بخش پایانی از نگرش دکتر نعمت الله فاضلی درباره زندگی فقرا در این یادداشت با ویرایش و تلخیص اندک ارائه می گردد، به امید آن که افق های روشن تری فراراه ما روشن نماید:
تجربه اجرای ایینهای جمعی، تجربه نشاط بخش و شادیآفرینی است. همه ما لحظاتی که در یک جشن عروسی یا حتی یک مجلس تحریم شرکت کرده ایم را به خاطر میاوریم. سرزندگی ناشی از بودن در میان جمع لذتبخش است. من شرکت در مجالس ترحیم را دوست دارم، به ویژه وقتی مجلس به پایان میرسد و مردم بیرون مسجد با یکدیگر گفتگو، درد دل و احوالپرسی میکنند. همیشه گمان میکنم آن بخش از مجلس بیش از بخشهای دیگر آن ارزش انسانی دارد. برای فقرا که ناگزیرند به طور پیوسته در همایشها و همنشینیهای خانوادگی، ایلی، قومی و قبیلگی زندگی کنند، این نوع تجربههای کوچک فراوان است. فقرا حتی از سوگواریهای مذهبی نیز لذت میبرند. ما حتی اگر از لذت عرفانی یا دینی ناشی از انجام یک تکلیف مذهبی چشم بپوشیم، میتوانیم به لذت انسانی ناشی از با هم بودن، همدردی کردن یا حتی لذت ناشی از آرامش و تسکین بعد از گریهها یاد کنیم. فقرا دردها و زخمهای زیادی دارند و به همان نسبت محتاج آرامش و مرحمند.
شادی و خوشی برای فقرا، حکم دارو برای تسکین بخشیدن به دردها و زخمهایشان را دارد. قطعا فقرا به امکانات و تجهیزات دارویی و درمانی زیاد دسترسی ندارند. آنها ناگزیرند برای تمام دردهای جسمی و روحیشان از همین ابزارهای ساده گفتگو، درددل، گپ زدن و کنارهم بودن کمک بگیرند. از انجا که فقرا اغلب کار ندارند و بخشی از فقر آنها ناشی از شکستشان در دستیافتن به یک فرصت شغلی است، در نتیجه وقت آزاد زیادی به آنها تحمیل میشود. فقرا ناگزیرند تا این نوع تحمیلهای اجتماعی را به فرصتهایی برای زندگی بهتر تبدیلکنند. وقت آزاد آنها فرصت خوبی است تا ساعتهای زیادی با هم گپبزنند، خود را تخلیه کنند و آرام بخشند. همچنین فقرا برای زیستن ناگزیرند به اشکال مختلفی به یکدیگر اعتماد کنند یا نشاندهند که به یکدیگر اعتماد دارند تا بتوانند در موقعیتهای سخت که بقائشان در خطر است، به داد هم برسند. فقرا محکوم به نوعی زیست برادرانهاند. موقعیت فقر نوعی موقعیت انسانی است. اگرچه می دانیم که فقر ممکن است برخی از ما را به اعمالی مانند دزدی یا خشونت کشاند، اما نباید فراموش کنیم که دزدی و خشونت شیوه اصلی فقیرانه زیستن نیست. همان طور که اغنیا هم دزدی می کنند یا خشونت میورزند ولی شیوه زندگی ثروتمندانه، دزدی و خشونت نیست. فقر موقعیتی انسانی است که در آن، مجموعهای از انسان ها ناگزیرند از راهبردها و استراتژیهای مختلفی برای داشتن یک زندگی بهتر و بقای خود کمک بگیرند. فقرا فقیرانه زیستن را انتخاب نمی کنند، اما تلاش می کنند به کمک استراتژیهایی امکان زیستن در موقعیت فقر را برای خود بهدست آورند. شادی و خوشی از جمله راهبردهای مهم فقرا برای زیستن در موقعیت فقیرانهشان است. استراژیهای شادی، استراتژیهای خرد و کم هزینهای است که فقرا آنها را ابداع و پیروی میکنند. همان طور که در مباحث گذشته توضیح دادیم فقرا تلاش می کنند از آیین های گوناگون به عنوان استراتژیهایی برای تمرین زیستن و تولید خوشی بهره گیرند. علاوه بر این فقرا از استراتژی های کلامی و زبانی نیز برای خوشبودن نهایت استفاده را میکنند. فقرا مصداق بارز هرچه می خواهد دل تنگت بگو، هیچ ترتیبی و آدابی مجوی، هستند. دلتنگی های فقیرانه با شوخی ها و صمیمیت ها و زبان ساده و بی پیرایه آنها التیام می یابد. نهایت سادگی و صمیمیت را می توان در زبان فقیرانه مشاهده کرد. زبان و کلام برای فقرا که پول ندارند تا زندگی را به کمک آن شکل دهند، اهمیت زیادی دارد. فقرا شاید بیش از ثروتمندان در دنیای زبان زندگی می کنند. همان طور که توضیح دادیم آنها فرصت زیادی دارند که در کنار هم بنشینند، درد دل کنند و درباره تجربههایشان با هم سخن گویند. زبان فقیرانه، واژگان زیادی ندارد، اما لحن، طنین و آهنگ انسانی تاثیر گذاری دارد. دستور و ساختار نحوی زبان فقیرانه پیچیده نیست، اما لایه های احساسی و معنایی واژه های کوتاه و عبارت های فقیرانه بسیار پرمعناست.
دکتر نعمت الله فاضلی، محمدرضا آرمان مهر