در این یادداشت، موضوع مهم پرداخت یارانه ها از چند جنبه بررسی می شود و بررسی موضوع از دیگر زوایا به یادداشت های آینده موکول می شود.
1. هدفمندی یارانهها، هر معنایی که داشت، معنای هدفمندی را در اجرا نداشت. حذف سوبسید یا یارانه از روی حاملهای انرژی و کالاهای مصرفی، تبدیل به پول نقدی شد که در دست دولت قرار گرفت و ابزاری برای دولت برای پیشبرد برخی اهداف شد. در ابتدای بحث هدفمندی یارانهها، قرار بر آن بود که دولت با برآورد کردن وضعیت زندگی افراد، جامعه را به دهکهای مختلف تقسیم کند و بر پایه میزان قدرت اقتصادی هر دهک و متناسب با آن یارانه نقدی به افراد بپردازد؛ البته در این میان، یک سهم برای تولید نیز در نظر گرفته شده بود. برنامه دهکها به خوبی پیش نرفت. در جایی که اطلاعات اقتصادی خانوارها در همان آغاز کار ۳۰ درصد اشتباه بود، دولت چاره کار را در راحت کردن خود و کم کردن زحمات دید و به شکل یکسان یارانه نقدی را به همه افراد تخصیص داد؛ از کسانی که ماهیانه درآمدی بیش از ده میلیون تومان داشتند تا کسانی که حتی به نان شب نیازمند بودند. کارشناسان بر این باورند که با یک طرح پایش کلی و حتی با همین آمار کلی و غیر دقیقی که از اصناف و فعالان اقتصادی جامعه در دست است، امکان داشت نزدیک ده میلیون نفر را از دریافت یارانه حذف کرد؛ افرادی که بنا بر صنف و فعالیت اقتصادی، تقریباً مشخص بود چه میزان درآمد ماهیانه دارند. صرفه جویی حاصل: بیش ازچهارصد و پنجاه میلیارد تومان در ماه. با این رقم، هر ماه چه بخشهایی از اقتصاد کشور را میشد به شکوفایی رساند؟ ملاحظه می شود که از نظر توزیع یارانه، عدالت در نظر گرفته نشد. اگر فرض شود که یارانه ها از انفال و ثروت های عمومی تامین می شود، امکان توزیع نامساوی آن وجود دارد و ابزاری در دست حکومت برای برقراری توازن و عدالت اقتصادی است.
2. ابزار مالی که هم اکنون در اختیار دولت قرار گرفته، برگ دیگری از پرونده تصدی گری دولت در اقتصاد کشور است. اکنون نان شب بسیاری در دست دولت است. زیرا بنا به باور بسیاری از کارشناسان، اکنون یارانه به بخش مهمی از درآمد خانوار تبدیل شده است؛ درآمدی که با توجه به حذف سوبسید از روی کالاها، حذف آن برای بسیاری به ویژه در قشر متوسط و پایین جامعه مقدور نیست. این درآمد هرچند اندک اما برای بسیاری استراتژیک است! زمانی که دولت مدیریت بخش استراتژیکی از درآمد افراد را در دست داشته باشد، شاید در بخش چشمگیری از این افراد، مدیریت ذهن و رفتار را نیز در دست بگیرد. اینجاست که یارانه نقدی به ابزاری کارآمد در دست دولت تبدیل میشود. اگر همین میزان از پول نقد ـ رقم دقیق یارانه پرداختی در ماه ۳۱۵۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان است ـ صرف تولید و ارتقای صنعت کشور میشد، و بازدهی آن به شکل سرمایه به بدنه اقتصاد کشور بازمیگشت صرفنظر از پیامدهای اقتصادی آن، ابزار کنترلی بخش مهمی از افراد از دستان دولت خارج بود. البته نمی توان توزیع عادلانه درآمدها را فدای رشد اقتصادی کشور کرد، اما به نظر می رسد که چنین سیاست اقتصادی را باید تنها برای دهک های پایین اقتصادی در نظر گرفت و در درازمدت آنها را توانمند نمود تا به استقلال درآمدی برسند. روشن است که در هر جامعه ای همیشه افرادی هستند که باید مورد حمایت مادی و معنوی دولت قرار گیرند. اما به عنوان یک سیاست عمومی، آنچه مهم است توانمند سازی افراد جامعه است.
محمدرضا آرمان مهر