شهید مطهری در کتاب عدل الهی سه تعریف از عدالت بیان می کند:
۱. عدالت به معنای رعایت تناسب که مفهوم مخالف آن بی تناسبی است. مانند تناسب سیاست های مختلف اقتصادی یا وجود توازن در بخش های مختلف اقتصادی در جامعه. مفهوم «اقتصاد» در معارف اسلامی به معنای رعایت اعتدال و دوری از افراط و تفریط به همین تعریف اشاره دارد. مثلا در صدر اسلام در کنار سیاست های افزایش تقاضا مثل تشویق انفاق و توزیع غنایم به سیاست های افزایش عرضه مثل سوادآموزی و توزیع زمین های بنی نضیر و ...توجه می شد.
۲. رعایت مساوات بین افراد با وجود استحقاق های مساوی، که مفهوم مخالف آن تبعیض است. سیاست های توزیع درآمد مشمول این تعریف می شود. از مصادیق این نوع عدالت در صدر اسلام تامین هزینه زندگی خانوارهای مسلمان و غیر مسلمان در حد کفایت بود.
۳. رعایت حق و اعطای پاداش بر اساس حق شرکت کنندگان در یک فعالیت، و به فرمایش امام علی (ع) «اعطاء کل ذی حق حقه».که تعبیر مخالف آن ظلم است. در واقع این تعریف بیان کننده عدالت اجتماعی است.
از نظر شهید مطهری انسان از حقوق فطری و شرعی برخودار است، به طوری که از نظر حقوق فطری، به حکم انسان بودن، هر فردی حتی فقیران در منابع طبیعی این حق را به صورت بالقوه دارند(بقره:۲۹، اسراء: ۲۶، معارج: ۲۴). و از نظر حقوق شرعی در صورت ادای تکالیف و مسوولیت ها انسان می تواند از حقوق بالفعل در کسب مالکیت و... بهره مند شود. احکام مربوط به مالکیت، توزیع درآمد عواملی، توزیع مجدد درآمدها و... برای تعیین این حقوق بالفعل تدوین شده اند. از آنجا که حقوق فطری و شرعی از جانب خداوند است، بین آنها هماهنگی کامل وجود دارد. حق و تکلیف در اسلام همراهی کاملی با هم دارند، امام علی (ع) می فرماید:«لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له، حقی برای کسی نیست مگر آن که حقی بر عهده اش است، و حقی به عهده کسی نیست، مگر این که به نفع او هم هست.» (صدر، 1374: 330-325 ). (ادامه دارد)
در اسلام نظریات توزیع قبل از تولید و توزیع بعد از تولید در جهت حل ریشه ای مشکلات توزیعی وضع شده است. ب- نظریه توزیع بعد از تولید(سهم صاحبان عوامل تولید و توزیع مجدد درآمد)
از آنجا که برخی نیروها و نهاد ها(مانند مالکیت خصوصی) سبب نابرابری اقتصادی و عدم توازن ثروت های جامعه می شود، اسلام با استفاده از اهرم های زکات، قانون ارث، مالیات های اسلامی، پرداخت های انتقالی، ایجاد روح تعاون و الغای بهره، کاهش نابرابری اقتصادی را نشانه گرفته است. که هدف اصلی از توزیع مجدد درآمدها جلوگیری از تمرکز ثروت در دست تعدادی اندک است.
درآمد حاصل از تولید به اشکال گوناگونی توزیع می شود. شهید صدر پس از بررسی احکام نتیجه می گیرد که نیروی کار در سهم بری از ارزش افزوده، نسبت به زمین و سرمایه امتیاز بیشتری دارد، و در بیشتر موارد محصول و درآمد تولیدی در مالکیت شخصی است که روی مواد اولیه کار کرده است، و صاحبان سرمایه و زمین سهمی از محصول ندارند، و تنها اجرت دریافت می کنند. به طوری که صاحبان سرمایه نقدی برای استفاده از ثروت خویش محدویت بیشتری دارند، مثلا هرگز نمی تواند سرمایه خود را در مقابل بهره معینی بکار گیرد. همه این عوامل موجب توزیع مجدد درآمد به نفع نیروی کار می شود(اقتصادنا:557- 673)
علت اصلی اختلاف نظریه توزیع در نظام اقتصادی اسلام و سرمایه داری، به اختلاف نقش و شخصیت انسان در دو نظام مربوط می شود، چرا که در نظام اقتصادی سرمایه داری، انسان ابزاری در خدمت تولید و یکی از عوامل تولید است، در حالی که در نظام اقتصادی اسلام انسان سازنده هدف و غایت مقصود می باشد، و صاحب اصلی ثروت محسوب می شود، در حالی که عناصر مادی تولید از اصل محصول نصیبی ندارند، وتنها به صاحبان عوامل تولیدی اجرت پرداخت می نماید، و در واقع سلطه انسان مولد جایگزین سلطه سرمایه می شود(نمازی، ۱۳۸۲: ۳۴۵) (ادامه دارد).
راهکار عملی اسلام در این زمینه: با توجه به اینکه در قرآن بر عدم تمرکز ثروت ها در دست عده ای تاکید شده است«کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم»(حشر:۷) در راستای این هدف، دولت در کنار مالیات های ثابت مثل زکات که جهت حفظ موازنه جمعی وضع شده است، مالیات های توازن، دریافت می کند و به این صورت علاوه بر جلوگیری از تمرکز ثروت، در جهت توازن اجتماعی حرکت می نماید. ماهیت تشریع بسیاری از احکام اسلامی در جهت توازن است که می توان به مواردی مثل تحریم ربا، تحریم اسراف(جلوگیری از مصارف زاید ثروتمندان)، منع کنز، احکام ارث، انفاق، وقف اشاره نمود.
نکته : توازن اجتماعی به معنای مساوات در درآمدها نیست، و اختلاف در درآمد بر اساس میزان فعالیت و ابتکار در حدی که موجب شکل گیری دو طبقه ثروتمند و فقیر نشود به رسمیت شناخته شده است(نمازی، ۱۳۸۲: ۳۳۶). به عبارت دیگر، مردم در یک سطح اما با درجات گوناگون و بدون فاصله شدید طبقاتی زندگی می کنند، توازن اجتماعی به زمان خاصی محدود نمی شود بلکه یک هدف اساسی است که دولت از راه مشروع در هر زمان که لازم بداند به آن اقدام می نماید.
ریشه مشکلات اقتصادی از دیدگاه اسلام در کمیابی منابع تولیدی نیست، بلکه مطابق آیات کریمه قرآن(حجر:۲۱- ابراهیم: ۳۲، ۳۳و ۳۴)ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد و استفاده غیر بهینه از منابع، و اختصاص منابع به برخی ومحروم گرداندن عده زیادی از آنهاست.
در اسلام نظریات توزیع قبل از تولید و توزیع بعد از تولید در جهت حل ریشه ای مشکلات توزیعی وضع شده است که در یادداشت های آینده بررسی می شود(ادامه دارد)
همان طور که در یادداشت گذشته تبیین شد، تامین اجتماعی در اسلام در درجه اول به نوعی کفالت همگانی (تکافل عام) است که بر نقش عموم مردم تکیه دارد. علاوه بر این، در درجه دوم شهید صدر دولت را متولّی ایجاد تامین اجتماعی می داند که از آن با عنوان کفالت دولت(ضمان اعاله)یاد می کند.
1. 2. ضمان اعاله وظیفه مستقیم دولت در تامین سطح معیشت مناسب افراد جامعه است، که محدوده آن از ارضای نیازهای ضروری فراتر می رود، و باید آنقدر سرمایه در اختیار افراد باشد که متناسب با مقتضیات روز زندگی نمایند و مبنای نظری آن سهیم بودن افراد جامعه درثروت های طبیعی است. چنان که قرآن مجید می فرماید: «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا»(بقره : 29) و به همین جهت تامین معیشت محرومان را که حق آنها از ثروت های جامعه است، مطابق آیه 60 سوره توبه از درآمدهای مالیاتی اسلامی تامین کرده است«انما الصدقات للفقراء والمساکین...»، همچنان که احکام انفال و فیء نیز بر حق همگانی در ثروت های ی طبیعی دلالت دارد(نمازی،1382: 335). وظیفه عمومی مردم تامین زندگی محرومان در کالاهای ضروری است که نوعی وجوب کفایی به خصوص برای ثروتمندان است. اما وظیفه دولت از این امر فراتر می رود و باید اسباب رفاه همگانی را تا حد امکان از ثروت های جامعه و درآمدهای عمومی فراهم آورد. راه عملی اجرای اهداف مزبور، ایجاد بخش های عمومی مورد نیاز در اقتصاد اسلامی است، که تامین هزینه های آن از درآمد های عمومی است(ادامه دارد).
عدالت در بحث کمالات نفسانی و صفات اخلاقی نیز مورد بحث قرارگرفته است. به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد : ملا احمد نراقی عدالت در اخلاق و معاملات را مساوات و میانه روی و اعتدال می داند و عدالت را عمل به تساوی تا حد ممکن می شمارد(نراقی، بی تا: 46 و 47 و 51 ). خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری بیان نموده است: "اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است : اول صداقت، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازهم عبادت، ..." وی رعایت عدالت در معاملات را حافظ مشارکت و بقای نوع بشر می شمارد(خواجه نصیر الدین طوسی، بی تا : 79و 133 )، که با مفهوم عدالت عام ارسطویی (عدالت به معنای فضایل ) تناسب دارد. علامه طباطبایی (ره) در تفکیک عدالت فقهی از عدالت اخلاقی، عدالت فقهی را هیئت نفسانی می داند که فرد را از انجام گناهان کبیره در نزد عرف باز می دارد، اما عدالت اخلاقی را ملکه راسخه ای می شمارد که در نفس آدمی به حسب واقع و نه عرف پدید آمده است(طباطبایی، 1362، ج27 :12). عده ای عدالت را پیروی عقل عملی از نیروی عاقله یا عقل نظری و شرع درکنترل غضب و شهوت دانسته اند، و عده ای دیگر عدالت را سازش و اطاعت نیروها از نیروی عاقله به عنوان کمال نیروها دانسته اند(النراقی، بی تا ، ج 1: 111). ملاحظه می شود که علمای اخلاق ریشه گرایش به عدالت به معنای عام، و عدالت اقتصادی به معنای خاص را در فرهنگ و اخلاق جستجو می کنند. و گاهی عدالت را با مقوله های فرهنگی تعریف می نمایند.