آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

آرمان عدالت

علمی- پژوهشی- اجتماعی- خبری

معیار تساوی گرایان درباره عدالت(5)

نقد نظریه رالز: به طور کلی می توان این نقدها  را بر نظریه رالز وارد نمود:
۱.اخلاقی تر بودن این نظریه که رالز در سال ۱۹۷۱ برای نظریه اش قایل شد، تردید انگیز است. چرا آرای خودخواهانه و همراه با بی تفاوتی نسبت به مسائل اخلاقی افرادی که هنوز تولد نیافته اند باید اخلاقی  باشد؟
۲.دلیل قطعی وجود ندارد که افراد منطقی نفع طلب تا آن حد خطرگریز باشند که بیشینه کمترین را انتخاب نمایند، چه بسا ممکن است افراد احتمال قوی بسیار غنی شدن را در مقابل احتمال ضعیف بسیار فقیر شدن برگزینند( روزن،۱۳۷۸:  ۲۵۱).
3. مطابق نظر فلدشتاین(Feldstein) معیار رالز در مواردی نتایج غیرمنطقی به همراه دارد. مثلا اگر در موردی رفاه فقرا اندکی بهبود یابد، اما در مقابل رفاه بیشتر افراد جامعه به میزان زیادی کاهش یابد، این سیاست به نظر منطقی نمی رسد.
4. انتقادی که ممکن است به روش شناختی معیار رالز وارد گردد این است که در موقعیت اولیه، افراد نسبت به ویژگی های درونی خویش آگاهی ندارند. و نسبت به بقیه در وضع بی طرفانه هستند، در این موقعیت بر اساس کدام ملاک اصول عدالت را گزینش می نمایند، اگر گفته شود با پذیرش بیشینه کردن رفاه پایین ترین قشر جامعه، و گزینش معیار کسب بیشینه منفعت، و گریز از خطر احتمالی، دست به انتخاب عقلانی زده و منافع خود را تضمین نمایند، در این صورت ارزشمندی معیار کسب بیشینه منفعت از عدالت مستقل خواهد بود، و این با اولین فضیلت بودن عدالت و این که عدالت تنظیم گر نهایی همه اصول ارزشی باشد، سازگاری ندارد(باقری:101).
5. مسئله مهم مورد توجه آمارتیاسن بحث قابلیت در مقابل دستاوردهاست، قابلیت آن چیزی است که امکان وقوع دارد، و دستاورد یعنی آنچه در عمل واقع می شود. از نظر آمارتیاسن مسئله اساسی جهت ساماندهی جامعه برابری در قابلیت هاست. او با انتقاد از سایر تساوی طلبان(مثل رالز، نوزیک، مارکس، و...) برابری قابلیت (Capability) را مطرح می نماید. برابری قابلیت به معنای در اختیار داشتن فرصت برای هر شخص جهت رسیدن به اهداف او است. اهمیت امکانات اولیه که رالز بر آن تاکید دارد، در واقع به فرصت های تبدیل این امکانات به آرمان های مورد نظر بستگی دارد(آمارتیاسن،۱۳۷۹: ۲۸). از نظر  آمارتیاسن معیار عدالت رالز لازم است، اما کافی نیست.

معیار تساوی گرایان درباره عدالت(4)

ب- رفاه پایین ترین گروه درآمدی بیشینه شود: مراحل تکامل نظریه رالز

 رالز متاثر از فلسفه اخلاق کانت نتیجه می گیرد که انتخاب در موقعیت اولیه با توجه به دو اصل زیر صورت می گیرد:

اصل اول- اصل بیشینه آزادی برابر( برابری حقوق، آزادی ها و تکالیف اساسی انسان ها): رالز معتقد بود که رای افراد منطقی متولد نشده به یک جامعه تساوی طلبانه(Egalitarian Society) خواهد بود، زیرا هر فرد منطقی ریسک گریز با این خطر مواجه خواهد بود که پس از تولد قرعه فقر به نام وی افتد(خرمی، 1375: ۱۳۷). بنابراین عقلانیت(به معنای انتخاب کارآمدترین وسیله جهت نیل به اهداف معین)حکم به برابری حقوق و تکالیف اساسی می دهد، مشروط به این که با برخورداری های دیگران از همان آزادی سازگار باشد. 

اصل دوم- اصل تفاوت و قاعده بیشینه کمینه: این اصل در واقع یک نگرش مساوی طلبانه را در توزیع منابع مطرح می کند. طبق این اصل، نابرابری در قدرت و ثروت وقتی عادلانه است که منجر به ایجاد مزایای جبرانی و منافع بین همه و بخصوص در جهت رفاه محرومترین اعضای جامعه شود(رالز،۱۹۷۱: ۹۸). مطابق این اصل به هیچ فردی امتیاز بهره مندی از ثمرات قابلیت برتر اعطا نمی شود، مگر آنکه جایگاه پایین ترین افراد در مقیاس درآمدی ارتقا یابد، زیرا مردم در موقعیت تجریدی اولیه ریسک گریز هستند، وعلاقه ای ندارند که در مقیاس های پایین درآمدی و با وضع وخیم مواجه شوند (رالز،۱۹۷۱: ۱۵۳). در حقیقت او دفاع از آزادی های فردی، و فردگرایی را با مساوات طلبی اجتماعی در هم می آمیزد، گویا در نظر او نابرابری که به سود همگان نباشد بی عدالتی است.