در بین شعرای معاصر ایران، نام زنده یاد قیصر امین پور می درخشد. اشعار وی بیانگر دردهای عمیق اجتماعی است. شعر زیر حکایت بسیاری از مردمان روزگار ماست که دردمندانه به تصویر کشیده شده است. این بیتش را هم یادآور می شویم: و قاف حرف آخر عشق است، آنجا که نام کوچک من آغاز میشود...
یاد دارم یک غروب سرد سرد میگذشت از کوچهمان یک دوره گرد
دوره گردم دار قالی میخرم دسته دوم، جنس عالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم کاسه و ظرف سفالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زد و بغضش شکست
اول سال است و نان در خانه نیست ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟
سوختم، دیدم که بابا پیر بود خواهر کوچکترم دلگیر بود
بوی نان تازه هوش از ما ربود اتفاقا مادرم هم روزه بود
خم شده آن قامت افراشته دست خوش رنگش ترک برداشته
مشکل ما درد نان تنها نبود شاید آن لحظه خدا با ما نبود
باز آواز درشت دورهگرد پرده اندیشهام را پاره کرد
دوره گردم دار قالی میخرم دسته دوم جنس عالی میخرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید آی آقا، سفره خالی میخری؟؟؟
ببخشید بابای ایشون چه کاره بوده ؟؟؟؟
من ترجیح می دم این کار رو انتخاب نکنم
ای آقا این دوره شعر و شاعری تموم شده به قول معروف : قیمت جدید دلار چنده ؟قیمت طلا رفته بالا یا اومده پایین ؟