یکی از نکات بسیار مهمی که در رابطه با چندگانگی نگاه سیاسی پروین به مشکلات اقتصادی و اجتماعی به چشم می خورد، تناقض آشکار در بررسی پدیده فقر و تنگدستی است. در حالی که وی به طور کلی فقر را در بسیاری جاها ناشی از عملکرد بد حکومت و فساد و ناکارایی سیستم سیاسی و حکومت ها می داند، در جای دیگر شعر خود، از زبان فقرا و تهیدستان وجود فقر را نوعی افتخار و فضیلت بر می شمرد. نمونه نخست را می توان در بسیاری از اشعار پروین یافت. برای نمونه در شعر «اندوه فقر» دولت را به طور مستقیم در وضع نامناسب مقصر دانسته و از زبان پیرزن فقیر خطاب به دوک خود می گوید:
دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت/ اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید؟
همچنین در قصیده «شکایت پیرزن» خطاب به کی قباد پادشاه، دولت او را مسوول مستقیم فقر و سیه روزی خود و همگنان خود می داند:
سنگینی خراج به ما عرصه تنگ کرد/ گندم تو راست، حاصل ما غیر کاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی/ یغماگر است چون تو کسی پادشاه نیست (ادامه دارد)
دکتر حمید احمدی، 1388