درباره این که ثروت نفت چقدر در عادلانه بودن امور کشور نقش دارد، با شرایط موجود نیازی به استدلال نیست. «آنرا که عیان است، چه حاجت به بیان است». مهمترین نشانه عدالت که رفع فقر است به هیچ عنوان تحقق نیافته است.
از دو جنبه می توان به عادلانه بودن نفت در اقتصاد کشور پرداخت. جنبه اول این که استفاده از نفت آیا حق نسل های آینده را از بین نخواهد برد. جنبه دوم این است که آیا واقعا اقتصاد نفتی گرهی از مشکلات نسل حاضر باز کرده است؟ پاسخ به پرسش اول، در حقیقت به این سوال برمی گردد که نفت ثروت است یا درآمد؟ به نظر می رسد ماهیت نفت این است که نوعی ثروت و سرمایه ملّی برای نسل های متوالی است و تنها یک درآمد موقت برای نسل فعلی نیست. اما درباره این که چرا نفت برای نسل فعلی نیز عدالت به ارمغان نیاورده است باید گفت: پس از سال 1290 که کشور به نفت دست یافت، مملکت واقعا مانند یک معتاد شده است.کشور باید از این اعتیاد که همان نفت است آزاد گردد. نرمش کند به مانند یک ورزشکار با همترازهای خود کشتی بگیرد، و پس از اینکه آمادگی لازم را کسب کرد به حریفان بزرگتر بیندیشد. شاید آنگاه بهتر بتوان درباره مسائلی چون چگونگی رشد و توسعه پایدار، ورود به تجارت جهانی و عدالت اقتصادی سخن گفت.
راهکاری که به نظر می رسد این است که کشور به تدریج از تولید نفت بکاهد(چیزی که این روزها در مجلس هم بر سر زبان ها افتاده است). و در درازمدت درآمدهای مالیاتی جایگزین درآمدهای نفتی شود و از نفت در صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی برای تولید محصولات نفتی با ارزش صادراتی بالا استفاده شود. علت عادلانه بودن این نگرش این است که نفت به عنوان سرمایه ملی برای نسل های آینده هم می ماند. همچنین با گرفتن مالیات از ثروتمندان و پرداخت بر اساس تلاش به فقرا، شکاف درآمد جامعه کاهش می یابد. و به تدریج فرهنگ کار و تلاش جای فرهنگ مفت خوری های نفتی را خواهد گرفت. و استفاده مناسبی نیز از این ثروت بادآورده خواهد شد.
محمدرضا آرمان مهر