شعر شکایت پیرزن پروین اعتصامی از اشعاری است که وی با بیان داستانی از رویارویی یک پادشاه با پیرزنی روستایی، مشکلات و معضلات مهمی از جامعه را از زبان پیرزن به تصویر میکشد:
روز شــــکار، پـــیرزنی با قبــــاد گفت/ کز آتــش فســـاد تو، جز دود آه نیـــست
روزی بـــیا به کلبـــه ما از ره شــــکار/ تحــقیق حال گوشــــهنشینان گناه نیست
هنگــام چاشـت، سفره بــینان ما بــبین/ تا بنگری که نام و نـــشان از رفاه نیست
دزدم لحــاف برد و شبان گاو پــس نداد/ دیگر به کشـــور تو، امان و پناه نیــست
سنگــینی خراج، بمــا عرصه تنـــگ کرد/ گــندم تراست، حاصل ما غیر کاه نیـست
در دامــــن تو، دیــده جز آلودگــی ندید/ بر عیب های روشن خویشت، نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتــــی حقیقت است/ کــار تباه کــردی و گـــفتی تباه نیــست
صدجور دیدم از سگ و دربان بهدرگهت/ جز ســفله و بخیل، درین بارگـــاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهــی/ یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
مُردی در آن زمان که شدی صید گرگ آز/ از بهر مُرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یک دوست از برای تو نگذاشت دشــمنی/ یک مرد رزمجـوی، ترا در سپـــاه نیست
جمـــــعی ســیاه روز سیه کاری تواَند/ باور مــکن که بهر تو روز سیـــاه نیست
مــزدور خفته را ندهــــد مزد، هیچکس/ میـدان همت است جهان، خوابگــاه نیست
تقویم عمر ماست جهان هرچهمیکنیم/ بیرون ز دفتر کــهن سال و مـــاه نیست
سختیکشی ز دهر، چو سختیدهی به خلـق/ در کیفر فلــــک، غلط و اشــــتباه نیست
مهمترین نکته ای که پروین در این شعر بر آن تاکید دارد این است که سیاهی و تباهی جامعه در اثر فساد و هوسرانی حاکمان فاسد است. به نظر می رسد تحقق عدالت، باید در درجه اول از حاکمان جامعه شروع شود تا به همه اقشار سرایت کند. به دیگر سخن نیاز به حرکت از بالا به پایین است. سران جامعه باید از نزدیک به دردهای اجتماعی آشنا باشند تا بتوانند درمان درخوری را ارائه دهند. بیخبری از وضع زندگی مردم و قدرت طلبی حاکمان باعث سیاه روزی و تیره بختی مردم جامعه خواهد شد. و اگر حاکم بر مردم سخت بگیرد، عاقبت نیز دچار سختی و رنج خواهد شد.
درود به روان پاک پروین اعتصامی که در بین زنان و مردان روزگار خویش از همه شیرمردتر بود.