معیار بهبود پاراتویی نوعی تغییر اجتماعی است که مطابق آن حداقل وضع یک فرد بهتر شود بدون آنکه وضع هیچ کس دیگر بدتر شود.(دادگر،۱۳۸۰: ۶۱) ایده اصلی این نگرش آن است که توابع مطلوبیت وابسته به عوامل مختلف خارجی است، و مطلوبیت فردی علاوه بر مصرف خود فرد به مصرف یا درآمد دیگران نیز وابسته است. این نظریه فرض می کند که افراد ثروتمند نوع پرست هستند، و مطلوبیت آنها علاوه بر درآمد خودشان، به درآمد فقرا نیز بستگی دارد. به عبارت دیگر تابع مطلوبیت فرد علاوه بر درآمد خود او به درآمد فرد فقیر نیز بستگی دارد. با وجود این فرض، انتقال درآمد از ثروتمند به فقیر عامل بالقوه ای در جهت افزایش رفاه اجتماعی است، و با این انتقال درآمد وضعیت رفاهی هر دو بهبود می یابد(پور مقیم، 1370: 55). در این حالت نوع دوستی(Altruistic)در مطلوبیت افراد نقش ایفا می کند.
در توجیه علت تاثیرپذیری مطلوبیت ثروتمندان از بهبود درآمد فقرا می توان به این دو مورد اشاره کرد:1.همواره احتمال فقیر شدن برای ثروتمندان وجود دارد، با سیاست توزیع مجدد درآمد در واقع مالیات هایی که ثروتمندان می پردازند حق بیمه ای است که به دولت پرداخت می کنند تا در برابر حوادث احتمالی آینده پوشش حمایتی داشته باشند.2.سیاست های توزیع مجدد درآمد تضمینی است برای ثبات اجتماعی و در جهت امنیت سرمایه گذاری های آنان، چرا که باعث کاهش در اقدامات بزهکارانه وکم کردن احتمال آشوب و شورش طبقه کم درآمد می باشد، شورش هایی که در صورت وقوع، هزینه ای فراتر از مالیات هایی دارد که ثروتمندان در جهت کمک به فقرا می دهند. علاوه بر اینکه سیاست های توزیعی، قدرت خرید و مصرف فقرا را افزایش می دهد،که خود باعث افزایش سرمایه گذاری ثروتمندان است، بنابراین در این صورت، پیروی از اصل نفع شخصی نیز پرداخت های انتقالی از ثروتمندان به فقرا را تایید می نماید. البته امکان دارد بر اشتیاق فقرا افزوده شود و خواستار تغییرات شدیدتری شوند(روزن ، 1378: 253). کاهش میزان نابرابری در توزیع درآمد کل اجتماع سبب افزایش رفاه تمامی افراد جامعه است، بنابراین توزیع مناسب درآمد مستلزم اقدامی همه جانبه و گروهی است. دولت باید با استفاده از اهرم قدرت خود ثروتمندان را مجبور به توزیع مجدد درآمد به نفع فقرا کند. در این صورت با توجه به رعایت اصل نفع شخصی که در بلندمدت ثروتمندان نیز به آن اذعان دارند، کارایی اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت(روزن،13787: 252).