پایداری حکومتها و ایجاد امنیت در جوامع هم در سایۀ اجرای دادگری محقّق میشود. این امر نیز در اشعار بیشتر شعرا مشهود است که به برخی از این اشعار اشاره میشود:
مملکت از عدل بُوَد پایدار/ کار تو از عدل بگیرد قرار
«نظامی»
عدل کن عدل که گفتهاند حکیمان جهان/ مملکت بیمدد عدل نماند به جای
«ملکالشعرای بهار»
عدل آمد و امن آمد و رستند رعیّت / از پنجۀ گرگان ربایندۀ غدّار
«فرخی سیستانی»
داد کن، از همّت مردم بترس/ نیمشب از بانگ تظلّم بترس
«نظامی»
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان بگیرد، اگر دادگستری داند
«حافظ»
محتوم است که دادگری، ماندگاری میآورد و دادگر، اگرچه جسمش از این دنیا میرود، نامش در این گنبد دوّار به یادگار میماند. فردوسی حکیم چه دلنشین این حقیقت را به نظم کشیده است، آنجا که میسراید:
اگر دادگر باشی ای شهریار/ نمانی و نامت بُوَد یادگار
و در جای دیگر میگوید:
اگر کشور آباد داری به داد/ بمانی تو آباد و از داد، شاد
و همینطور در جایی دیگر در این باره سروده است:
فریدون فرّخ فرشته نبود/ به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دِهِش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن، فریدون تویی
برخی از شعرا هم معتقدند که هرکس در این دنیا دادگر باشد، علاوه بر نیکنامی که نصیبش میشود؛ آن دنیای خود را هم آباد میکند و دادگران همواره پیروزمندانند. همچنان که علامه دهخدا میگوید:
همه داد کن تو به گیتی درون/ که از داد هرگز نشد کس نِگون
نظامی هم میسراید:
هرکه در این خانه شبی داد کرد/ خانۀ فردای خود آباد کرد
در بین مشاغل هم برخی از شغلها و در صدر آنها دو شغل مهم و حساس قضاوت و وکالت با عدالت عجین شدهاند و توجه نکردن به عدالت در آنها مایۀ خُسران و تباهی است. در واقع، وظیفۀ اصلی صاحبان اینگونه حِرف، اجرای عدالت است و بس. زمانی سروده بودم که:
سرمنزل دو شغل، ظهور عدالت است/ آن دو یکی قضاوت و دیگر وکالت است
روزنامه اطلاعات، محمدرضا آرمان مهر