از سیدجمال الدین اسدآبادی تعبیری هست که اگر چیزی را می خواهید نابود کنید به آن خوب حمله نکنید، بلکه از آن بد دفاع کنید. همان طور که سید جمال گفته است دفاع بد از یک ارزش آن را به ضد ارزش، لااقل از نظر ظاهری تبدیل می نماید.
در بعد فردی، اگر کسی بخواهد از عدالت دفاع کند باید خودش اول عادل باشد. در ادبیات دینی هم می گویند اگر کسی می خواهد آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، در مرحله اول خودش باید به معروف عمل کند و از منکر دوری گزیند. اگر کسی بدون داشتن شرایط عدالت فردی(به معنای دوری از گناه کبیره و عدم اصرار بر صغیره)، بخواهد به عدالت فردی دعوت کند، نه تنها تاثیری ندارد، بلکه ممکن است تاثیر منفی داشته باشد. به این صورت دفاع از عدالت فردی نیاز به شرایطی دارد که کسب آن چندان آسان نیست.
در بعد اجتماعی، با تمام جایگاهی که عدالت در نظام اعتقادی ما در ادبیات توسعه پایدار دارد، در سال های اخیر شاهد آن بودیم که به بدترین شکل ممکن از عدالت دفاع شده و از آن دم زده شده است. محور اصلی توسعه روی این موضوع استوار است که پایداری و بالندگی باید محور اصلی عدالت باشد ولی طی این سال ها از بیخ و بن با این دو محور مبارزه شده است. یعنی هم پایداری زیست محیطی و هم بالندگی تولید و رقابت عادلانه ضربه خورد و جای خود را به رانت و فساد داده است. دولتی که ادعای عدالت طلبی دارد و بنا دارد به بهترین شکل آن را محقق نماید، اگر با عملکرد خود نتواند از عدالت دفاع کند، به این مفهوم متعالی ضربه زده است. دفاع بد از عدالت و تعریف آن به سیاست های پوپولیستی و عامّه پسند نه تنها گرهی از مشکلات کشور باز نخواهد کرد، بلکه در درازمدت مردم را به آن به عنوان والاترین ارزش بدبین خواهد نمود.
بنابراین بازنگری در روش های حمایت و دفاع از عدالت براساس اصول اعتقادی ما یکی از چالش های اساسی کشور است. یا نباید از عدالت دم زد، یا اگر فرد یا دولتی از آن دم می زند باید عملش با گفتارش هماهنگ باشد. چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال رانت های مختلف را ایجاد نمود و از آن بهره برد؟ چطور می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال به تورم و بیکاری اجتماعی دامن زد؟ چگونه می توان از عدالت دفاع کرد و در عین حال فرصت طلبی غیراخلاقی داشت؟