موضوع عدالت امری فراگیر و مورد توجه اندیشمندان در بیشتر زمان ها و مکان ها بوده است. درغرب قدیم افلاطون چیستی عدالت را به چالش کشیده است. ارسطو تقسیمات هشتگانه ای از عدالت مطرح کرده است. توماس آکوئیناس به ستایش صلح و عدالت پرداخته است. درعصر جدید توماس هابز با طرح عدالت قانونی، هیوم با دلایل پناه جویی به عدالت، کانت با عدالت به مثابه قاعده عام، دورکین با تلفیق نگرش سوسیالیستی ولیبرال(برابری درکیفیت برخورد و تساوی در منابع)، توماس ناگل با طرح برابری اقتصادی، توماس اسگنلون با ایده برابری کلی، فریدمن با شعار آزادی انتخاب، فون هایک با سراب عدالت، نوزیک با طرح نظریه استحقاق(برابری در حقوق)، جیمز بوکانان با نظریه تساوی در برخورد سیاسی و قانونی، مارکس با حذف طبقات اجتماعی، برایان بری با اهمیت دهی به معیاری جهت ارزیابی تقسیم منصفانه (Barry, 1989: 145)، جان رالز با آزادی برابر، قاعده بیشینه سازی کمینه ها و برابری در توزیع فرصت های اولیه، و آماتیاسن با طرح مبحث متغیر کانونی... هر یک به گونه ای عدالت را مورد بررسی قرار داده اند. و هر یک چیزی را موضوع محوری عدالت اجتماعی به شمار آورده اند. در اواخر دهه 60 میلادی اهمیت نظریات مربوط به عدالت در حوزه علوم انسانی کاهش یافته بود، و اولین رویکرد تحلیلی نسبت به عدالت توسط جان رالز ارائه شد(رالز،1971). بعد از او نگرش قابلیتی سن(1999)، عملیاتی کردن نظریه رالز قلمداد می شود. او با طرح مبحث متغیر کانونی، نقطه عطفی در مباحث عدالت ایجاد کرد(سن،۱۳۷۹). هرچند عدالت دغدغه اصلی نظام سرمایه داری نبوده است(برخلاف توجه شایان به کارایی و رشد اقتصادی)، اما دانشمندان آن در طی سالیان به دنبال چیستی عدالت بوده اند. با این وجود آنچه که مهم است این است که نظریات عدالت طلبانه این نظام، از سوی سیاستمداران تنها برای مردم داخل کشورهای خودشان تا حدّی اجرایی شده است، و در سطح جهانی به دنبال چپاول و استثمار دیگر کشورها بوده اند.
محمدرضا آرمان مهر
این دو نکته را نیز می توان بر بی عدالتی چندشغله گی افزود:
1. این که در جامعه برخی افراد از چند طریق از بیت المال ارتزاق نمایند، در حالی که کمینه های جامعه دسترسی به شغل ندارند، با معیار عدالت رالز، که مبتنی بر بیشینه سازی کمینه های جامعه است، سازگاری ندارد.
2. چند شغله ها اگر کارهای محوّله را خوب انجام دهند، که به خانواده خود ضرر می زنند. اگر هم کارهای محوّله را به درستی انجام ندهند به جامعه خیانت کرده اند. بنابراین در مجموع این رویّه خلاف عدالت است. هر چند ممکن است در کارهای حساس مملکت، در مواردی چاره ای نباشد، اما کارهایی که بحث امنیتی ندارد، توجیهی نیز ندارد.
در ادامه این یادداشت به برخی دیگر از چندشغله های دولت نهم و دهم اشاره می شود(منبع: خبرآنلاین)
1.علی اکبر محرابیان
1.1.سابقه آشنایی با رئیس جمهور: مدیر فروشگاه شهروند و معاون سیما چوب در دوران شهرداری احمدینژاد.
1.2. مناصب در دولت نهم: مشاور رییس جمهور. رییس ستاد طرحهای ویژه. رییس ستاد تبصره 13. وزیر صنایع و معادن.
1.3. مناصب در دولت دهم: دستیار ویژه رییس جمهور. رییس ستاد مهر ماندگار
2.حمید بقایی
2.1.سابقه آشنایی با رئیس جمهور: عضو سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در دوره احمدی نژاد.
2.2.مناصب
در دولت نهم: معاون مشایی و سپس جانشین وی به عنوان رئیس سازمان میراث
فرهنگی و گردشگری. دبیر شورای عالی مناطق آزاد کشور و ویژه اقتصادی.
در ادامه یادداشت قبلی در بی عدالتی چندشغله ها می توان به علت های زیر نیز اشاره داشت:
1. اگر عدالت بر مبنای تساوی موقعیت ها نیز در نظر گرفته شود، چندشغله ها فرصت این که دیگران شایستگی خود را اثبات کنند، از آنها سلب می نمایند.
2. این موضوع حتی بر روابط خانوادگی خود این افراد آسیب می زند. همان طور که بیکاری زیان بخش است، چندشغلی هم روابط خانوادگی را به مرور سرد می کند، چرا که فرد زمان کافی برای رسیدن به امورات خانواده خود را ندارد (البته با فرض انجام درست کارهای محوله). اعتدال در کار به طوری که نه افراط باشد، و نه تفریط، بهترین الگوی رفتاری یک مسلمان است.
در ادامه این یادداشت به برخی از چندشغله های دولت نهم و دهم اشاره می شود(منبع: خبرآنلاین)
1.1.مناصب در دولت نهم: فرماندهٔ پلیس راهنمایی و رانندگی. مشاور رییس جمهور. رییس ستاد تبصره 13. رییس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت.
1.2.مناصب در دولت دهم: مدیرعامل باشگاه پرسپولیس. رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت. رییس ستاد تبصره 13.
2. عبدالرضا شیخ الاسلام
2.1.سابقه
آشنایی با رئیس جمهور: هم دوره احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت و همتای
وی در هیات علمی این دانشگاه. مشاور و مدیر کل دفتر احمدینژاد در
دوران شهردای تهران.
2.2.مناصب در دولت نهم: استاندار هرمزگان. رییس دفتر رییس جمهور پس از آنکه الهام وزیر دادگستری شد. مشاور رییس جمهور. رییس گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری. دبیر شورای عالی اشتغال.
2.3. مناصب در دولت دهم: دستیار ویژه رییس جمهور در سازماندهی نیروی انسانی. وزیر کار، رفاه و تعاون. نایب رییس و عضو هیات امناء صندوق تامین اجتماعی. عضو هیات امنای صندوق توسعه ملی و عضو شورای پول و اعتبار.
موضوعی که در برخی دولت ها وجود داشته است، چندشغلی برخی از دولت مردان است. بی عدالتی این موضوع در این یادداشت بررسی می شود.
1. با وجود بیکاری اجتماعی در سطح وسیع، و حتی در سطح تحصیل کرده ها، چنین امری از مصادیق بی عدالتی می باشد. به نظر نمی رسد کشور با مشکل قحط الرجال مواجه باشد.
2. چند شغلی سبب می شود که افراد چندشغله زمان کافی برای انجام درست کارهای محوله را نداشته باشند، و از این جهت به کشور لطمه بزنند.
در یادداشت های بعدی ابعاد دیگر این موضوع مورد بررسی قرار می گیرد. و در ادامه این یادداشت به برخی از چندشغله های دولت نهم و دهم اشاره می شود(منبع: خبرآنلاین)
1.غلامحسین الهام
1.1.سابقه آشنایی با رئیس جمهور: آغاز آشنایی از دوره ای که احمدینژاد مشاور فرهنگی وزیر علوم بود. عضویت همزمان در لیست اصولگرایان برای انتخابات مجلس ششم .
1.2.مناصب در دولت نهم: عضو شورای نگهبان.عضو هیات علمی دانشگاه تهران.سخنگوی دولت. رئیس دفتر رئیس جمهور. رئیس ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا. وزیر دادگستری.
1.3.مناصب در دولت دهم: عضو هیات علمی دانشگاه تهران.سخنگوی دولت.مشاور حقوقی رئیس جمهور.معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی.نماینده رییس جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما.
2.اسفندیار مشایی
2.2.مناصب در دولت نهم:رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری. رییس مرکز مطالعات جهانی شدن. جانشین رئیس جمهور در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور. عضو شورای نظارت بر صداوسیما و نماینده رئیس جمهور در این شورا. عضو شورای فرهنگی دولت. عضو کمیسیون های اقتصادی و فرهنگی دولت. رئیس کمیته عالی در مورد طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان-هند.
محمدرضا آرمان مهر
سوال اصلی این یادداشت این است که رابطه آزادی و عدالت چیست؟ آیا با هم تناقض دارند یا هم جهت هستند؟ اولا، جهان اساسا عادلانه ساخته شده است. خدا عمیق تر از این که در این جهان حضور دارد، حضور او در بناکردن عادلانه جهان است. عدالت تکوینی به همراه خود برای جهان آزادی را به ارمغان آورده است، اگر موردی از سلب آزادی است، حاصل عمل آدمی است.
ثانیا، در منابع دینی درباره آزادی مطالب زیادی دیده نمی شود، چرا که عدل متضمن آزادی است. گویا با بنا کردن عدل، آزادی حاصل می شود. و ازادی نشانه عدالت است. از این رو این دو نه تنها هرگز با هم تناقضی ندارند. بلکه عدل لازمه تحقق آزادی است. اگر عدل تحقق یابد، انرژی های نهفته در درون آدمیان و استعدادهای کشف نشده نمایان خواهد شد، و آزادی های بالقوه افراد بالفعل می شود. و برعکس با ظلم، آزادی هم از بین خواهد رفت. حافظ می گوید: خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.
اگر عدالت به عبودیت رهنمون می شود، این مخالف آزادی نیست. زیرا انسانیت در گرو عبودیت است، و این که انسان بندگی خدا کند، مخالف آزادی نیست، بلکه رها شدن از بندهایی است که بر وجود حقیقی او یعنی روح او تنیده است. به باور تفکردینی آدمی امده است که بندگی کند و اگر بندگی نکند خدایی خواهد کرد. خدا عدل و آزادی را محدود نمی کند، انسان است که با ظلمی که روا می دارد، از مرز انسانیت خارج می شود و آزادی را هم به زنجیر می کشد. پس اگر بشر به دنبال آزادی حقیقی است در گام اول نباید ظلم کند. و در گام دوم عدل را فراگیر سازد.
محمدرضا آرمان مهر
اسلام چنان اهمیتی به عدالت داده است که آن را از مهمترین اصول و حاکم بر دیگر اصول قرار داده است، از این رو در بین متفکران مسلمان، فردی دیده نشده است که جایگزینی برای اصل عدالت قائل باشد، یا ارزش آن را پایین آورده باشد. اما در میان صاحب نظران سرمایه داری، اشخاص معدودی هستند که نسبت به اصل عدالت ارزش درخوری قائل نیستند، یا آن را دارای جانشین می دانند. که برخی از این موارد اشاره می شود.
مفاهیم و تعاریف گسترده ای از عدالت اقتصادی موجود است. دو عبارت مشهور در روایات و اندیشه متفکران یونان باستان وجود دارد که هر دو عدالت را به حق مربوط می دانند، طوری که به نظر می رسد در تعریف عدالت، محور حق یک محور کلیدی است.
1. العدل اعطاء کل ذی حق حقه: یعنی اگر به هر کس حقش داده شود، عدالت درباره او رعایت شده است. ملاحظه می شود که شناخت «حق» نقش تعیین کننده دارد. حق شناسی و حق مداری از شرایط رسیدن به وضع عادلانه است.
2. وضع کل شیء فی موضعه: یعنی اگر هر چیزی در جای خودش قرار گیرد(جایی که استحقاق دارد در آنجا قرار بگیرد) همان عدالت است. این معیار هم در زندگی فردی قابل ارزیابی است،هم در زندگی جمعی. در زندگی فردی، باید امور معنوی و مادی فرد در جای درست خویش باشد. برای هر کدام زمان خاصی در نظر گرفته شود. مثلا فرد زمانش را به فراغت، کار و عبادت تقسیم کند و هر کاری را در جای مناسب خودش بگذارد. در زندگی جمعی نیز اگر هر فرد در جایی که باید قرار گیرد، و شایسته سالاری حاکم باشد مشکلات اجتماعی رفع می شود. ریشه این که افراد در جای واقعی خودشان نیستند، زیاد و متنوع است. اصلاح آن هم کار سختی است. گاهی فردی به صورت جهل مرکب برای خود جایگاه والایی قائل است. گاهی به واسطه باندبازی ارتقای جایگاه یافته است. گاهی بخت و اقبال هم به نوعی در تعیین جایگاه افراد تعیین کننده است. اما وقتی شایسته سالاری باشد، مشکلات اجتماعی فروکش خواهد کرد.
به طور کلی برای تحقق عدالت باید به واسطه برابری فرصت های اولیه و رعایت قواعد بازی از سوی کارگزاران دولتی و خصوصی جامعه به وضعیتی برسد که افراد و گروه ها، حقوق و نتایج تلاش مولد خویش را کسب نمایند. یعنی درآمدها بر اساس استحقاق و کارآمدی در چارچوب کسب و کار عقلایی توزیع شود، ضمن این که در یک سیستم عادلانه باید کمینه نیازهای همگانی پوشش داده شود. با این شرایط زمینه اعطای حق هر صاحب حقی فراهم خواهد شد و به تدریج هر چیز در جایی که استحقاقش را دارد قرار می گیرد.
محمدرضا آرمان مهر