فقدان عنصر عدالت در انسان، وی را به تدریج به سوی ظلم و بی عدالتی سوق می دهد. اگر فرد خود را اصلاح نکند، به ورطه حیوانیت خواهد افتاد، و ممکن است از حیوان هم پست تر شود. عدالت فردی آن است که فرد مرتکب گناهان کبیره نشود و بر گناه صغیره هم اصرار نورزد. البته در صورتی که عدالت فردی به طور فراگیری رعایت شود در بلندمدت می توان امیدوار بود که عدالت اجتماعی نیز محقق شود. اما اگر تک تک افراد جامعه به سوی ظلم گرایش یابند، روشن است که رسیدن به عدالت اجتماعی تنها یک سراب خواهد بود. شعر طنز زیر (سروده فیروز بشیری) حکایت افرادی است که با زیر پا نهادن جوهر انسانی خود و
فرورفتن در باتلاق گناهان از عدل به ظلم و از سریر انسانیت به مقامی پایین تر از حیوانیت نزول می کنند.
روزی به رهی مرا گذر بود خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی فرمود که وضع باشد عالی
گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفاکن
گفتا که برو مرا رها کن زخم تن خویش را دوا کن
خر صاحب عقل و هوش باشد دور از عمل وحوش باشد
نه ظلم به دیگری نمودیم نه اهل ریا و مکر بودیم
راضی چو به رزق خویش بودیم از سفرۀ کس نان نه ربودیم
دیدی تو خری کشد خری را؟ یا آنکه برد ز تن سری را؟
دیدی تو خری که کم فروشد ؟ یا بهر فریب خلق کوشد ؟
دیدی تو خری که رشوه خوار است؟ یا بر خر دیگری سوار است؟
دیدی تو خری شکسته پیمان؟ یا آنکه ز دیگری برد نان؟
یا آنکه خری ز روی تزویر خرهای دیگر کشد به زنجیر؟
خر دور ز قیل و قال باشد نارو زدنش محال باشد
تزویر و ریا و مکر و حیله منسوخ شدست در طویله
دیدم سخنش همه متین است فرمایش او همه یقین است
گفتم که ز آدمی سری تو هرچند به دید ما خری تو
درود بر شما دوست گرامی
مقدمه ای به جا و پسندیده بر این شعر نوشتید.از این بابت از شما سپاسگزارم.
عرض از مزاحمت این بود که شعر کامل نیست.دو بیت آخر را از قلم انداختید.
موفقیت شما را آرزومندم
سلام عزیز. دو بیت آخر را شما بفرمایید تا استفاده کنیم..
سلام عزیز
دو بیت آخر از این قرار است
بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم
ای کاش که قانون خریت
جاری بشود به هر ولایت
.
شاد و تندرست باشید