طبق اندیشه دینی هستی مبدئی مشخص دارد و با وجود قوانینی معین و اصول عادلانه تکوینی به سوی هدفی معین در حرکت است، از آنجا که حرکت طبیعت تصادفی نیست، سازگار با آن انسان قادر است اصول معینی در زندگانی خویش جاری کند.
۱.با توجه به توصیه اسلام به برادری مومنین (انما المو منون اخوه)برخورد انسان ها از حالت جنگ به همگرایی سوق می یابد.
۲. اسلام بر خلاف سرمایه داری نسبت به وجود قله های ثروت در جامعه حساس است، و فاصله های طبقاتی شدید را نمی پذیرد. به عبارت دیگر اسلام به نتایج سیاست های توزیعی نیز اهمیت می دهد(دادگر،۱۳۸۳: ۱۴۳).
۳.برابری در فرصت ها ،امکانات و منابع. ثروت های طبیعی و نهادهای تولید باید بر اساس معیار های عادلانه در بین همه افراد جامعه توزیع شود، چرا که افراد جامعه حق یکسان در بهره مندی از ثروت های طبیعی جامعه دارند. اسلام بر خلاف سرمایه داری، تنها به توزیع مجدد محصول نظر ندارد، بلکه با توجه به توزیع قبل از تولید به توزیع عوامل تولید (زمین، مواد اولیه،وسایل کار) نیز توجه دارد(صدر،۱۳۵۷: ۲: ۳۲۳)اسلام در درجه اول با وضع مالکیت خصوصی به نیازهای مادی انسان پاسخ گفته است. با توسعه روابط انسانی و اجتماعی، اسلام نیازمندی های عمومی را با مالکیت عمومی ثروت های جامعه پاسخ گفته است، و سرانجام در موارد عدم امکان مالکیت خصوصی و اختلال در تعادل عمومی، مالکیت دولتی را جهت برقراری تعادل عمومی پذیرفته است(صدر،۱۳۵۷: ۶۸- ۷۰).
4. نفی فقر مطلق و تاکید بر تامین حداقل نیازهای اساسی: اسلام نه تنها فقر مطلق را نفی می کند، بلکه با فقر نسبی نیز مقابله می کند، و مطابق نظرات متعالی آن نباید ثروت جامعه در دست عده کمی تمرکز یابد، بلکه با تاکید بر حوزه های مالکیت عمومی و دولتی ضمانت اجتماعی را تامین می نماید.
۵. برابری در برابر قانون: آیات و روایات دلالت دارد که ثروت و قدرت سبب ایجاد منزلت و حقوق نامساوی نمی شود، و ثروتمند و فقیر در برابر قانون برابر هستند.
۶. مبارزه بافقر نسبی و ایجاد رفاه نسبی: از آنجا که اسلام اختلاف شدید طبقاتی را نفی می کند، با استفاده از تکافل عام و توازن اجتماعی با فقر نسبی نیز مبارزه می کند، و دولت اسلامی موظف است تا رسیدن به رفاه نسبی در جامعه، از فقرا حمایت کند.
۷. ایجاد محدودیت در سقف ثروت: در اسلام جهت برقراری عدالتی پایدار، سطح ثروت ثروتمندان به یک حد متعارف و عادلانه محدود شده است، و پذیرش عدالت و برابری در برخی شرایط نمی تواند توجیه کننده نابرابری در شرایط دیگر باشد. به عبارت دیگر عدالت و برابری هدف است و نه ابزار(دادگر،۱۳۸۳: ۱۴۶).