بر دو شاه *** که بی حد و مر بود گنج و سپاه

به حکم نظر در به افتاد خویش *** گرفتند هر یک یکی راه پیش

یکی عدل تا نام نیکو برد *** یکی ظلم تا مال گرد آورد

یکی عاطفت سیرت خویش کرد *** درم داد و تیمار درویش کرد...

سر آمد به تأیید ملک از سران *** نهادند سر بر خطش سروران

دگر خواست کافزون کند تخت و تاج *** بیفزود بر مرد دهقان خراج...

چو اقبالش از دوستی سربتافت *** به ناگاه دشمن بر او دست یافت...

«بوستان، باب1، ص231ــ230»

در حکایت دیگر ناخشنودی مردم از حکمرانی که ظلم پیشه بود، نموداری دیگر از این شقاوت است و حال آن که خوش دلی و دعای زیردستان از بند محنت رسته کافی است بزرگی را از بیماری صعب برهاند. در بوستان هر چیز موجب هشیاری است و انتباه، خاصه از تحول و انتقال حشمت و نعمت فراوان یاد می شود. جایی کله ای با مردی در سخن است که من روزی فرماندهی داشتم:

شنیدم که یک بار در حله ای *** سخن گفت با عابدی کله ای

که من فر فرماندهی داشتم *** به سر بر کلاه مهی داشتم

سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق *** گرفتم به بازوی دولت عراق

طمع کرده بودم که کرمان خورم *** که ناگه بخوردند کرمان سرم

«بوستان،باب1،ص233»

دادگری پادشاه باید به آن حد باشد که تمام زمین در سایه ی او، احساس امنیت کند همچو «خلق در شکم مادر» و این امر ممکن نیست مگر در حمایت صاحب دلان و با یاری دست همت مردان و نیز با «سر بر آستانه ی حق» گذاشتن به هنگام شب و جهان داری عادلانه به هنگام روز.

سعدی درجهان ایده آل خود سیره ی حکمرانی کسانی را می ستاید که همه به زیردستان می اندیشند و رعایت جانب آنان. چنان که از فرماندهی دادگر یاد می کند که همیشه قبایی ساده داشت و بیش از هر چیز به فکر آسایش دیگران بود:

شنیدم که فرماندهی دادگر *** قبا داشتی هر دو روی آستر

یکی گفتش ای خسرو نیک روز *** ز دیبای چینی قبایی بدوز

بگفت این قدر ستر و آسایش است *** وز این بگذری زیب و آرایش است

«بوستان، باب1، ص221»

یا عمربن عبدالعزیز که در خشکسالی، نگین گران بهای انگشتری خود را فروخت و بهایش را «به درویش و مسکین و محتاج داد.»

یکی از بزرگان اهل تمیز *** حکایت کند ز ابن عبدالعزیز

که بودش نگینی در انگشتری *** فرومانده در قیمتش جوهری...

قضا را درآمد یکی خشک سال *** که شد بدر سیمای مردم هلال...

بفرمود و بفروختندش به سیم *** که رحم آمدش بر غریب و یتیم

به یک هفته نقدش به تاراج داد *** به درویش و مسکین و محتاج داد...

«بوستان، باب1، ص224»(ادامه دارد)

منـابـع: محمد دبیرسیاقی، بوستان سعدی، گلستان سعدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380/ محمد غفوری، اندیشه جامع سعدی، انتشارات حافظ نو، تهران، 1365