As promised, from time to time, the blog looks like social considerations to be fair or unfair. The subject of inflation is a subject with many challenges among scientists, especially the science of economics. Even some economists see inflation as a condition for economic growth. But everybody agrees that high inflation is anti-economic. In the current situation of a country with relatively high inflation, this is considered unfair in these areas:
1.The fact that a sharp inflation will reduce the growth of social, and it will be harder to feed the middle classes and deprive them of social growth.
2.The wealthy have a lot of solid property (such as land, buildings, etc.), while the poor do not have these assets; in inflationary conditions, as property is steadily growing, inflation is also in the interest of the rich people.
3.High inflation for wage-earners with high fixed salaries is a huge loss because their salaries are paid through annual contracts and are not usually adjusted according to inflation over the years. Therefore, the real wages of them are reduced and they suffer from high inflation.
It seems that in every way it is necessary to control this dilemma. In general, economists believe that inflation is a tax that the government takes from the poor and pays to the rich. Of course, considering the importance of this issue, consideration of the dimensions of this issue will continue in the subsequent notes.
در علم اقتصاد گفته شده است که تورم استاندارد حدود ۳ درصد و تورم قابل قبول هم زیر ۱۰ درصد است. تورم
بالای ۲۰ درصد هم از جمله تورمهای سنگین به حساب میآید که پیامدهای منفی
زیادی را برای اقتصاد به همراه دارد. تورمهای بالای ۲۰ درصد نشانهای از
ابتلای اقتصاد به رکود تورمی است که درعلم اقتصاد بدترین بیماری محسوب
میشود. همچنین میگویند تورم، مالیاتی است که فقرا به اغنیا میپردازند، اگر این کلی را با این کلیت باور کنیم و اگر گزارش تورم ۷۶ سال گذشته را که بانک مرکزی منتشر نموده مبنا قراردهیم بهطور متوسط در طول این ۷ دهه، سالانه فقرای ایران ۲۰ درصد مالیات به ثروتمندان دادهاند و همین برای تحلیل دلایل شکاف طبقاتی و افزایش فاصله فقیر و غنی کافی است.
بررسی جدول ۷۶ساله تورم در ایران نشان میدهد که تورم دردی مزمن در ساختار
اقتصاد ایران است و اگر چه در برخی سنوات تورم پایین نزدیک به صفر هم
داشتهایم، اما با این حال هیچ دولتی نتوانسته است معضل تورم را بهصورت
ساختاری و برای همیشه حل کند. دولتها در برخی مواقع توانستهاند تورم را
بهصورت نسبی و مقطعی به کنترل خود درآورند ولی پس از گذشت یکی دو سال
دوباره عنان تورم از دست دولت خارج شده و گاه تا مرز ۵۰ درصد هم پیش رفته
است. اگر از ابر تورم سال ۱۳۲۲ که ناشی از پیامد اشغال ایران در جنگ جهانی
دوم است، چشمپوشی کنیم و تورمهای دیگری مانند تورم ۴۹ درصدی سال۷۴ و تورم بالای سال پایانی ریاست جمهوری احمدی نژاد را هم
نادیده بگیریم، تورم درایران اغلب دو رقمی و بهطورمیانگین حدودا ۲۰ درصد
بوده است که چنین تورمی از نظرمعیارهای جهانی تورم بالایی به حساب میآید. همچنین بررسی این جدول نشان میدهد که ایران بخصوص از دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی که ناگهان با افزایش درآمد نفتی روبهرو شده با تورمهای سنگینتری مواجه شده است و از این دهه تاکنون نتوانستهایم از شر این تورمهای سنگین رهایی پیدا کنیم. به نظر میرسد نفتی شدن اقتصاد ایران و دسترسی آسان دولت به پول نفت نقش مهمی را در بالا بردن پایه تورم در ایران از دهه۵۰ شمسی به این سو داشته است و هنوز هیچ دولتی نتوانسته است ایران را از بیماری تورم نفتی نجات بدهد.
به همین موازات هم میتوان نتایج تورمهای پی در پی در اقتصاد ایران را ملاحظه کرد. رشد و رونق دلالی به جای شغلهای موثرتر و درعوض رکود تولید و صنعت کشاورزی از جمله پیامدهای مستقیم تورمهای بالای ۲۰ درصد است. رکود تورمی خودبهخود به کاهش اشتغال وافزایش فقر و شکاف طبقاتی منجر میشود و درهمان حال که برخی افراد دلال ازسودهای بادآورده به واسطه تورم سنگین بهره میبرند، درسوی دیگرطبقات متوسط و متوسط به پایین بیشترین سختیها را متحمل میشوند. جالب اینجاست که در دهههای گذشته همه دولتها از تورم بهعنوان درد مزمن یادکرده و عزم خود را هم برای ریشه کن کردن تورم ابراز کردهاند اما درپایان کارشان، کارنامه چندان قابل قبولی نداشتهاند. هیچ دولتی نتوانسته است تورم را با کمتر از ۱۰ درصد به دولت بعد ازخود تحویل دهد که نشانه عدم تلاش جدی دولتها برای ریشه کنی تورم است. تورم در دنیای امروز به مانند بیماری کشنده است که راه درمان آن برابر کردن هزینه و درآمد کشور، دوری از درآمدهای رانتی و اتکای دولت به درآمد مالیاتی برای تامین هزینههای جاری است. در ایران اما این راه بهخاطر هزینههایی که دولتها احساس میکنند برایشان به همراه دارد، چندان مورد توجه دولتها نیست و در عوض ترجیح میدهند پول نفت را که آسان به دست میآید، تام و تمام خرج کنند. تا این پول آسان هست شاید راندن تورم در ایران به زیر ۱۰ درصد هم آرزویی بیش نباشد. این عوامل همه به بی عدالتی اجتماعی دامن زده است، طوری که عدالت هم به صورت سرابی باقی مانده است(انشاالله در یادداشت های بعدی به ریشه اصلی تورم که نقش پول در اقتصاد است، پرداخته خواهد شد، چیزی که اگر اصلاح شود، به جای درمان، به پیشگیری روی آورده ایم).
سیدجواد سیدپور
محمدرضا آرمان مهر